تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

نقش رویدادهای حکومت اعراب در دوره بنی امیه بر روان و خرد خفتگی ایرانیان بخش اول

چرا ایران از کاروان پیشرفت دنیای امروزه پس افتاده است؟ این پرسشی  که دوره قاجار تا کنون، رواج داشته است و سخن ها و نوشته های زیادی در این باره به نگارش درآمده است. آن چه را که بیشتر پژوهشگران بر آن تکیه کرده اند، چگونگی جغرافیایی ،کمبود آب، کشاورزی، فقدان علم، ...... بوده است. به نظر می رسد که این کمبودها، خود نتیجه هستند و نه کار گذار.

برای دگرگونی ها، نوسازی ها، نوآوری ها، پدید آورندگی، بازیابی و تازه گرایی در یک گروه، انجمن و همبودها و کشورها کارگذاران بنیاد برای سامان دهی این اندیشه ها آدم ها هستند. چه آدم هایی توانایی این کار را دارند؟ آدم های اندیشه مدار، آدم های نوآور و آدم ها ی توان مند در پژوهش وتازه سازی ها.این آدم ها کجا پرورش پیدا می کنند و در کجا ساخته می شوند؟ برای پرورش این گونه آدم ها چه پیش نیازهایی هست؟

بر پایه انگاره سلسله مراتب نیازها مازولو پنج طبقه قرار داده شده‌اند که به ترتیب عبارتند از:

1.     نیازهای زیستی: نیازهای زیستی اولین سازندگان سلسله‌مراتب هستند و تا زمانیکه قدری ارضا گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک و مسکن و سکس و خواب. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیت‌های بدن به حد کافی ارضاء نشده‌اند، عمده فعالیت‌های شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد؛

2.     نیازهای امنیتی: نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل می‌شود؛

3.     نیازهای اجتماعی: یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی اوج می‌گیرد، آدمی برای روابط معنی‌دار با دیگران، سخت می‌کوشد؛

4.     احترام: این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود؛

5.     خودشکوفایی و خودانگیزشی: یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه می‌خواهد باشد. همان‌طور که مزلو بیان می‌دارد: «آنچه آنسان می‌تواند باشد، باید بشودضعی».

بنا براین اگر در گروه یا کشوری این ویژگی های پنج گانه نباشد، آرزو و خواسته- دگرگونی کاری ندشدنی و نا ممکن خواهد بود.  در این نوشته، نگاهی داریم به وضعیت سرزمین ایران و مردم ایران در دوره بنی امیه از حکمرانان عرب در ایران و اثر گذاری آن ها در فرهنگ، دانش و خرد ایرانیان در این زمان ها. و پرسش این خواهد بود که با این روش حکومت نکبت بار ایا می توان انتظار دگرگونی از ایرانیان داشت؟ و چرا ایرانیان توانایی تفکر و اندیشه بهینه سازی جامعه و کشور خود را نداشته اند. تجاوز و تخریب اسارت بار و ننگین اعراب در قتل و غارت، چپاول و اسیر گرفتن زنان، دختران و پسران و مردان ایرانی و فروش آن ها در بازارهای اسلامی و تجاوز به آنان و یا واداشتن آن ها به خود فروشی در بازارهای دهات عرب ها، و تحقیر و توهین اعراب به ایرانی ها، بستن مدارس ایرانی، بیکار کردن هزاران ایرانی شاغل و تحمیل مالیات و جزیه های سنگین امکان آزاد اندیشی و تفکر را به ایرانیان می داده است؟

 

I .  ایجاد اختلالات روحی پس از حوادث

  چنانچه در نامه های عمر بن خطاب خلیفه دوم و معاویه بنی امیه (سر سلاطین اسلامی) که هر دو در قرن اولیه و دوم هجری نزدیک ترین دوره به ظهور اسلام حاکم بر مناطق مسلمین از جمله ایران بودند دیده می شود، این حکمرانان ایرانیان را بخشی از مردم حکومت های خود نمی پنداشتند بلکه آنان را دشمنان خویش و اعراب به شمار می آوردند و به آن ها به چشم بردگان می نگریستند که باید با آن ها به خواری و ظلم و ستم و توهین و بی احترامی نگریسته و سعی در کشتار و از بین رفتن آن ها داشتند به ترتیبی که در نامه معاویه با اشاره به دستور عمر برای قتل عام کسانی که قد کشیده اند – می نویسد:

-          « ای زیاد! سخنان تو عمر را به جایش نشانید ولی حقیقت این بود که اگر عمر تصمیم خود را عملی می کرد و ریشه این اعاجم (ایرانیان) را از بیخ می کند، آب از آب تکان نمی خورد، بلکه عرب عجم کشی را وسیله تقرب به درگاه الهی می شمرد...... لااقل اکنون تا دیر نشده است از خواب غفلت برخیز! تا فرصت از دست نرفته است این اعاجم را از میان بردار و ریشه آن ها را بسوزان»[1]

حکومتی که با پیام صلح و دوستی و مساوات آمده بود ولی کشتار و برده گیری و بنده سازی را سرلوحه کارشان قرار داده بودند،  مردم ایران زمین گروهی از انسان هایی بودند که در اسارت مردم وحشی و عقب مانده اعراب صحرای عربستان که از هر گونه آثار تمدن بدور بودند قرار گرفته بودند که از هر گونه شان انسانی به دور بودند. در چین شرایطی و تحت چنین حکومت هایی آیا جایی – محلی – امکانی و یا حتی امیدی برای رفاه و خردگرایی انسان ها دیده می شود؟؟ انسانی که در قران مسلمانان به عنوان خلیفه الهی از آن نام برده شده است، در دو قرن اولیه حکومت به نام اسلام دارای چه مقام و مرتبه ای در انسانیت بود؟ ایرانیان همه داشته های خود از مادی و معنوی را از دست داده بودن و در حقیقت موجودات زاید و مزاحمی برای اعراب تازه بدوران و به نوا رسیده بودند‍‍‍‍‍‍‍‍.‍‍

 

امروزه بررسی مجدد فاجعە نابود کننده اعراب براساس دانشی که هم اکنون در زمینه آسیب دیدگیهای فردی و اجتماعی و اثرات روانی کشتارهای جمعی بزرگ در دست داریم  بسیار لازم و ضروری است. در دهه های اخیر، علوم روانشناسی موفق به درک علمی «اختلالات روحی پس از حادثه»[2] نامیده می شود، شده است.

 این عارضه در اثر مواجه شدن با حوادث هولناک و مهلک  طبیعی یا انسانی مانند زلزله یا جنگ در فردی به وجود میآید که در حادثة رخ داده، خود را بشدت در معرض مرگ و نابودی احساس کرده باشد. یکی از اساسیترین ناهنجاریهای است که میتواند موجب کاهش آستانە تحمل رفتاری ناشی از این اختلال بیش انگیختگی در فرد آسیبدیده و گرایش او به پرخاشجویی در برابر ناملایمات گردد. به علاوه، در دهە گذشته، عارضە بسیار شدیدتری شناخته شده است که در اثر آسیب ناشی از مقابلە ممتد و مکرر با چنین تجاربی به وجود میآید و «اختلال پیچیدە روحی پس از حادثه»  نامیده شده است. برای نمونه، کودکانی که بطور دائم مورد آزار واقع میشوند یا زندانیانی که بمدت طولانی تحت اسارت یا شکنجه واقع شده اند میتوانند دچار این عارضه گردند که به تغییرات اساسی در شخصیت فرد منجر میشود.

