تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

برداشت دولتمردان آمریکایی از دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران

بخش اول ویژگی سیاسی دکتر محمد مصدق 

دکتر محمد مصدق زاده قرن نوزدهم بود، در قرن بیستم زیست و دیدگاه‌های او در قرن بیست‌ویکم متداول شد. او یکی از میهن‌دوست‌ترین، بااخلاق‌ترین و پاکدست‌ترین رهبران ایران در طول تاریخ دو قرن گذشته بود. مصدق فرزند خلف ایران‌دوست و رجل سیاسی ضد استعمار عصر روشنگری بود، با تأکید بر «خلف» و «ایران‌دوست». سامانه ارزش‌های مورد احترام مصدق سازگار با ترکیبی از ارزش‌های منطبق با مدرنیته و سنت‌های بومی بود. مصدق برخلاف بسیاری از همدوره‌های خود که دچار غرب‌زدگی بودند یا یک نوع نوگرایی وانمودین را دنبال می‌کردند، مدرنیته را درست درک کرده بود و بر دگرگونی طرز فکر و ارزش‌های اجتماعی تأکید می‌گذاشت و اتکا می‌کرد. مصدق بر این باور بود که ایران فقط از راه دموکراسی و عدالت اجتماعی قابل اصلاح و اداره است. رویکرد او به اصلاحات مردم‌محور بود. مصدق می‌گفت: «اگر می‌خواهید کشور را اصلاح کنید، باید جامعه وارد جریان اصلاحات شود.  به‌جای اینکه بگوییم اصلاحات را انجام می‌دهم و اگر دوست نداشتی دستگیرت می‌کنم». به‌طور خلاصه، کمال مطلوب مصدق یک «سوسیال‌دموکراسی ایرانی» بود. آرمان‌های اصلی مصدق؛ یعنی حاکمیت ملی، آزادی، حکومت قانون، عدالت اجتماعی وتوانمندسازی شهروندان تاریخ مصرف ندارند.»[1]

این نمونه ای از برداشت های اغلب ایرانیان از دکتر محمد مصدق است. اما دیدگاه آمریکاییان که از عاملین اصلی بر کناری دکتر مصدق و دگرگونی تاریخ ایران شدند، متفاوت با چنین برداشتی است. برای آشنایی با شناخت دکتر مصدق از دیدگاه سیاست مداران آن کشور گزارش از سفارت آمریکا در ایران در بهمن ماه ۱۳۳۱ در این جا به نمایش گذاشته می شود. این گزارش یک نوشته ی طولانی است به همین سبب آن را در چند قسمت در دسترس قرار خواهیم داد.

بخش اول این سند در مورد ویژگی های سیاسی دکتر مصدق از زبان یک سیاست مدار آمرکایی می باشد.

 

سند شماره 65- گزارش از سفارت در ایران به وزارت امور خارجه-معرفی ناسیونالیست ایرانی به رهبری دکتر مصدق         -

شماره 878

تهران 25 بهمن 1331.

موضوع - انتقال پژوهشی با عنوان «ظهور یک ناسیونالیست ایرانی

گزارشی با عنوان «ظهور یک ملی‌گرای ایرانی» توسط آقای جان اچ استوتسمن جونیور، دبیر دوم سفارت تهیه شده است. این گزارش بررسی شگردهای سیاسی محمد مصدق است و سومین گزارش از سلسله گزارش‌های اساسی است که بخش سیاسی سفارت در دست تهیه آن است.

 

آقای استوتسمن نزدیک به دو سال و نیم را در ایران سپری کرده است. او بیشتر اوقات به بخش سیاسی سفارت منصوب شده است و از این رو فرصتی بی نظیر برای ارزیابی خاستگاه ها و تکنیک های جنبش ناسیونالیستی ایران به رهبری محمد مصدق، نخست وزیر کنونی، داشته است. او همچنین به دلیل تجربه ای که به عنوان مترجم رسمی برای دو سفیر آمریکا در بسیاری از گفتگوهای طولانی با دکتر مصدق دارد، صلاحیت تهیه گزارش را دارد. این تجربه دست اول در تهیه این مطالعه به موقع و جالب بسیار ارزشمند است.

