تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

سرنوشت ایرانیان مهاجر به کشور روسیه شوروی

عصر ایران - مهاجرت سوسیالیستی (Sosialist Migration) اصطلاحی است در اشاره به مهاجرت سوسیالیست‌ها و کمونیست‌های اقصی نقاط جهان به کشورهای سوسیالیستی بلوک شرق به ویژه اتحاد جماهیر شوروی.

این مهاجران معمولا متعلق به کشورهای جهان سوم یا کشورهای ناپیشرفتۀ اروپایی بودند، مثل یونان.

در ادبیات سیاسی ایران، اصطلاح "مهاجرت سوسیالیستی" بیشتر در مورد مهاجرت سیاسی ایرانیان به شوروی و کشورهای اقماری‌اش به کار می‌رود. اکثر این مهاجران، طبیعتا چپگرا بودند.

از آنجایی که سوسیالیست‌ها و کمونیست‌های ایرانی در سدۀ اخیر چهار موج عمدۀ مهاجرت به کشورهای بلوک شرق به ویژه شوروی را رقم زدند، اصطلاح "مهاجرت سوسیالیستی" در ادبیات مارکسیستی تا حد زیادی یادآور مهاجرت چپگرایان ایرانی را نیز تداعی می‌کند.

«مهاجرت سوسیالیستی»؛ از ظهور رضاشاه تا انحلال حزب توده

پس از کودتای 1299 و استقرار حکومت رضاخان، نخستین موج مهاجرت سوسیالیستی در ایران رقم خورد. موج دوم در 1325 پس از انحلال فرقۀ دموکرات آذربایجان رقم خورد.

پس از کودتای 28 مرداد، سومین موج مهاجرت سوسیالیستی در ایران پدید آمد و چهارمین موج هم پس از بهمن 1361 به دنبال انحلال حزب توده و سایر سازمان‌های چپگرا رقم خورد.

ایرانیان چپگرا، پیش از مهاجرت، جامعۀ شوروی را کعبۀ آمال سوسیالیستی خودشان می‌دانستند ولی با مشاهدۀ واقعیات سیاسی و اجتماعی شوروی، عمیقا سرخورده می‌شدند. با این حال هرچه زمان جلوتر می‌آمد، از وخامت اوضاع نیز کاسته می‌شد.

مهاجران موج اول، یعنی کسانی که پس از سال 1299 (یعنی در دهۀ 1930) به شوروی گریختند، در اوج دوران استالینیسم وارد شوروی شدند و بسیاری از آن‌ها پس از مدتی اعدام یا به سیبری تبعید شدند.

تورج اتابکی، مورخ، در تحقیقاتش نشان داده است که 5 هزار سوسیالیست و کمونیست ایرانی در دوران حکومت استالین در شوروی اعدام شدند. بسیاری از اعدام‌نشدگان نیز در بدترین شرایط ممکن در سیبری یا نقاط دورافتاده و سرد شوروی، به سختی زندگی کردند تا مرگشان در غربت فرا رسید.

از بین یونانی‌های چپگرایی که به شوروی مهاجرت کرده بودند نیز 50 هزار نفرشان در شوروی استالینیستی اعدام شدند.

ایرانیان سومین موج مهاجرت سوسیالیستی، اکثرا پس از مرگ استالین در شوروی به سر می‌بردند و به همین دلیل گرفتار اعدام‌های عجیب و بی‌دلیل حکومت استالین نشدند. اگرچه در شرایط چندان خوبی هم نمی‌زیستند.

مهاجران موج چهارم، در اواخر عمر حکومت شوروی وارد این کشور شدند و از حیث استانداردهای حقوق بشری با شرایط بهتری مواجه بودند ولی زندگی در شورویِ گرفتار در انبوه مشکلات اقتصادی، برایشان دشوار بود.

«مهاجرت سوسیالیستی»؛ از ظهور رضاشاه تا انحلال حزب توده

حدود 9 سال پس از ورود آن‌ها به شوروی، این کشور فروپاشید و اکثر ایرانیان سوسیالیست و کمونیست، به تدریج از شوروی راهی اروپای غربی شدند. افراد مرفه‌تر توانستند خودشان را به آمریکا برسانند.

برخی از این چپگرایان در اروپای غربی و آمریکا از سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم دست کشیدند، ولی بیشتر آن‌ها در قلب جهان سرمایه‌داری به نفی سرمایه‌داری و دفاع از حقانیت مارکسیسم و تحقق‌پذیری سوسیالیسم و کمونیسم ادامه دادند.