تولستوی نویسنده برجسته روسی در کتاب خود به نام (جنگ و جامعه)2 می نویسد:  

-         «جنگ وقتی به اتمام می رسد تازه اثرات بنیادین و مخرب آن بروز پیدا می کند.» 

 واژه اختلال پیچیدە روحی پس از حادثه، اول بار توسط جودیت هارمن، روانپزشک و استاد دانشگاه هاروارد، در چاپ اول کتاب آسیبدیدگی و بازپروری او در سال ۱۹۹۷ ارائه شد. او در زمینة ناکفایتی واژة اختلال روحی پس از حادثه در تشریح اثرات و عوارض آسیبدیدگی ممتد و حاد مانند شرایط اسارت در جنگ مینویسد: «ضوابط کنونی تشخیص این عارضه عمدتا از بازماندگانِ حوادث مشخص آسیب دهنده نتیجه گرفته شده است.

 اساس این ضوابط برنمونه های اولیة حوادث جنگی، تصادف و تجاوز جنسی استوار است. در بازماندگان آسیبدیدگی ممتد و مکرر، ِ شمای عوارض اغلب بسیار پیجیده تر است.

بازماندگان آزاردیدگی های ممتد دچار تغییرات مخصوصی در شخصیت میشوند،ازجمله ناهنجاری در ارتباط با دیگران و هویت خود. بازماندگان کودک‌آزاری مسائل مشابهی در روابط با دیگران و هویت خود پیدا می‌کنند و بعلاوه آنها بویژه در معرض آسیب مکرر، هم توسط خودشان و هم توسط دیگران قرار دارند. فرمولبندی کنونی درباره اختلال روحی پس از حادثه نه با عوارض متنوع آسیبدیدگی ممتد و مکرروفق میدهد و نه با ناهنجاریهای شدید شخصیت که در اثر اسارت بوجود میآید

اختلال پیچیدە روحی پس از حادثه به در هم شکستن روانی فرد و از دست دادن احساس امنیت، اطمینان و ارزش شخصی منتهی میشود و همچنین در فرد آسیبدیده گرایش به پذیرش مجدد و مکرر آسیب به وجود میآورد. اختلال پیچیدە روحی پس از حادثه بطور کلی حس انسجام درونی را از فرد میرباید و در نتیجه به تغییر شخصیت او منجر میشود.[3]

محققان، اختلال شخصیت مرزی همچنین یکی از اختلالات شخصیتی است که در فرد مبتلا به اختلال پیچیده روحی پس از حادثه به وجود میآید.خشونت و بدگمانی و انتقال نسل به نسل از عوارض این اختلالات روانی می باشد.

دستزدن به خشونت بویژه در اختلال دیگری بنام اختلال شخصیت ضد اجتماعی بچشم میخورد. بنا به کتاب «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی− ویراست چهارمTR-IV-DSM )

فرد مبتلا به این اختلال دست‌کم سه تا از ضوابط تشخیصی زیر را داراست:

-          ۱ )به قواعد اجتماعی با رفتارهای قانونی پایبند نیست که علائمش رفتارهای مکرری است که مستوجب دستگیری است، ۲ )حقه بازی، مانند دروغهای مکررو یا استفاده از نام و هویت کاذب و یا تحمیق دیگران برای منافع و یا لذت شخصی،

-          ۳ )برانگیختگی ناگهانی یا ناتوانی در برنامه ریزی آینده،

-          ۴ )تحریک پذیری و پرخاشجویی که علائمش زدوخورد یا حمله بدنی است،

-          ۵ )بی اعتنایی بی ملاحظه به ایمنی خود و دیگران،

-          ۶) بیمسئولیتی مداوم که به عدم انجام کار پیگیر و یا عدم اجرای تعهدات مالی بیانجامد،

-          ۷) عدم احساس گناه که به بی تفاوتی یا توجیه رفتارهایی منجر شود که موجب آزار و اذیت و یا دزدی از دیگران شده باشد.

 

ضربە مهلکی که فاجعەعرب در درازمدت بر پیکر علم، فلسفه، و خردگرایی در ایران وارد آورد با اثرهای بغایت ناگوار آن بر تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران مطابقت دارد. ترکیب چند عامل اساسی در پی حملە عرب ها، سرانجام شریان حیات علمی دوران تمدن ایرانی - ساسانی را که پیش از این با جنگ های طولانی ایران و روم ضربه دیده بود بتدریج بکلی قطع کرد.

 ویرانی شهرها، کتابخانه ها، مدارس در اثر حملات پیدرپی عربان و از میان رفتن نسل موجود دانشمندان و متفکران در عرصه های مختلف علمی و فلسفی و یا مهاجرت آنها به هند و مناطق غربی سرزمینهای اسلامی منجر به افت عمومی و شدید فعالیت های علمی و فلسفی در ایران شد.

یک عامل عمدة مخالفت با علوم عقلی میآن مسلمانان فقدان زمینه های لازم برای درک و کاربرد این علوم بود به علاو عـدة زیـادی پیدایش این علوم را ناشی از نفوذ فرهنگ بیگانگان و به خـصوص یونانیـان مـیدانـستند؛ و چون خود آن اقوام را غیر مسلمان و غیر موحد میدانستند، علوم مربوط بـه آنـان را نیـز منفور و مطرود دانسته اند و بدان جهت که شیوع مباحث عقلی و فلـسفی عمـدتاً در زمـان بنی عباس صورت گرفت، عامل ترویج مباحث عقلی عمدتاً ایرانیان بوده اند که به واسطة تمدن دیرینه و آشـنایی قبلیشان با فرهنگهای مختلف (یونانی، هندی و رومی) آمادگی ورود و طرح مباحث عقلـی را پیرامون دیانتی که قلباً آن را پذیرفته بودند، داشتند؛ اما اعراب البتـه از چنـان سـابقه ای برخوردار نبودند و طبیعی است که برخی از آنان در قبال طرح مـسایل عقلـی کـه در بـین آنان سابقه نداشته است، واکنش چندان مساعدی نداشته باشند.

 ابن عبد ربه،( ادیب عربی اندلسی- از اهالی قرطبه بود) وی در ایـن بـاره چنین میگوید: «اعاجم همیشه پادشاهان و شهرهایی داشتنه اند و احکامی کـه بـدان پـای بند بودند و فلسفه ای که پدید آورده اند...، اما عرب، حکمرانی که آنها را مطیع و ظالمـان را قلع و قمع و دست سفیهان را کوتاه کند، نداشته اند؛ بنابراین هیچ اثری در صناعت و فلسفه نداشته اند، جز شعر که آن را عجم نیز داشته است»(5 ،ج: 2 ،ص: 86)

از دیدگاه تاریخی درازمدت، با حملە اعراب شرایط مطلوب برای پیشرفت علمی در ایران به دلیل عدم باور اعراب به علم و فلسفه به کلی از میان رفت. ویرانی عظیم شهر و روستا، ضربە درازمدت به کشاورزی و سقوط اقتصادی، همگی به افت درازمدت تولید و درآمد اجتماعی در کشور منجر شد. به دلیل کاهش شدید ثروت عمومی، صرف بقای جامعه به چالش بزرگی تبدیل شد که به طور عینی گرایش به محافظه‌کاری را تقویت کرد و جامعه را از تمایل به پژوهش و نوآوری باز داشت. مهمترین قربانی در این زمینه، فعالیتهای علمی بود که در اثر روندهای تاریخی ناشی از حملە اعراب، یعنی با کاهش شهرنشینی، غلبە بخش ایالتی در زندگی اجتماعی و تولیدی، آسیبدیدگی روحی در جامعه و سلطە تفکر بدوی قبیلهای عرب و پس از آن سلسله های مغول، ترکمن و ترک که تا قرن بیستم در ایران حکومت می‌کردند، به استثنای دوران کوتاهی در دوره سلسله های صفاری سامانی و آل بویه، به رکود کامل رسید.