سفارت این گزارش را مورد توجه وزارت قرار می دهد و معتقد است که آقای Stutesman شایسته تقدیر ویژه برای این گزارش ارزشمند است.

از طرف سفیر: آرتور ال ریچاردز - رایزن سفارت

 

خلاصه گزارش

چگونه  نه سیاستمدار ایرانی قدرت کافی برای از بین بردن امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران و گرفتن دولت از دست مردانی که قبلاً در ایران قدرت را در دست داشتند به دست آوردند؟ در این بررسی تکنیک های سیاسی محمد مصدق به دنبال درک این پرسش است.

ابتدا ویژگی های فردی و جاه طلبی های دکتر مصدق بررسی می شود. او جاه طلبی های خود را با آرمان های ملی یکی دانسته است. او با جلب حمایت مردمی از سیاست‌های احساسی‌اش «به نفع ملت» موفق شد قدرت سیاسی را به دست آورد.

ماهیت و عمق عواطف ملی که مصدق به آنها متوسل می شود، مورد توجه قرار می گیرد. ملی گرایی، نارضایتی اجتماعی و بی مسئولیتی سیاسی از عناصر اساسی در سیاست امروز ایران هستند. ناسیونالیسم ایرانی بی شباهت به دیگر احساسات ناسیونالیستی پرشور، هرچند معمولاً نامشخص، در آسیا نیست. نارضایتی اجتماعی و بیگانه هراسی ایرانیان نیز مشابه چنین پدیده هایی در کشورهای دیگر است. غرور ملی عجیب و بی مسئولیتی سیاسی ایرانیان را به حمایت از نخست وزیری سوق می دهد که اصرار دارد بقیه جهان باید دیدگاه سازش ناپذیر او را بپذیرند.

فصل پایانی این مقاله به توصیف واقع‌گرایی مصدق در هدایت به قدرت رسیدن جبهه ملی می‌پردازد. درک او از آسیب‌پذیری‌های مخالفانش به او اجازه داد تا با مخالفت ساده، دولت‌های قبلی را فلج کند، مجلسی بی‌سازمان و خودخواه را به گروهی عاطفی طرفدار مصدق و ملی‌سازی تبدیل کند، شاه را به وحشت بیاندازد و تا کنون با موفقیت با منافع ریشه‌دار در ایران، کمونیست‌ها و دیگر نفوذ خارجی مقابله کند.

طرح جدید مصدق برای سیاست در ایران، کشوری که مدت‌ها توسط دسته‌ای از سیاستمداران قدیمی اداره می‌شود، باید به تفصیل شناخته شود تا بتوان سیاست‌های دو سال گذشته ایران را درک کرد و متوجه شد که روند آینده سیاست ایران به سمت رهبری ناسیونالیستی با شخصیتی کم و بیش پویا است.

I. مقدمه

زمانی که محمد مصدق وارد صحنه تاریخ معاصر شد، اقدام جدیدی در سیاست ایران آغاز شد. تکنیک های سیاسی او و احساسات ملی که او برانگیخت، عوامل قدرت برای آینده است. رهبران جدید بدون شک ظهور خواهند کرد، اما همه باید برنامه های خود را با احساسات برای یک درخواست توده ای شارژ کنند، و باید ادعا کنند که آنها نماینده نیروهای ملی ایران هستند نه گروه ها یا منافع محدود.

موفقیت بزرگ محمد مصدق ناشی از شناخت قدرت ذاتی تعصبات ملی و مذهبی و تحسین مردم بود. او سیاست ایران را از عرصه بسته دسیسه های فاسد خودمحورانه به میدان وسیعی برد که در آن امکان بهره برداری از احساسات و زودباوری توده های نادان و غیرمسئول وجود داشت. مطالعه تکنیک‌هایی که او به کار می‌برد و احساساتی که به آنها متوسل می‌شد برای ناظران آینده ایران ضروری است.