 

(نوروز دَرداری ـفولادی)

خساراتی که ایرانیان تازی مدار بر ادبیات ایران وارد کردند -۱


مساله لغت بیهقی نسخه‌ خطی منسوب بـه ابوالفضل بیهقی، مؤلف کتاب تاریخ مسعودی است. برخی‌ از پژوهشگران این رساله را سند تاریخی مهمی می‌دانند که بر نقش دیوانیان‌ در ترویج‌ واژگان عربی در زبان فارسی دلالت می‌کند.

ابوالفضل بیهقی ادیب و مورخ برجسته ایران و خالق سبکی جدید در نثر فارسی است. او در رساله لغت خود به جای برخی عبارت و کلمه های فارسی از برابر عربی آن استفاده کرده و علت‌ رواج‌ این امر را تمایـل امیران، بزرگان و دیوانیان دانسته است. در این دست‌ نوشته ها، ٣٧٣ واژه و عبارت‌ فارسی‌ و گـاه عربی ذکر و پیشنهاد شـده اسـت که به جـای این واژگان و عبارت ها از برابرهای عربی آن استفاده می شود.

نثرپژوهی از ۲ جهت‌ اهمیت‌ دارد، نـخست تـأمل دقـیق و جزءنگر در متون نثر فارسـی کـه موجب آشنایی‌ بیشتر با زبان فارسی کهن و دیگر آشنایی‌ با سیر دگرگونی نثر فارسی و چگونگی رواج واژگان‌ جدید فارسی یا واژگان بـیگانه می شود.

درباره‌ شخصیت ابـوالفضل بـیهقی و کتاب وی‌ پژوهش‌ های بسیاری انجام شده اسـت و هـر یک ابعادی‌ از شخصیت بیهقی و کتاب او را بررسی کـرده انـد. همچنین کنگره ها و همایش هایی در بزرگداشت بیهقی برپا شده‌ که‌ حاصل آن بـه صورت یادنامـه و مجموعـه‌ مقـالات‌ انتـشار یـافته‌، فزونی‌ این آثار بـه اندازه‌ ای است که چند کتاب شناسی دربارە آنها به رشته تحریر درآمده است.(۱)

 

معرفی رساله لغت ابـوالفضل بیهقی

در شرح حال بیهقی‌، شامل‌ خودنگاشت های جـسته و گریختـه او در کتاب تاریخش و نیز شرح نگاشت ابن فندق دربارە بیهقی، اشاره‌ ای‌ به رسـاله لغـت نـشده است. ابن فندق مورخ، از اثری با نام «زینه الکـتاب» نـام می برد اما ‌به‌ مـحتوای آن اشـاره نمی کنـد. سـعید نفیسی که در کتاب در پیرامون تاریخ‌ بیهقی‌ به‌ جست وجوی آثار گمشدە بیهقی پرداخته، نیز از این رساله سخنی به میان نیاورده اسـت. نـخستین بار، علی اصغر حـکمت، رسـاله لغت بیهقی را در کتابخانه حسین ملک‌ در مجموعـه نوشته ای‌ دربارە‌ واژه شناسی، بازیافته و متن آن را در کتاب پارسی نغز به چاپ رساند.

تاریخ نگارش اصل رساله مشخص نیست. با توجه به موضوع رساله که‌ بــه‌ نظـر مـی رسـد، توصیه نامه ای‌ خطاب‌ به‌ دبیران است، می توان احـتمال داد که بیهقی این رساله را در زمـان خــدمتش در دیوان رسالت غزنویان به رشته تحریر درآورده‌ است‌. به‌ گفته ابـن فنـدق، بیهقـی در دوران حکومت سلطان محمود و پسرانش‌ محمد و مسعود، همچنین در دورە حکومت سلطان مودود و سلطان فرخزاد دبیر دیوان غزنویان بود، بعد از آن انزوا اختیار کرد و به‌ نـوشتن‌ مـشغول‌ شد. بنابراین، می توان احتمال داد که این رسـاله در نیمه اول سده پنجم هجری‌ قمری‌ نوشته‌ شده است. تاریخ نسخه خطی، بـا خطی جدیدتر از متن، ٦٥٦ هجری نوشته شده‌ است اما سهیلی خـوانساری خـط شناس برجسته و مدیر کتابخانه ملک، این تاریخ را درست‌ نمی‌ داند و بر آن است که دست نویس در سدە نهم هجری رونویسی شده است.(۲)