فرضیە فاجعه زدگی ایران، نتیجە مطالعه این دوران تاریک تاریخ از زاویه آسیب شناسی فردی و اجتماعی است. بنا به این فرضیه، به دلیل عمق زیاد و مدت طولانی آسیبدیدگی ناشی از فاجعە عرب زدگی، که شاید نسلها پی در پی را تحت تأثیر قرار داده باشد، شخصیت عمدە اجتماعی ایرانیان در این دوران به طور اساسی آسیب دیده است.

 اگر جامعه را به یک ارگان زنده تشبیه کنیم میتوان گفت آسیبدیدگی شخصیت عمدە اجتماعی ایرانیان مشابه اثر اختلال پیچیدە روحی پس از حادثه در افراد است. بنا به فرضیە فاجعه زدگی، هجوم و پیروزی و استقرار اقوام وحشی عرب در دوره ساسانیان خشونت همراه با گرایش سادیستی را در مقیاس وسیعی در منطقه ما در سطح خانوادگی،اجتماعی و سیاسی نهادینه کرده و بخش قابل ملاحظه ای از مردم ایران در طی دوران فاجعە اعراب دچار آثاری از اختلال پیچیده روحی پس از حادثه و مبتلا به رگه هایی از اختلالات شخصیت خود شیفته، شخصیت مرزی، شخصیت ضداجتماعی وشخصیت بدگمان شده اند که از طریق رفتارهای خشونت زا در خانواده و در حیطه های اجتماعی و سیاسی از هر نسل به نسل بعدی انتقال یافته اند. به این صورت، دایره های بسته ای از آسیبدیدگی و خشونت در این سطوح سه گانه (خانواده – اجتماع و دولت) بوجود آمده اند بطوریکه هر یک از این سه دایره، گذشته از تأثیر بر خود، بر دو دایرة دیگر اثر کرده و از آنها اثر پذیرفته است. با در نظر گرفتن پدیده انتقال افقی و انتقال عمودی آسیبدیدگی میتوان شکل تأثیرگذاری این سه دایره رابر یکدیگر نشان داد. برای نمونه، در جامعهای که میزان نسبتا بالایی از خشونت قابل قبول و معمول است، میتوان انتظار داشت که والدین آسیبدیده اغلب خود کودکان آسیب دیده پرورش دهند و لذا دایرة خشونت اجتماعی بر دایرة خشونت در خانواده اثر مستقیم بگذارد.

بهمین ترتیب، خشونت لشکران فاتح وحکومتهای خودکامه بر مردم شهر و روستا میتواند در خانواده ها از طریق کودک آزاری و زن آزاری به صورت خشونت علیه ضعیفترین اعضاء در واحد خانواده که صاحب حقوق و مقام پایین تری هستند انتقال یابد و در نتیجه خشونت در دایرة سیاسی میتواند موجب تداوم خشونت در دایرة خانواده باشد.

بنا به فرضیە فاجعه زدگی، آسیبدیدگی دوران اعراب که در دایره های سیاسی، اجتماعی، و خانواده تسلسل تاریخی یافته، بر رفتارها، عادات، و فرهنگ ایرانیان اثر ماندگار گذاشته است. اگرچه شدیدترین آثار روحی فاجعە حمله اعراب در طی قرنهای متمادی تعدیل یافته، علایم این فاجعه بصورت آثاری از رگه هایی از اختلالات شخصیت خود شیفته، شخصیت مرزی، شخصیت ضد اجتماعی و شخصیت بدگمان، از قبیل ناامنی درونی، بدگمانی، عجز و مظلومگرایی، حساسیت شدید، دوسونگری (سیاه یا سفید دیدن)، خودشیفتگی، بیش انگیختگی، پرخاشجویی و کینه ورزی در روان و رفتار اجتماعی مردم ایران باقی مانده است.[4]

 این ناهنجاریهای روحی همواره در حیطه های مختلف سیاسی، اجتماعی و خانوادگی حاکم و تشنجزا بوده، پیوسته مسئله ای وخیم و بنیادی در روابط فردی و جمعی و در فعالیت و همکاری اجتماعی به شمار میآمده و ریشه ناکامیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی، و فرهنگی کشور را تشکیل داده است.

 

 



[1] سفینه البحار، ج2، ص 65؛ نفس الرحمان، ص 144. -2-  نامه ی معاویه به زیاد بن ابیه در منابع دیگری نیز آمده است: کتاب سلیم بن قیس، ص 140; ص 281 در چاپ بیروت

[2] (PTSD) Disorder Stress Traumatic-)

[3] Cook al et 2003

[4]  این بخش با استفاده از مقاله فرضیۀ فاجعه زدگی: عباس عدالت تأثیر پایدار فاجعۀ مغول در تاریخ سیاسی، اجتماعی و علمی ایران. مجله بخارا شماره ۷۷-۷۸ تهیه شده است.

شرایط نگران کننده عقب افتادگی کشور

- علت عقب ماندگی کشور ما - فقدان، اندیشمندان و مدیریت کار ساز و اثر گذار است، سایر موارد معلول این نارسایی است. .به رسمیت شناختن و حمایت قانونمند از مدیریت و انتخاب و آموزش و به کار گیری مدیران مجرب برای آموزش و پرورش و تربیت مدیران لازم. 

وضعیت توسعه در ایران:

در کشور ما، مدیریت دولتی متکی بر درآمد نفت خود چالش ساز بوده است.کشف نفت در اوائل قرن بیستم و انحصار استخراج و فروش آن در دست دولت سبب شد که سطح درآمد دولت به سرعت افزایش یابد و همپای این افزایش درآمد، قدرت اقتصادی و مالی دولت تقویت شود و از طریق دولت نظام اداری متمرکزی را پایه ریزی کند. دولت سالاری، به مفهوم اینکه همه چیز از دولت خواسته شود و دولت در همه چیز مشارکت داشته باشد طی هفتاد ساله اخیر سبب شده تا دولت خود را بی نیاز به مشارکت و همکاری مردم در اداره امور کشور و حتی امور محلی بداند و برعکس کوشش دولت در کنترل کشور از طریق جهت دادن بودجه‌های جاری و عمرانی یه سمتی که نقش دولت مرکزی را هرچه بیشتر کند، به تمرکز بیشتر دولت انجامیده است. بدیهی است که اخذ درآمد از یک منبع بشکل متمرکز در یک خزانه واحد، هزینه متمرکز، تصمیمات متمرکز را نیز بدنبال داشته باشد.