 

II. ویژگی های سیاسی محمد مصدق

میهن پرستی اولین وجه از این ویژگی ها عشق به وطن است. حیرت آور است که ایرانی ها با چه اشتیاق به آشنایان خارجی از بداخلاقی و غیرقابل اعتماد بودن ایران می گویند. اما این نگرش به شکلی انحرافی نشان دهنده غرور عمیقی است که همه ایرانیان به کشور دارند. مصدق در این میهن پرستی شریک است. نمونه هایی از تمایل به پیوستن به جنبش های میهن پرستانه در کارنامه مصدق فراوان است که بارزترین آنها مشارکت او در اصلاحات مشروطه 1906 و عزم او در مجلس برای جلوگیری از کنترل روس ها بر شمال ایران است.

سیاستمداری که می خواهد ادعای حمایت مردمی ایران کند، باید از محمد مصدق تقلید کند و حداقل به عنوان یک میهن پرست شهرت بسازد، حتی سایر ویژگی ها را کنار بگذارد. به عنوان مثال، حسین مکی اکنون در قلب بسیاری از ایرانیان تنها به این دلیل که میهن پرستی جنگی را در نظارت خود بر مصادره از صنعت نفت بریتانیا در خوزستان نشان داد، جایگاهی دارد.

فساد ناپذیری یکی دیگر از ویژگی هایی که برای مصدق باعث شهرت عمومی شده است، بی اعتنایی او به منافع مادی است که معمولاً نصیب مقامات حکومتی ایران می شود. بسیاری از ایرانی ها فساد را وضعیت طبیعی نژاد بشر می‌دانند و باور نمی‌کنند که شرکت نفتی فوق‌العاده ثروتمند نمی‌تواند مصدق را مطابق دیدگاه خود بخرد یا حداقل او را متقاعد کند که قانون ملی‌سازی را به نفع بلندمدت و فریبنده بریتانیا منحرف کند.

دکتر مصدق با امتناع از خرید، الگوی باستانی رشوه خواری را که برای تحرک بیشتر سیاست های قبلی در ایران به کار می رفت، شکست. باند قدیمی سیاستمداران حریص کنجکاو نمی توانستند با تاکتیک های سنتی خود نخست وزیری را که به سود نقدسو استفاده  علاقه ای نداشت سرنگون کنند. با این حال، همکاران مصدق از مناصب خود در زیر ردای خوش‌بینی خاص نخست‌وزیر کوتاهی نمی‌کنند.

ناتوانی‌ها محمد مصدق به‌عنوان یک مرد سالخورده، طبیعتاً بارهای پست نخست‌وزیری را به شدت بر دوش می‌بیند. نیازی به استراحت تا حد امکان وجود ندارد. با این حال، همانطور که داستان زیر نشان می دهد، او گاهی اوقات از خستگی خود برای خدمت به اهداف سیاسی استفاده می کرد.

 

یک بار در روزهای ابتدایی نخست‌وزیری که دکتر مصدق در دفتر رسمی خود کار می‌کرد، یکی از بازدیدکنندگان مهم با درخواستی از وی خواست تا او را ببیند. نخست‌وزیر که تا آن زمان با انرژی مکاتبات را روی میزش انجام می‌داد، گفت که تا یک دقیقه دیگر این مرد را دریافت خواهد کرد. سپس با عجله کراوات و یقه‌اش را باز کرد، چند بالش روی مبل مرتب کرد و دراز کشید. وقتی میهمان ظاهر شد، نخست وزیر با صدایی نفس گیر از او خواست تا درخواست خود را مطرح کند. میهمان که از دیدن نخست وزیر چنان ضعیف وحشت زده شده بود، بدون اینکه درخواستی داشته باشد، آنجا را ترک کرد و از اینکه دکتر مصدق از او پذیرایی کرده است، ابراز تشکر کرد.

بیماری او همچنین به مردم ایران تاکید می کند که دکتر مصدق علیرغم درد شدید شخصی به وظایف خود ادامه می دهد. این اقدام تشویق و تا حدودی نماد مقاومت ملی در برابر انگلیسی‌ها است. دکتر مصدق در 30 آوریل 1951 (۱۰ اردیبهشت ۱۳۳۰) در اولین سخنرانی خود به عنوان نخست وزیر اعلام کرد: «هرگز فکر نمی‌کردم که سلامتی به من اجازه دهد که چنین موقعیت مهمی را بپذیرم، اما مسئله نفت مرا ملزم می‌کند که این بار سنگین را به دوش بکشم».