در ایـن رسـاله، توضیحی‌ مبنی‌ بر کاربرد برابرهای پیشنهادی در کدام متن ها و نوشته ها داده نشده‌ است. مـؤلف‌ مـشخص نـمی کند که کاربرد واژگان عربی به جای واژگان فـارسی مـنحصر به کدام متن ها است‌، آیـا در نامه های حکومتی و سیاسی باید استفاده شود یا در تمام متن‌ های‌ علمی، ادبـی و تـاریخی نـیز باید به کار رود. برای خواننده روشن نیست که این رساله، بـخش نامه‌ ای‌ خطاب به دیوانیـان یا فرمان حکومتی خطاب به همه مردم باسواد و اهل‌ قلم فارسی زبان اسـت. از مـجموع ٣٧٣ واژه‌ و عبارت‌ ذکر شده در رساله، ١٢٩ واژه ساده است.‌

برخی‌ از کلمات عربی پیشنهادی بیهقی جایگزین عبارت های اسمی یـا فـعلی چنـد کلمـه ای شده است، مثلا طبقات به جای جماعتی از مردمان، خاص  به جای مردمان‌ بکار آمــده است.

 

بررسی انتساب رساله لغت به ابوالفضل بیهقی

بررسی درستی انـتساب یـک‌ کتاب‌ یا نسخه‌ خطی به یـک نـویسنده، عـلاوه بـر واکــاوی شـرح حال و آثـار آن نـویسنده، معمولا از راه مقایسه دست‌ خـط، نـوع کاغـذ، تـاریخ نگارش، سبک نگارش یا محتوای آن کتاب‌ با دیگر آثار آن نـویسنده انـجام می شود. در شـرح حـال ابوالفـضل بیهقی از رسـاله لغـت، نـامی بـه مـیان ‌نـیامده‌ است. دستخط بیهقی یـا نـسخه دست نـویس تـاریخ مسعودی نیز بر جای نمانده‌ است‌ که‌ امکان مقایسه رساله لغت با خط بیهقی میسر باشد. علـت انتساب رسـاله به بیهقی، ادعای‌ نسخه خطی مربوط به سده هفتم هجری است. بنابراین به دلیل در اختیار نداشتن اصل رساله‌ به‌ خط بیهقـی و نمونـه دست خـط او و همچنـین تفاوت محتوایی این رساله با کتاب تاریخ مسعودی، تنها راه بررسی درستی انتساب رساله بـه بیهقـی، مقایسه واژگان پیشنهادی رساله با واژگان عربی به‌ کار رفته در تاریخ مسعودی اسـت زیـرا در این رساله، مؤلف به هـمگان تـوصیه کرده است به جای برخی عبارات و کلمات فارسی از برابر عربی آن استفاده کنند. اگـر تاریخ نگارش رسـاله لغـت بیهقـی را زمـان خدمت او در دیوان غزنویان بدانیم، بیهقی‌ نگارش تاریخ مـسعودی را سال ها بعـد از این برابرنامه آغاز کرده است، بنابراین در متن کـتاب دومش باید از برابرهـای عـربـی اســتفاده کرده باشد.(۳)

برای بررسی تأثیر رساله‌ لغت‌ بیهقی در رواج واژگان عربی‌ در ادبیات فارسی لازم است که متن این برابرنامه با آثار فارسی، پیش یا پس‌ از آن، مقایسه شود تا روشن‌ شود آیا پیش از ایـن‌ دستورالعمل، برابرهای عربی پیشنهادی این‌ رساله‌ در متون فارسی زبان بـه کار رفته است یا رواج واژگان عربی در میان‌ نـویسندگان‌ تـحت تأثیر این رساله و رساله هایی‌ از این دست‌ به‌ قلم‌ دیوانیان اتفاق افتاده است. با توجه به دورە زندگی و خدمت بیهقی در دیوان غزنویان، تاریخ نگارش رساله را می‌ توان‌ ربع دوم سده چـهارم هـجری دانست.(۴)

 

مقایسه کتاب های فارسی پیش از رساله بیهقی

مقایسه کتاب هـای فارسی که پـیش از رسـاله لغـت بیهقی نوشته شده‌ اسـت‌ با واژگان پیشنهادی این‌ رساله‌ نشان می دهـد ‌در این کتاب ها، افزون بر برابرهای عربی پیشنهادی رسـاله، واژگان عربی دیگری نیز بـه کـار رفـته است. به ویژه در آثاری که در نیمه دوم سده چهارم‌ و نیمه اول سده پنجم هجری نوشته شـده است، واژگان عربی بسیاری دیده می شود که بـسیاری از آنها در رساله لغت مـنسوب به بیهقی وجود نـدارد. بـر این پایه، می‌ توان نتیجه‌ گرفت، رواج واژگان عربی در متون فارسی را نمی توان تنها به نگارش و نشر چنـین برابرنامـۀ دسـتوری‌ یـا تمایلات تفاخرجویانه دیوانیان برای حفظ مقامشان نسبت داد، بلکه دلایل‌ دیگری‌ بـرای‌ آن باید جست.