از آنجا که دولت پیشگام و آغازکننده فرآیند توسعه در کشور بوده است، روند توسعه در کشور و دستگاه‌های عامل توسعه نیز عمدتاً به تصدی دولت، شکل متمرکزی یافته اند. اینگونه مدیریت توسعه کشور. علاوه بر اینکه دستگاه دولت را بیش از اندازه لازم گسترده ساخته است، قلمرو دخالت دولت در امور را نیز بسیار وسیع کرده است. گستردگی دستگاه دولت در طول زمان نه تنها دولت را به یکی از پرهزینه ترین بنگاه های عامل اقتصادی تبدیل ساخته است، بلکه در بیشتر موارد بعنوان مانع اساسی در راه توسعه موزون و منطقی فعالیت ها نیز تبدیل کرده است.

بنابراین نخستین و مهمترین مسئله‌ای که از بعد تمرکز و عدم تمرکز قابل طرح است، این که اصولاً ساختار تشکیلاتی متمرکز کنونی ظرفیت و تناسب لازم را برای فرآیند توسعه ای که بجای تکیه بر درآمد نفت بر مشارکت های مردمی، مزیت ها، منابع و درآمدهای منطقه ای و محلی استوار است ندارد.[1] کاهش درآمدزایی بخش نفت، دولت را در سال های آتی قادر به حفظ ارائه کالاها و خدمات عمومی در سطح کنونی نخواهد ساخت. [2]

در حال حاضر لازم است به دلایلی که در طرح مسئله ذکر شد، بتدریج نظام مدیریت کشور متحول شده و با تقویت و یا حتی ایجاد مراجع تصمیم گیری در سطوح منطقه ای و محلی بخش بیشتری از وظایف اجرایی و برنامه‌ریزی به سطوح پائین تر از ملی واگذار شود. تمرکز زدایی به ویژه از سطح منطقه ای به سطح محلی مستلزم پذیرفتن سطح سوم تمرکززدایی یعنی واگذاری وظایف برنامه ریزی به نهادهای غیردولتی است.

در غیاب یک برنامه سنجیده ممکن است، تمرکززدایی به ابزار و محملی برای سرریز شدن و انتقال ناکارآمدهای دولت مرکزی و دستگاه‌های بخشی به سطوح منطقه‌ای و محلی تبدیل شود. در این صورت پیامدهای سوء ناشی از این فرایند (دفع شر) به صورت ایجاد بحران حاکمیت و بحران توزیع خود را نشان دهد. این مشکلات در بررسی برنامه های کشور در چند برنامه گذشته دولتی به خوبی، درک و شناخته شده است. با هم به بررسی این یافته ها در برنامه های اول ، دوم و سوم، توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران  ، می پردازیم:

شناخت و درک بحران

1- پیام برنامه اول(1368-72) : اعلام شدت مشکلات، بحران اقتصادی

بدتر شدن بسیاری از شاخص های رشد یافتگی:  از قبیل: درآمد سرانه، بیکاری، بهره‌وری نیروی کار، ضریب جوانی جمعیت، کم کاری و بیکاری های پنهان از یک سو و به دلیل جوانی شدید جمعیت در یک دوره دهساله امکان دستیابی به شیوه های کارآمد بهره برداری را ناممکن کرده است. بطور کلی عملکرد گذشته اقتصاد و همچنین دامنه روند موجود، وضعیت مطلوبی را ترسیم نمی کند ... وجود:

 - شکاف بین درآمدها و هزینه های دولت (کسری بودجه) بعلت عدم امکان افزایش درآمدها وحجم گسترده وظایف دولت.

- وجود شکاف بین عرضه و تقاضای پول بعلت روند فزاینده حجم نقدینگی تحت تاثیر سیاستهای مالی دولت.

- رکود در بخشهای مختلف اقتصادی، وجود شکاف بین سرمایه گذاری و پس انداز ...

- نبودن مکانیزم های تشویق و هدایت منابع عاطل جامعه به سمت تولید و سرمایه گذاری.

- وجود شکاف بین واردات و صادرات (عدم تعادل در موازنه پرداخت ها) به علت آسیب پذیر بودن ، درآمد ارزی نفت و عدم توسعه صادرات غیر نفتی.

- غیر واقعی بودن نرخ برابری ریال.

- وجود بیکاری به مثابه عدم تعادل در بازار نیروی کار، به علت کاهش حجم فعالیت های اقتصادی و عدم توسعه فعالیت های جدید.

- رشد فزاینده جمعیت و ویژگی ساختمان جوان جمعیت.

همه عوامل مهمی هستند که اگر در چهارچوب مجموعه سازگار اهداف و خط‌مشی های مشخص یک برنامه بدان ها پرداخته نشود، در سال های آتی بحران های جدی را برای اقتصاد کشور در پی خواهد داشت.[3]

شرایط نگران کننده عقب افتادگی کشور

2- پیام برنامه دوم(1373-1377): شرایط نگران کننده عقب افتادگی کشور

 کشور ما با توجه به مشکلات تاریخی خاص عمدتاً از زمان سلسله قاجار به بعد از تحولات جهانی باز ماند و به تدریج در زمره کشورهای عقب مانده جهان قرار گرفت. این مشکلات به شکل دیگری تا دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت و پس از آن نیز مشکلات مربرط به جنگ تحمیلی توجه اساسی دولت را به خود منعطف کرد. به همین دلیل نیز کشور از انجام اقدامات ضروری در جهت خارج شدن از عقب ماندگی اقتصادی بازماند. اکنون کشور ما با تولید ملی سرانه حدود یک میلیون ریال در سال به قیمت جاری (تقریباً هزاردلار) در گروه سوم کشورهای جهانی، در حد کشورهایی مانند کامرون، کنگو، تایلند، تونس، کلمبیا، پاراگوئه و پرو قرار دارد.[4]

در همه این حوزه ها باید مشکلات بسیار اساسی باشد که حاصل همه تلاش های ما حدود چهار درصد تولید سرانه کشورهای صنعتی می شود. این وضعیت است که عزت و اقتدار ملی را زیر سوال می‌برد. تا موقعی که این واقعیت را نپذیریم دنبال حل مسائل نخواهیم رفت. قدرت خرید یک خانواده غربی 43 برابر قدرت یک خانواده ایرانی است. مسئولان ما، وزیر و نماینده مجلس و مدیران ما باید به این وضع توجه کنند و از این ارقام هشدار ‌دهنده آگاه باشند.[5]

3- پیام برنامه سوم(1378-83): نا کارآیی سیستم ها و شدت فقر

4- چشم انداز برنامه چهارم(1384-88): تهدید چالش ها کماکان به قوت خود باقی هستند:

در صورت تداوم وضعیت موجود:

- کاهش سرمایه گذاری های تولیدی و افزایش نرخ بیکاری کشور به دلیل گریز سرمایه از فعالیت های تولیدی تشدید خواهد شد.

- ورود دیر یا زود ایران به روندهای جهانی سازی موجب افزایش بیکاری و در نتیجه گسترش فقر و توزیع ناعادلانه تر درآمدها خواهد شد.

- استمرار و تشدید روند مهاجرت از روستا و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ زمینه ساز فقر بیشتر در مناطق شهری خواهد شد.

- آسیب ها و مشکلات اجتماعی روند فزاینده ای خواهد داشت و امنیت انسانی و اجتماعی شهروندان را در معرض خطر قرار خواهد داد.

- فساد اداری- مالی، انحصارگرایی و رانت جویی همچنان شیرازه روابط اجتماعی و اقتصادی را تهدید خواهد کرد. وفاق ملی در معرض تهدید قرار خواهد گرفت و به اعتماد عمومی لطمات سنگینی وارد خواهد ساخت.