ممکن است بیش از سن و بازیگری به این ناتوانی های جسمانی کمک کند. یکی از دختران دکتر مصدق در آسایشگاه روانی است. یک پزشک ایرانی یک بار به سفیر گریدی گفت که به نظر او مصدق از نوعی جنون ارثی رنج می برد. البته نمی توان بر این تشخیص تأکید زیادی کرد. اما تردیدی وجود ندارد که نخست وزیر ایران مردی مریض است و علایق جزئی مکرر او تا حد زیادی نشان دهنده ناتوانی های جسمانی اوست.

شخصیت نمایشی، محمد مصدق در حرفه خود ضروری ترین ویژگی یک عوام فریب را به ارمغان می آورد - یک شخصیت نمایشی. غش و اشک‌هایی که برای آمریکایی‌ها خنده‌دار به نظر می‌رسند، شنوندگان و دیدنگان ایرانی او را عمیقاً متاثر می‌کند. او حس فوق العاده ای از زمان بندی و نمادگرایی دارد.

نمایش خوبی از این کیفیت زمانی رخ داد که او در سال (۱۳۳۰) 1951 تهران را ترک کرد تا پرونده ایران در مناقشه نفتی را در سازمان ملل متحد ارائه کند. در فرودگاه، پس از ورود بزرگان و جمعیت اندکی، خودرویی از هواپیمای منتظر فاصله گرفت و خشمگین نخست وزیر توسط خادمین از کنار جمعیت کمک گرفت. شعارهای تند آخوندها، زاری جمعیت، رقت مرد غش‌شده که مدعی بود از مردمش در برابر جهانیان دفاع خواهد کرد، همه پس‌زمینه لحظه‌ای بود که نماد امیدها و ترس‌های ایرانی نیمه غش در درگاه هواپیما حمایت شد تا آخرین نگاهی به مردمش بیندازد. بسیار احمقانه و غیر رسمی اما بسیار تکان دهنده بود.

در خطابه ، مصدق استاد بلاغت است که شنوندگان ایرانی  را به خود جذب می کند. صدای او، در هر سخنرانی، از لحن معقول آهسته تا اتهامات تیز متغیر است. او شوخ طبعی و شعر را در بحث های جدی ترین پرسش ها مخلوط می کند. او به جای تایید مستدل، برای واکنش های احساسی مخاطبانش بازی می کند.

حتی سیاستمدار بی عاطفه ای مانند دکتر راجی زمانی تحت تأثیر سخنرانی دکتر مصدق در سال 1950 قرار گرفت. وقتی از مصدق پرسیدند چه گفته است، او فقط می‌توانست پاسخ دهد: «سخنرانی فوق‌العاده بود؛ همه ما را تحت تأثیر قرار داد».

شاید بهترین نمونه اخیری که سخنرانی او شنوندگان متخاصم را به سمت خود جلب کرد، در مجلس در 11 دسامبر (۲۰ آذر) بود، پس از آن که مخالفان شیوای سرخوردگی و برخی انتقادات بسیار جسورانه بر دولت او به راه انداختند. او با لحن ملایمی که این انتقادات اشاره کرد به نحوی که گویای این امر بود که، مردی پیر و شرافتمند، با خویشتنداری به هر آنچه مخالفان می‌گفتند گوش می‌داد، و  معالا این تصور را ایجاد می‌کرد که او (بی مسئولیت) نبود، بلکه منتقدانش بودند که بی‌مسئول بودند. او در تابلوی سخنانش رشته‌ای از دلیل بافته که انگار پدری است و به پسر کوچکی توضیح می‌دهد که باید در دنیایی شیطانی برای استقلال بجنگد. او به تدریج رنگ احساسات ضد انگلیسی را وارد طرح کرد و تقریباً به طور نامحسوسی از عقل به احساس دیگری حرکت کرد، به طوری که شنوندگانش در پایان احساس کردند که او بر دشمنان ملی پیروز شده است.