به نظر می رسد، ورود فرهنگ عربی - اسلامی و زبان عربی به میـان ایرانیـان نتیجـه ‌طبیعـی‌ دگرگونی بزرگی بود که بر اثر حـضور اعـراب مـسلمان در جامعـه ایـران رخ‌ داد. بـسیاری‌ از واژگانی کـه در کـتاب های فارسی زبان سده های چهارم و پنجم هجری به کار رفته، واژگـان جدیدی بود که در فرهنگ ایرانیان پیشینه ای نداشت. این واژگان‌ که بیان کنندە مفاهیم‌ قرآنی‌ و آموزه های اعتقادی دین اسلام بود، همراه با فرهنگ قرآن به ایران راه یافت و از آن جایی که برای بسیاری از آن ها برابر فارسی وضع نشد، به همان شکل در میان ایرانیان رواج یافت.(۵)

آ

منابع:                                                         

۱. آشوری، داریوش (١٣٧٢). بازاندیشی زبان فـارسی(‌نـه مقاله)، تهران: مرکز.

۲. ابن‌ فندق، ابوالحسن علی بن زید بیهقی(بی تا)، تـاریخ بـیهق، تـهران: فروغی

۳. ابن‌ سینا، حسین بن علی‌(١٣٩٤‌). دانشنامه علایی(منطق، طبیعیات، موسیقی و الهیات) با مقدمه مـحمد معـین، محمد مشکوه، تقی بینش، دیباچه منوچهر صدوقی سها، تهران: مولی

۴. بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین(١٣٨٣). تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیـاض بـه اهتمـام محمـد جعفـر یاحقی، مشهد: دانشگاه فـردوسی مشهد.

۵. حکمت، علی اصغر(١٣٣٠‌). پارسی‌ نغز(ویـژه انـجمن ایرانی سازمان فرهنگی یونسکو)، تهران .

اعلامیه جهانی حقوق بشر

اعلامیه جهانی حقوق بشر

مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر -٢- مصوب 10 دسامبر 1948 میلادی (مطابق شمسی 1327 /9/ 19 (

مقدمه

 ازآنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری وحقوق یک سان وانتقال ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت وصلح را درجهان تشکیل میدهد. ازآنجا که عدم شناسای وتحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانهی ی گردیده است که روح بشریت را به عصیان وادشته وظهور دنیایی که درآن افراد بشردربیان عقیده، آزاد و ازترس وفقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشراعلام شده است. ازآنجا که اساساً حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشربه عنوان آخرین علاج به قیام برضد ظلم وفشار مجبورنگردد. از آنجا که اساساً لازم است توسعه روابط دوستانه بین الملل را مورد تشویق قرار داد . آنجا که مردم ملل متحد، باور خود را به حقوق اساسی بشرو مقام وارزش فرد انسانی وتساوی حقوق زن و مرد مجدداً درمنشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتماعی کمک کنند و درمحیط آزاد، وضع زنده گی بهتر بوجود آورند . از آنجا که دول عضو متعهد شده اند که احترام جهانی ورعایت واقعی حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تامین کنند . آز آنجا که حسن تفاهم مشترکی نسبت به این حقوق و آزادی ها برای اجرای کامل این تعهد کمال اهمیت را دارد . مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل اعلام میکند. تا جمیع افراد و همه ارکان اجتماع این اعلامیه را دایماً مد نظر داشته باشند و مجاهدت کنند که به وسیله تعلیم وتربیت، احترام به این حقوق و آزادی ها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بین المللی شناسائی و اجرای واقعی و حیاتی آنها چه درمیان خود ملل عضو وچه دربین مردم کشورهایی که درقلمرو آنها می باشند تامین گردد:

 ماده یک : تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت وحقوق با هم برابرند، همه دارای عقل و وجدان میباشند وباید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتارکنند

 ماده دوم : هرکس میتواند بدون هیچ گونه تمایز، مخصوصاً ازحیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هرعقیده دیگر و همچنین ملیت ها وضع اجتماعی، ثروت ولادت یا هر اعلامیه جهانی حقوق بشر - ٣ - موقعیت دیگر ازتمام حقوق وکلیه آزادیهایی که دراعلامیه حاضر ذکر شده است بهره مند گردد . برعلاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری، قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل، تحت قیمومت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد .

ماده سوم : هرکس حق زنده گی، آزادی وامنیت شخصی دارد .

ماده چهارم : هیچ کس را نمیتوان دربرده گی نگاه داشت وداد وستد برده گان به هرشکلی که باشد ممنوع است .

ماده پنجم : هیچ کس را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه ویا برخلاف انسانیت وشئون بشری یا موهن باشد

 ماده ششم : هرکس حق دارد که شخصیت حقوقی او درهمه جابه عنوان یک انسان درمقابل قانون شناخته شود .

ماده هفتم : همه در برابر قانون مساوی هستند وحق دارند بدون تبعیض ازحمایت یکسان قانون بر خوردار شوند درمقابل هرتبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد وبرعلیه هرتحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید از حمایت یکسان قانون بهره مند شوند.

ماده هشتم : دربرابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هرکس حق رجوع موثر به محاکم ملی صالحه را دارد .

ماده نهم : هیچ کس نمیتواند خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید شود .

ماده دهم : هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مستقل و بیطرفی، منصفانه و علناً رسیده گی شود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او منسوب شده باشد اتخاذ تصمیم بنماید.

ماده یازده هم :

۱. هرکس که به جرمی متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که درجریان یک دعوای عمومی که درآن کلیه تضمینهای لازم برای دفاع او تامین شده تقصیر او قانوناً محرز گردد.

 .2 هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که درموقع ارتکاب آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نشود محکوم نخواهد شد به همین طریق هیچ مجازاتی شدید تراز آنچه که درموقع ارتکاب جرم بدان تعلق میگرفت درباره کسی اعمال نخواهد شد .

ماده دوازدهم : احدی درزنده گی خصوصی، امور خانواده گی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود وشرافت واسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد، هرکس حق دارد که درمقابل این گونه مداخلات وحملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد

 ماده سیزدهم :

1.       هرکس حق دارد که درداخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید.

   .2 هرکس حق دارد هر کشوری و ازجمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود بازگردد

 ماده چهارد هم :

1.      هرکس حق دارد دربرابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهنده گی جستجو کند و درکشورهای دیگر پناه اختیارنماید.

2.       درموردی که تعقیب واقعاً مبتنی به جرم عمومی و غیرسیاسی یا رفتارهایی مخالف با اصول مقاصد ملل متحد باشد، نمیتوان ازاین حق استفاده نمود.

ماده پانزده هم :

1.      هرکس حق دارد که دارای تابعیت باشد

    .2 هیچ کس را نمیتوان خود سرانه ازتابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.

ماده شانزده :

1.      هر ز ن ومرد بالغی حق دارد بدون هیچ گونه محدودیت ازنظر نژاد،ملیت،تابعیت،یا مذهب باهمدیگر زناشویی کنند و تشکیل خانواده دهند. درتمام مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن وشوهر درکلیه امور مربوط به ازدواج، دارای حقوق مساوی میباشند

2.       ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود

3.        خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد ازحمایت جامعه و دولت بهره مند شود.

ماده هفده هم

  .1 هرشخص، منفرداً یا بطور جمعی حق مالکیت دارد.

 .2 هیچ کس را نمیتوان خود سرانه ازحق مالکیت محروم نمود

 ماده هژده هم : هرکس حق دارد که ازآزادی فکر، وجدان ومذهب بهره مند شود. این حق متضمن تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان میباشد ونیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس میتواند ازاین حقوق منفرداً یا جمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی برخوردارباشد

 ماده نوزده هم : هر کس حق آزادی عقید ه وبیان دارد و حق مزبور شامل آن است که ازداشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و درکسب اطلاعات و افکار و دراخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.

ماده بیستم

 .1 هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیتهای مسالمت آمیز تشکیل دهد.

.2 هیچ کس را نمیتوان مجبور به شرکت دراجتماعی کرد

ماده بیست ویکم

 .1 هرکس حق دارد که دراداره امور عمومی کشورخود، خواه مستقیماً وخواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند،شرکت جوید

 .2 هرکس حق دارد که باتساوی شرایط، بامشاغل عمومی کشور خود نایل آید.