شکاف اجتماعی فزاینده که حاصل عدم تعادل اجتماعی ناشی از فعالیتهای اقتصادی ناکارآمد و توزیع نامناسب منابع بین اشخاص و دولت است، از آنجا که با ساخت قدرت اقتصادی و سیاسی آمیخته است، از تهدیدهای بسیار جدی و شاید به ظاهر نادیدنی، خواهد بود.

براساس برخی برآوردها، در پایان سال 1380 بین 17 تا 35 درصد از خانوارهای کشور در زیر خط فقر مطلق بوده اند. اگر این رقم بطور متوسط 25 درصدی هرچه زودتر مهار نشود و جای خود را به توانمندی و قابلیت برای تولید و خود اتکایی ندهد، به تهدیدی جدی برای منابع رفاهی و حمایتی در جهت گسترش نابسامانی ها و شکاف اجتماعی تبدیل می شود.[6]

حدود 50 درصد برای تامین سیری سلولی دچار مشکل هستند به زبان ساده تر نیمی از مردم ایران برای تامین نیازهای سلولی و حفظ سلامت تغذیه ای مشکل دارند.[7]

با وجودی که کشور از منابع و امکانات انسانی ومادی لازم برای توسعه برخوردار است، به نظر می‌آید که بیش از هر چیز معمای توسعه کشور ریشه در ضعف و نارساییهای مدیریت کارا و اثربخش دارد.[8]

پیش بینی بحران اجتماعی توسط کارشناسان سازمان برنامه و بودجه کشور

ادامه وضع موجود سبب آسیب های فراوان مادی و معنوی به کشور خواهد شد، که برون رفت از آن روز به روز سخت تر و مشکل تر می شود از جمله:

آسیب های اجتماعی – فرهنگی حاصل از عدم دستیابی به توسعه مشارکتی و پایدار

* در نظام آموزشی کشور اعم از مدارس ودانشگاه ها صرفاً به حفظ کردن و انتقال دادن تعاریف و مفاهیم اکتفا می شود، و هیچگونه تلاشی جهت ایجاد روحیة خلاقیت ونوآوری و تولید، مفاهیم و یا حداقل مشارکت در تولید ، مفاهیم صورت نمی پذیرد.

* اندیشه و فکر در جامعه تعطیل گشته و با وارد کردن انواع اطلاعات علمی و مکاتب فلسفی به فرهنگ خود، نظام تقلید ومصرف در فرهنگ و تفکر و اندیشه دایر شده است.

* تهاجم گسترده فرهنگی غرب که توسط رسانه‌های جهانی و با کمک فناوریهای جدید تا زوایای خانواده‌های ایرانی نفوذ کرده است.

* رواج فرهنگ مصرف گرایی واسراف و تبذیرکه موجب اتلاف منابع اقتصادی و کاهش پس‌انداز می‌شود. 

رواج فرهنگ اشرافیگری و تجمل گرایی در جامعه بویژه میان مسئولان و صاحب منصبان.

* گسستگی فرهنگی جوانان از هویت ملی و اسلامی خود و فقدان برنامة مشخصی برای جبران این گسیختگی فرهنگی در جامعه. فروپاشی بسیاری از ارزشهای اخلاقی وتبدیل شدن ناهنجاریهای رفتاری به هنجارهای فرهنگی.

* بحران هویت و پوچگرایی بدلیل سرخوردگی وناامیدی از بهبود وضع اقتصادی واجتماعی و فقدان برنامه‌ای جهت معنا بخشیدن به زندگی و تداوم آن.

* شیوع روزافزون اعتیاد به مواد مخدر در جامعه بویژه میان جوانان که آسیب های جبران ناپذیر فرهنگی و اقتصادی در پی دارد.

* رواج دورویی و چاپلوسی در جامعه.

* رواج رشوه خواری و فساد مالی در جامعه بویژه در ادارات دولتی به دلیل ناکارآمدی سیستم اداری کشور.[9]


[1] - (سند برنامه، برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران پیوست 2- جلد اول) (سند1/4-3، ص 172)

 

[2] - (سند برنامه، برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (1383-1379)، پیوست شماره 2 لایحه برنامه (جلد اول)) (1/4-3)

 

[3] - (لایحه برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران 68-72 صفحات 2-2، 6-1)

[4] - (نقل از برنامه دوم)

[5] - (باید برای وضع اسفبار درآمد ملی چاره‌ای بیندیشیم، مصاحبه بامرحوم دکتر حسین عظیمی) (سند 5-5)

 

[6] - (مجموعه گزارشهای همایش چالشها و چشم اندازهای توسعه ایران- دفتر دوم) (سند 2-2)

[7] -از کتاب: برنامه اقدام ملی، مقابله با بیابان زایی و تعدیل اثرهای خشکسالی در جمهوری اسلامی ایران از صفحه 138)

[8] - از گزارشهای همایش چالشها و چشم اندازهای توسعه ایران دفتر اول) (سند 1/1-2)

[9] - (خلاصه مجموعه گزارشهای همایش چالشها و چشم اندازهای توسعه ایران دفتر اول) (سند 1/1-2)

دولت های مستقر در ایران زمین قبل از تشکیل دولت ماد

 

۱-دولت سومر(۴۵۰۰ تا ۲۸۰۰ ق.م)

تا سده های اخیر اطلاعات موجود راجع اعصار اولیه و نخستین فرهنگ ها و تمدنها در بین النهرین ، منحصر به روایات عتیق و قصص قدیمی می شد و هنوز کسی در بررسی تاریخی نام سومر نشنیده بود و از وجود چنین قومی در این منطقه اطلاعی نداشت.  قدمت فرهنگ و تمدن آنان به حدی است که حتی یونانیان و کلیمیان  نیز از آن بی اطلاع بودند هرودوت مورخ  دوره قرن پنجم پیش از میلاد، نیز  از  وجود چنین قومی بی خبر بوده و  در نوشته های خود ذکری از آن نکرده است.و تنها مورخ بابلی، «بروسوس» در کتاب خویش  به نام بابیلونیا کا babiloniaka) ) که در سال ۲۸۰ ق.م نوشته است، از افسانه ای یادکرده است که در آن اشاره ای به این قوم  سومر شده بود.

در این افسانه آمده است، انسان های غول آسایی به رهبری «اوآنس» از کناره های خلیج فارس برآمدند و هنرهای کشاورزی، فلز کاری و کتابت را با خود به ارمغان آورند...؛ سپس درادامه آورده است، آنان هرچه که برای رفاه و زندگی بهتر آدمی ضرورت داشت به انسان سپردند و از آن زمان تاکنون اختراع تازه ای به ظهور نرسیده است.

سومرنخستین تمدّن شهری در منطقهٔ تاریخی جنوب بین‌النهرین، جنوب عراق امروزی، است. تمدن سومری ها در جنوب بین النهرین (عراق امروزی) و «تمدن قدیمی مصر» و «تمدن دره سند» در هند که در آن ایام وجود داشته و سه تمدن اولیه و برجسته باستانی روی زمین است که ۶ هزار سال قبل به شکل جوامع بزرگ فعال در زمینه بازرگانی ظاهر شدند با یکدیگر رقابت می کرده اند.