 

مطالعه آرام سخنان او نشان می دهد که او به هیچ یک از انتقادات سنگدلانه مخالفان پاسخ نداده و مطمئناً دلیلی برای این باور ندارد که راهی را که کشورش را در آن هدایت می کند ترک خواهد کرد. اما حتی حسین علا، وزیر دربار، عصری که این سخنرانی را از رادیو تهران شنید، مشتاقانه به سفیر هندرسون گفت که ایران خوش شانس بود که دکتر مصدق را داشت تا از منافعش در برابر «بختک»AIOC»  » (شرکت نفت انگلیس و ایران» دفاع کند.

ادامه دارد.....

 

 



[1] نیکلا گرجستانی -  برگرفته از کتاب با عنوان فراتر از زمانه - 

گزارشی از سفارت آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه- در مورد اعتبار سیاسی آیت الله کاشانی

سند شماره ۴۳  گزارشی از سفارت آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه- اعتبار سیاسی آیت الله کاشانی

شماره 224

تهران، 29 مرداد 1330.

افزایش اخیر در اعتبار سیاسی - آیت الله کاشانی

 

خلاصه: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، آخوند متعصب و ملی گرا ایرانی، اخیراً به طور فزاینده ای در امور سیاسی ایران برجسته شده است. دوران طولانی او یکی از مخالفت های دائمی با مداخله بریتانیا در امور داخلی ایران است. موضوع ملی شدن نفت که ماهیتی ضد انگلیسی و به شدت ملی گرایانه دارد، فضایی را در این کشور به وجود آورده است که به راحتی خود را در معرض استثمار چنین مردی قرار می دهد. اخیراً از طریق تبلیغاتی که در مطبوعات خارجی به او داده شده است و اعتباری که به واسطه این واقعیت که او در میان رهبران مذهبی به تنهایی از آقایان دبلیو.اورل هریمن و آقای ریچارد استوکس تماس گرفته است، در ارتقای خود به جایگاهی برجسته کمک شده است.

توهمات عظمت او با حوادثی که او را در کانون توجه یک امر سیاسی محلی با پیامدهای بین المللی قرار داده است، برجسته شده است. اگر چه در شرایط کنونی، او به موقعیت نفوذی دست یافته است، اما این موقعیت بر اساس شرایط گذرا استوار است. تردید وجود دارد که او بتواند از هر بخش بزرگی از مردم حمایت پایدار داشته باشد. او نه از حمایت و نه اعتماد همکاران مذهبی خود برخوردار است و ادعاهای او تحت یک حمله مصمم بسیار برتر از توانایی های اوست.

 

مقدمه:

 

اخیراً آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در روابط عمومی ایران بیش از پیش مطرح شده است. نفوذ جاه طلب، فرصت طلب، متعصب کاشانی در درجه اول به حمایت طبقات فقیرتر و جاهل تر مردم ایران و عناصر متعصب تر بازار بستگی دارد. کاشانی‌های زیر می‌توانند از این میان کسانی را که مرتکب اعمال خشونت‌آمیز می‌شوند برای ارتکاب جرایم واقعی یا خیالی علیه دین اسلام به خدمت بگیرند. او در چندین ترور و قتل دست داشته است.

قدرت او از این عناصر سرچشمه می گیرد و مراقب است که نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. کاشانی با چنین حمایتی توانسته است بسیاری از کسانی را که در غیر این صورت با اهدافی که به هر دلیلی که او برای حمایت از آن انتخاب کرده مخالفت می‌کردند، به سکوت محتاطانه بترساند. در حال حاضر، موضوع رایج - که به محبوبیت آن کمک کرد و اکنون از آن به نفع خود استفاده می کند - موضوع ملی شدن نفت است. موضوع و نگرش مردمی و هیستریک توده‌های عظیم مردم ایران نسبت به آن، کاملاً مناسب است تا «استعدادهای» آیت‌الله کاشانی را به‌وسیله تربیت، تجربه و گرایش به نمایش بگذارد.