 .3 اساس ومنشأ قدرت حکومت ارادهء مردم است این اراده باید به وسیلهء انتخاباتی بر گزار گردد که از روی صداقت وبه طور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و بارعایت مساوات باشد و با رأی مخفی یا طریقهء نظیر آن انجام گیرد که آزادی رأی را تامین نماید

 ماده بیست ودو : - هرکس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد ومجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی، حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمهء مقام و رشد آزادانه ء شخصیت اوست با رعایت تشکیلات ومنابع هرکشور به دست آورد

ماده بیست وسوم

 .1 هرکس حق دارد کارکند، کارخود را آزادانه انتخاب نماید،شرایط منصفانه و رضایتبخشی برای کارخواستار باشد ودرمقابل بیکاری مورد حمایت قرارگیرد.

 .2 همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی درمقابل کار مساوی، اجرت مساوی دریافت دارند.

 .3 هرکسی که کار میکند حق دارد مزد منصفانه و رضایت بخش دریافت دارد که زندگی او و خانواده اش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تأمین کند و در صورت لزوم با دیگر وسایل حمایت اجتماعی کامل شود.

 .4 هرکس حق دارد که برای دفاع ازمنابع خود بادیگران اتحادیه تشکیل دهد و دراتحادیه ها نیز شرکت نماید.

ماده بیست وچهارم : هرکس حق استراحت وفراغت وتفریح دارد ومستحق محدودیت معقول ساعات کارو مرخصیهای ادواری، با اخذ حقوق میباشد

 . ماده بیست وپنجم

 .1 هرکس حق دارد که سطح زنده گی سلامتی و رفاه خود وخانواده اش را ازحیث خوراک ومسکن و مراقبتهای طبی وخدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که درموقع بیکاری،بیماری،نقض اعضاء، بیوه گی، پیری یا درتمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان، وسایل امرار معاش ازبین رفته باشد. از شرایط آبرومندانه ء زنده گی برخوردار شود.

 .2 مادران و کودکان حق دارند که ازکمک ومراقبت مخصوصی بهره مند شوند. کودکان چه براثر ازداواج و چه بدون ازداواج بدنیا آمده باشند حق دارند که همه از حمایت اجتماعی برخور دار شود

 ماده بیست ششم :

1.       هرکس حق دارد که ازآموزش وپرورش بهره مند شود.آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی واساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است.آموزش حرفه یی باید عمومیت پیدا کندو آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، به روی همه باز باشد، همه بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره مند گردند.

2.       آموزش و پرورش باید طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد کامل رشد آن برساند و احترام به حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند. آمو زش و پرورش باید با حسن تفاهم، گذشت واحترام به عقاید مختلف و دوستی بین تمام ملل، جمعیتهای نژادی یا مذهبی وهمچنین توسعه فعالیتهای ملل متحد را درراه حفظ صلح وتسهیل نماید.

3.       پدرو مادر درانتخاب نوع آموزش وپرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند .

ماده بیست و هفتم

 .1 هرکس حق دارد آزادانه درزنده گی فرهنگی – اجتماعی شرکت کند، از فنون و هنر ها متمتع گردد ودرپیشرفت عملی وفواید آن سهیم باشد

 .2 هرکس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثار علمی،فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود

 ماده بیست وهشتم-  هرکس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماعی و بین المللی، حقوق و آزادیهایی را که دراین اعلامیه ذکر گردیده است تامین کند وآنها را به مورد عمل بگذارد.

ماده بیست ونهم

 .1 هرکس درمقابل آن جامعه یی وظیفه دارد که رشد آزاد وکامل شخصیت او را میسر سازد

 .2 هرکس دراجرای حقوق واستفاده ازآزادیهای خود، فقط تابع محدودیتهایی است که به وسیله قانون،منحصراً به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق وآزادیهای دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی ونظم عمومی ورفاه همه گانی،درشرایط یک جامعه، دموکراتیک وضع گردیده است

 .3 این حقوق و آزادیها، درهیچ موردی نمیتواند برخلاف مقاصد واصول ملل متحد اجرا گردد

 ماده سی وم : هیچ یک ازمقرارت اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هریک ازحقوق و آزادیهای مندرج دراین اعلامیه را ازبین ببرد ویا درآن راه فعالیتی بنماید