سرزمین «شنعار» که بارها در تورات از آن نام برده شده است، از نظر توصیف جغرافیایی، با مختصات در نظر گرفته شده برای سومر (جنوب میانرودان) برابری می‌کند. یعنی آنچه که با اصطلاح مصری باستان برای میانرودان و جنوب آن، یعنی «سنگَرَ (Sangara)»، نزدیکی بسیار دارد. در کنار این داده، تورات اشاره می‌کند که نخستین حکمران شنعار، یک غیرسامی (از تبار حام) بوده است:[1]

نخستین بار در قرن هفدهم میلادی بود که غربیها به تمدن باستانی مشرق زمین و بین النهرین علاقه مند شدند یعنی هنگامی که پیتر ودلاواله [2] – شرح جذابی از مسافرت خود و آنچه دیده و یافته بود ارائه کرد و خشت های بابل و اور را که حروفی ناشناخته بر آن حک شده بود به معرفی تماشا گذاشت و محافل علمی و فرهنگی و دربارها متوجه اهمیت جست و جو در مشرق زمین و بین النهرین شدند و سفرهای تحقیقی مختلفی آغاز شد .

 اما در آن زمان این سفرها و تحقیقات منحصر به مشاهده و بازدید از آثار و بقایایی بود که در سطح خاک قرار داشتند یا ویرانه هایی که در دسترس قرار می گرفتند و کسی به فکر حفر تپه ها و تلهای بر جای مانده نبود . تا اینکه در ۱۸۴۳م برای نخستین بار، پل امیل بوتا ، کنسول فرانسه در موصول که ایتالیایی تبار بود نخستین کاوش را در خرساباد شروع کرد و شهر آشور را کشف کرد و دوران جدید آغاز شد و حدودا در همان زمان ۱۸۴۵ «سر هنری لایارد» به اقتباس از بوتا در نمرود ونینوا به حفاری پرداخت .

قدیمی ترین تمدن در منطقه خاور میانه و در همسایگی ایران زمین تمدن سومریان است.سومریان درجنوب سرزمین کنونی عراق(بین النهرین: سرزمین مابین دو رود دجله وفرات) وشمال خلیج فارس وازجمله شهرباستانی بابل سکنی داشتند و تمدنی بسیار با کیفیت متعالی وبلند مرتبه پی ریزی نمودند.[3]

سومری‌ها مردمانی غیرسامی بودند و به زبانی تک‌خانواده سخن می‌گفتند. شماری از زبان‌شناسان بر این باورند که می‌توانند زبانی زیرلایه را تحت زبان سومری تشخیص دهند. نام برخی از شهرهای بزرگ سومری به زبان سومری نیست که نشان از تأثیر ساکنین پیشین دارد.[4]

در کتیبه‌های به دست آمده سومری، نام این سرزمین به صورت «کی-اِن-گیر»(Ki-en-gir) ثبت شده است که معنای آن را «سرزمین خدایان روشنایی» دانسته‌اند. هر چند که به گزارش‌هایی، این مردمان هویت ملی خود را با لفظ «اوگ-سگ-گیپ-په»(Ug-sag-gip-pe) و به مفهوم «سیاه‌سَران» یاد می‌نمودند.

 

تاریخ ورود سومریان به این سرزمین دقیقا معلوم نیست، ولی بر اساس کنکاشهای باستان شناسان سومریان حدودا ۴۵۰۰سال قبل ازمیلاد اولین تمدن درخشان بشری را پایه گذاری کردند و دولت شهرهای باشکوهی چون “ اور-UR “،”اوروک – URUK”،”ائرئخ” ،”نیپ پور – NIPPUR ” ،”کیش – KISCH” ،” له کش”، “لرسا” … بنا نهادند،لازمه ایجادچنین تمدنی اینست که سومریان حداقل ۵۰۰ سال قبل از بوجودآوردن دولت شهرها،در منطقه حضورداشته باشند یعنی می توان گفت سومریان ۴۵۰۰-۵۰۰۰سال قبل ازمیلاد در منطقه بین النهرین بوده اند.

 

دکترپرویزخانلری با اشاره به منشاء سومریان بعنوان کهن ترین تمدن بشری می نویسند:

“ زبان سومریان کهن ترین زبان مکتوب بشری است ،در ازمنه قدیم قومی موسوم به سومردر مصب دو رود دجله وفرات در منطقه ای که بعدا بابل نامیده شد و شمال خلیج فارس مامن گرفتندوهیچ شباهتی با همسایگان بعدا شناخته شده اش نداشتند.شایدسومریان که صاحب اولین و درقیاس با تمدنهای کهن درخشانترین تمدن بشری بودند اعتلای تمدنشان را مدیون پیشرفت اولیه در خاستگاهشان که به گمان بسیاری شرق یا شمال شرق بوده است شده اند.[5] 

تحول روستا به شهر که در سیر مدنیت به «انقلاب شهر نشینی»- تعبیر می شود در هزار چهارم پیش از میلاد آغاز گشت. یکی از هسته های این تحول در دلتای دو رودخانه دجله و فرات پدید آمد، به سرعت منطقه بین النهرین را فرا گرفت، سپس تا ساحل مدیترانه گسترش یافت. این «آغاز» تمدن سومری است.[6]

اولین کتاب درباره سومری ها را به سال ۱۸۸۱م تحت عنوان مطالعاتی سومری به زبان فرانسه انتشار یافت ونام راولینسون ، ادوارد هینکس و ژول اوپرت به عنوان قدیسین سه گانه مطالعات میخی مشهور شدند.

فهرست پادشاهان سومری، یکی از جذاب‌ترین اکتشافات باستان‌شناسی از تمدن سومر باستان بوده و اسامی کامل پادشاهان سومر و محل دقیق حکومت آنان را در خود جای داده است. یکی از جزئیات جالب در مورد فهرست مذکور، این است که تعداد 8 پادشاه سومری، حدود 241,200 سال، از زمان رانده شدن پادشاهی از بهشت بر زمین، بر کل سیاره حکومت کرده‌اند!

شهر اِریدو (Eridug) قدیمی‌ترین شهر کره زمین و اولین سکونتگاه سومریان باستان بوده است. پس از رانده شدن پادشاهی از بهشت به کره زمین، اولین پادشاه سومری در شهر اریدو،( Alulim)   نام داشت. او در حدود 28 هزار و 800 سال حکومت کرد! Alaljar به عنوان پادشاه بعدی، 36 هزار سال حاکمیت را بر عهده داشت و دو پادشاه بعدی در مجموع 64 هزار و 800 سال در زمین به حکومت پرداختند. در واقع لیست پادشاهان سومری، مربوط به دورانی‌ست که خدایان همراه با انسان‌ها در زمین زندگی می‌کردند.

سومریان باستان، از “آنوناکی» هم صحبت می‌کنند! “آنوناکی» به عنوان گروهی از خدایان در چندین فرهنگ باستانی از جمله سومری، اکدی، آشوری و بابلی حضور داشته است.  “آنوناکی»‌ها، به عنوان یکی از بحث‌برانگیز‌ترین موضوعات داغ و جذاب در میان مردم سراسر جهان شناخته می‌شود. میلیون‌ها نفر از سراسر جهان بر این باور هستند که “آنوناکی»‌ها، خالقین نسل انسان بوده و در واقع خدایانی با ساختار گوشت و خون هستند که در گذشته‌ای دور، در زمین حضور یافته‌اند.

مشهورترین فرمانروایان این دروه «اتانا (Etana)» است که هم نام و هم ماجرای تلاش او برای پرواز در آسمان، بسیار به کاووس کیانی(کوی اوسَنَ  Usana - ) نزدیکی دارد و با توجه به مقدمات زمانی، ما را باورمند به وام‌گیری سند میانرودانی از اسناد ایرانی می‌نماید.

همچنین اشاره به تصرف سرزمین ایلام توسط «اِن-مِه-برگِ-سی»(En-me-barage-si) از آخرین فرمانروایان این دودمان، نکته‌ای است که نشاندهندۀ دیرینگی سرزمین و تمدن ایرانیِ یاد شده می‌باشد. زمانه‌ای که اندکی پیش از به قدرت رسیدن گیلگمش (پهلوان-فرمانروای به ظاهر تاریخی) برشمرده شده است.[7]

با آغاز قرن 23 پ.م نیروی سومری ها تا حدی کاهش یافت که آن ها دیگر قادر نبودند از خود در برابر حملات خارجی دفاع کنند. سارگون اول (Sargon I)، حاکم سامی نژاد (که از 2335 تا 2279 پ.م حکمرانی کرد) و کبیر (بزرگ) خوانده می شد، موفق شد تا بر تمام کشور غلبه کند. سارگون پایتختی جدید به نام آگاد (Agade) در محل دوردستی در شمال  بنا نهاد و آن را تبدیل به ثروتمندترین و نیرومندترین شهر جهان کرد. مردم شمال سومر و  مهاجمان فاتح به تدریج با یکدیگر آمیختند و از نظر قومی و زبانی به نام آکدی (Akkadians) شناخته شدند. سرزمین سومر  نام مرکب سومر و آکد به دست آورد.

سلسله آکدی در حدود یک قرن به طول انجامید. در مدت حکومت نوه سارگون، نارام سین (Naram-Sin) (که حدودا در سال های 2255 تا 2218 پ.م حکومت کرد)، گوت ها (the Gutians)، مردمی جنگجو از کوههای زاگرس، شهر آگاد را غارت و ویران کردند.  سپس آنها تمام سومر را به اطاعت از خود واداشته و ویران کردند. پس از گذشت نسل های متعدد، سومری ها از زیر یوغ گوت ها گریختند. شهر لاگاش  دوباره اهمیت یافت، به ویژه در طول دوره حکومت گودآ (Gudea) ( حدود 2144 تا 2124 پ.م) که حاکمی بسیار وارسته و با کفایت بود. از آنجا که مجسمه های بسیاری ازگودآ کشف شده، او برای دنیای مدرن شناخته شده ترین سومری محسوب می شود. زمانی سومری ها به استقلال کامل از گوت ها دست یافتند که اوتوهگل(Utuhegal) ، پادشاه اوروک (که از 2120 تا 2112 پ.م حکومت کرد) به پیروزی قاطعی دست یافت،که بعدها در ادبیات سومری از این پیروزی تجلیل شد.

یکی از ژنرال های اوتوهگل، به نام اور-نامو (Ur-Nammu) (که از 2113تا 1095 حکومت کرد)، سومین سلسله اور را بنیان نهاد. او علاوه بر اینکه یک رهبر نظامی موفق بود، یک مصلح اجتماعی نیز محسوب می شد. پسر اور-نامو، شولگی  (Shulgi) (حکومت از 2095 تا 2047 پ.م) یک سربازموفق، دیپلماتی با مهارت و دوستدار ادبیات بود. در طول حکومت او مدارس و آکادمی های پادشاهی شکوفا شد. در طول این دوره یک دستورالعمل قانونی- که زمان آن حدود سه قرن پیش از قانون حمورابی پادشاه بابلی تخمین زده می شود- تدوین شد. قانون یاد شده به نحو گوناگونی به شولگی یا اور-نامو نسبت داده می شود.

پیش از آغار دومین هزاره پیش از میلاد، اموری ها (the Amorites)، عشایر سامی صحرای غرب سومر به قلمرو پادشاهی آن حمله کردند. آن ها به تدریج به صاحبان  شهرهای مهمی چون ایسین و لارسا تبدیل شدند.  بی نظمی سیاسی و اغتشاش گستردۀ حاصل - عیلامی ها را تهییج کرد تا به اور (در حدد سال 2004 پ.م) حمله کنند و آخرین حاکم آن ایبی-سین (Ibbi-Sin) (حکومت از 2029 تا 2044 پ.م) را به اسارت بگیرند.

پس از سقوط اور، برای قرن ها، برای به دست گرفتن کنترل سومر و آکد ، میان شهرها نزاع رخ داد، ابتدا میان ایسین و لارسا و سپس میان لارسا و بابل. از بابل حمورابی، ریم سین (Rim-Sin) از لارسا (حکومت از 1823 تا 1763 پ.م) را شکست داد و تنها حاکم سومر و آکد شد. این تاریخ احتمالا نشانه پایان دولت سومری است. با این حال تمدن سومری تقریبا در کلیت خود توسط بابل اقتباس شد.[8]

 

گیل گمش کهن ترین حماسه بشری - سومری

یکی از قدیمی‌ترین داستان‌های خلقت انسان، بر روی کتیبه‌ای با قدمت پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح، در شهر باستانی نیپور (Nippur) کشف شده است. داستانی تحت عنوان پیدایش اریدو (The Eridu Genesis) که از خلقت جهان و حتی طوفان نوح در آن سخن به میان آمده است.

به سال ۱۸۴۹، آستن هنری لایارد، در ساحل رو به روی موصل در کویونجیک بزرگ‌ترین قصر نینوا مربوط به دورهٔ آشور بانیپال را یافت. لایارد در دو تالاری که کشف کرد، کتابخانهٔ آشور بانیپال را دید که مشتمل بر ۲۸ هزار لوح گلی بود.

در سوم دسامبر ۱۸۶۲، جورج اسمیت ( George Smith) در انجمن آثار تورات سخنرانی کرد و مدعی شد که در یکی از الواح کتابخانهٔ آشور بانیپال داستان طوفانی را خوانده که شباهت بسیاری با داستان طوفان نوح تورات دارد. به دلیل ناقص بودن متن الواح، او خود به کویونجیک سفر کرد و به‌طور اتفاقی باقی الواح حماسه را کشف کرد. وی در سال ۱۸۷۰، نخستین ترجمهٔ گیلگمش را انتشار داد.

حماسهٔ گیلگمش در اصل متعلق به فرهنگ سومری و ۲۴۰۰ سال پیش از میلاد است که بعدها به فرهنگ آشوری و بابلی و اکّدی راه یافته‌است و هر بار اضافاتی به آن افزوده شده.

قدیم‌ترین نوشته‌ای که تاکنون دربارهٔ داستان طوفان به دست آمده، سنگ نوشته‌هایی‌است که از سومریان و بابلیان باستان یافت شده‌است. این سنگ نوشته‌ها در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده‌اند، به همین دلیل سومریان و بابلیان پیشتر از دیگر ملت‌ها، داستان طوفان را نگاشته‌اند. طوفان در سنگ‌نبشته‌های سومری، به نام زیوگیدو است.

رویدادهای داستان طوفان سومری و بابلی با رویدادهای داستان طوفان نوشته شده در تورات، تا حدودی هماهنگ است؛ زیرا در داستان سومری و بابلی، آمده‌است که کشتی طوفان با قیر اندود شد و سازنده کشتی، خود قهرمان طوفان است. این توصیف در سفر پیدایش در تورات نیز آمده‌است. (به علاوه) در هر دو سند آمده‌است که خدایان، شخصی را از روی دادن طوفان آگاه کردند و او با افراد خانواده‌اش در یک کشتی نشسته و از جانوران، از هر کدام جفتی در آن نهاده و از طوفان رهایی یافتند. همچنین در هر دو روایت، مدت طوفان هفت روز دانسته شده‌است. [9]

منظومه گیلگمش یکی از زیباترین و کهن ترین محصولات فکر بشر در تمام خطه ی مشرق زمین به شمار می آید، و هم آن است که ماخذ اصلی آن همه افسانه های مشابهی می تواند باشد که در تورات و ادیان دیگر آمده است. یهود،مزدینان،زروانیان، هندی ها،فریقی ها و بسیاری دیگر از ملل که قدمتی در تاریخ داشته اند، به نحوی از داستان آفرینش و طوفان و متفرعات آن متاثر گردیده اند.[10]

 

تمدن سومری ها

نکته قابل توجه آن که تا یک قرن پیش ما حتی از وجود چنین قومی بی خبر بودیم. ولی با تلاش باستان شناسان در اواخر قرن نوزدهم آثار بیشتری از تمدن سومری بدست آمد و از جمله آنها ، فرانسوی ها خرابه های شهر لاگاش را پیدا کردند که الواح بسیاری داشت و همچنین در سال ۱۸۸۹م غنی ترین کتابخانه از اسناد خط و زبان توسط باستان شناسان آمریکایی از شهر مذهبی بدست آمد که بیش از پنجاه هزار لوح یا کتیبه با نوشته بود و کم کم تمدنی که می تواند به اندازه مصر و یونان گنجینه داشته باشد

در فاصله بیست ساله بین دو جنگ جهانی که شاید درخشانترین و پر ثمرترین ادوار تاریخ باستان شناسی بین النهرین بنامیم . در این دوره «لئونارد وولی» حفاری شهر باستانی اور را به عهده گرفت شهری که در تورات به عنوان زادگاه ابراهیم نبی نام برده شده است . در پی آن اکتشافات دیگری اطلاعات بسیاری به دست آمد که با توجه به این دستاوردها، بسیاری از دانشمندان بر این باورند که تمدنی که امروزه آن را می‌شناسیم، از سومر باستان آغاز شده است. تمدن سومر باستان ، قدیمی‌ترین و اسرارآمیزترین پیشینه‌ی تاریخی را در میان تمدن‌های شکل گرفته بر روی زمین داراست. به گفته محققان، قدمت متون و کتیبه‌های کشف شده در سومر، به حدود 3300 سال قبل از میلاد مسیح بازگشته و به شهرهای اوروک (Uruk) و جمده النصر (Jemdet Nasr) تعلق دارد.

خط میخی، به عنوان اولین سیستم‌ نوشتاری اختراع شده بر روی زمین شناخته می‌شود. بر اساس اطلاعات موجود، خط میخی، در اواخر چهارمین هزاره‌ی پیش از میلاد، توسط سومریان ابداع شده و زبان نوشتاری پیش از آن، برگرفته از زبان‌های اکدی، ابلایی، ایلامی، هیتی، لووی، حتی، هوریان و اورارتو بوده است.

این نوشتار، از خط میخی اوگاریتی و خط میخی فارسی باستان الهام‌گیری شده و به تدریج، با الفبای فنیقی در طول امپراتوری نئو-آشوری جایگزین شد. بر اساس اطلاعات موجود، خط میخی از ابتدای توسعه، به مدت سه هزار سال مورد استفاده قرار گرفته است. قدمت کاربرد آن به 34 قرن قبل از میلاد مسیح، تا قرن دوم میلادی بازمی‌گردد.

سخن‌گویان مذهبی، برای اولین بار در میان سومریان باستان پیدا شده و آمده تا مردم باورهای دینی آنان را با استفاده از سیستم نوشتاری خود ضبط کنند. تمدن سومر باستان ، یک فرهنگ مذهبی بسیار پیچیده را در زمین شکل داده بود. در طول تاریخ فرهنگ چند هزار ساله‌ی سومریان و بنابر شواهد بر جای مانده از کتبیه‌های آن‌ها، هر شهر در سومر باستان، توسط یک خدای به خصوص محافظت می‌شد. با توجه به اطلاعات موجود، در این دوران تاریخی، خدایان و انسان‌ها همراه با یکدیگر بر روی زمین زندگی می‌کردند. در افسانه‌ها کتبیه‌های سومر باستان، در ابتدا "خدایان انسان‌نما” بر روی زمین حکومت می‌کردند. جالب توجه است که مشابه با همین حکایت را در متون قدیمی مصر باستان نیز می‌توان یافت. سومریان خدایان متعددی را پرستش می‌کردند که از جمله آنان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 -آنو (Anu): صاحب بهشت و خدای اصلی

-انلیل (Enlil): خدای هوا

-انکی (Enki): خدای دانش

-ارشکیگال (Ereshkigal): فرشته‌ای از عالم اموات

-اینانا (Inanna): خدای نبردها

-نامو (Nammu) – ننهورساج (Ninhursag) – نانا (Nanna): خدایان ماه

-اوتا (Utu): خدای خورشید

یکی از جذاب‌ترین ساختارهای معماری این منطقه، زیگورات (Ziggurat of Ur) است. این سازه‌ی باستانی، در شهر Ur (شهر ناصریه عراق امروزی) ساخته شد و قدمت آن به 21 قرن پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد. البته زیگورات در 6 قرن پیش از میلاد مسیح، شروع به فرو ریختن کرد، اما به دستور پادشاه نبونعید (King Nabonidus) بازسازی شد.

ساموئل کریمر (Samuel Kramer) از برجسته‌ترین سومرشناسان، در کتاب نامدار خود «الواح سومری» پیرامون خاستگاه تمدن سومریان و بانیان آن چنین می‌نویسد: «تمدن سومریان نقشِ برجسته‌ای در زندگی مردم خاور باستانی داشت ... اما این تمدن محصول پنج شش قرن فعالیت مداوم است که پس از عصر قهرمانی ابتدایی سومر آغاز شد و بی‌شک نبوغ آفرینندۀ سومریان در بهره‌برداری از میراث مادی و روحی تمدن ساکنان پیشین جنوب میانرودان، اثری به سزا در پیشرفت آن داشته است[11]



[1]کتاب مقدسی یهودیان -  پیدایش، 10:6-13، پادشاهان، 1:8-11

[2] جهانگرد ایتالیایی بود که به چند کشور شرقی از جمله ایران سفر کرده و شرح سفرهای خود را منتشر کرد.

[3] پایگاه تاریخ ما -مطالعه بررسی و دانستنی های تاریخی -سومریان چه کسانی بودند؟

[4]  Karen Rhea Nemet-Nejat (30 September 1998). Daily life in ancient Mesopotamia. Greenwood Publishing Group. p. 13

[5] خانلری ناتل - تاریخ زبان فارسی، نشرنو ۱۳۶۵ ص ۱۷۹

[6]  آدمیت فریدون تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم ص ۷

[7] تاریخ هرودوت، کتاب هفتم، ترجمه وحید مازندرانی، بند 61.

[8] دودانگه زهره پایگاه «انسان شناسی و فرهنگ»

[9]  ویکی پیدیا دانشنامه آزاد

[10]  گیلگمش کهن ترین حماسه ی بشری جرج اسمیت - ترجمه دکتر داود منشی زاده نشر اختران ۱۳۸۳ ص ۱۶

[11]کریمر ساموئل-  الواح سومری- ترجمه داوود رسایی –  انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۸۳- ص۱۸۵