 

پس زمینه:

 

کاشانی در خانواده ای بسیار مذهبی و مسلمان بزرگ شد. پدرش از رهبران مذهبی شهر مقدس شیعیان نجف عراق بود که عمده فعالیت‌های آن، به‌ویژه در دوران جوانی کاشانی و حتی امروز، حول محور زائران شیعه بود که برای زیارت قبر امام علی، داماد پیامبر (ص) می‌آمدند. او که تحت تعلیم آخوندها بود، خودش در سنین پایین به یکی از این افراد تبدیل شد. پدرش در جنگ جهانی اول با انگلیسی‌ها در عراق مخالفت کرد و کاشانی هنوز جوان خود را در جنگ مقدسی دید که پدرش و دیگر رهبران مذهبی علیه همه مسیحیان اعلام کردند. پدرش در نبردی که در پی فرود بریتانیا در خلیج فارس رخ داد، کشته شد. از آن زمان او آزادانه «جنگ مقدس» را با حداقل تحریک تهدید می‌کند و نفرت او از انگلیسی‌ها، که با حوادث بعدی تشدید می‌شود، در مرز افراد روان‌پریشی قرار می‌گیرد.

 

او تا چند سال پس از جنگ جهانی اول به مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران ادامه داد، اما حتماً رضاشاه را قوی‌تر از خود می‌دانست، زیرا علی‌رغم سیاست‌های ضدروحانی که در دوران سلطنت او و ادامه بهره‌برداری از نفت ایران توسط انگلیسی‌ها انجام می‌شد، با احتیاط از سر راه آن پادشاه دوری می‌کرد.

 

پس از آغاز جنگ جهانی دوم و کناره گیری رضاشاه، کاشانی بار دیگر وظیفه مخالفت با فعالیت های انگلیس را بر عهده گرفت. هنگامی که متفقین ایران را اشغال کردند، انگلیسی ها به رغم مخالفت هایی که توسط وزیر وقت ایالات متحده، دریفوس مطرح شد، بی درنگ او را زندانی کردند. جانبداری نسبی او نسبت به ایالات متحده به آن زمان برمی گردد.

در طول بیست و هشت ماه بعد از عدم فعالیت اجباری، او هرگز ارتباط خود را با پیروان خود قطع نکرد و پس از آزادی به سرعت به نقشه های خود بازگشت. این بار فعالیت های او علیه نخست وزیر قوام بود که او را به استان ها تبعید کرد. در اوایل سال 1949، پس از سوء قصد به ترور شاه، به عنوان یک اقدام احتیاطی، نخست وزیر محمد ساعد، با کمک و مشاوره رئیس ستاد ارتش، علی رزم آرا، کاشانی را دوباره به خارج از کشور فرستاد.

 

تأثیری که او دارد زمانی که او در حالی که هنوز در تبعید بود به مجلس راه یافت نشان داده شد. او در سال 1950 به همراه دوستش دکتر مصدق به عنوان معاون جبهه ملی انتخاب شد.. هر دوی آنها تمام کاستی ها و بدبختی های ایران را ناشی از دخالت انگلیس در ایران می دانند. زمانی که رزم آرا به نخست وزیری رسید، کاشانی برای حمایت از سیاست های جبهه ملی، به ویژه در حمله به مردی که هم او و هم مصدق معتقد بودند مطیع نفوذ انگلیس بود و در ایجاد آخرین تبعید او نقش داشت، کار سختی نداشت.

 

رویدادهای اخیر:

 

در این میان، اختلاف امتیاز نفت انگلیس به یک جنبش مردمی تبدیل شد که تمام انرژی‌های تهاجمی مردم ایران ناشی از دهه‌ها سرخوردگی در آن آزاد شد. انگلیسی ها از طریق شرکت نفت تنها عامل همه مشکلاتی بودند که ایرانیان به طور جمعی و فردی در آن قرار گرفتند. هیستری سراسری بر سر ملی شدن نفت، فضایی را ایجاد کرد که برای یک رهبر مذهبی مرتجع ساخته شده بود و شعله ای برای دسیسه های سیاسی داشت. او سعی کرده از آن نهایت استفاده را ببرد. البته باید به این نکته اشاره کرد که بر خلاف آنچه در حال حاضر می‌گوید، حداقل تا ژوئن سال گذشته با موافقتنامه تکمیلی نفتی پیشنهادی و مورد بحث در آن زمان AIOC مخالفت نکرده بود.

 

با این وجود، وقایع ادامه یافت و او نیز با آنها حرکت کرد. کاشانی با کمک های ناخواسته مطبوعات خارجی در ترکیب با احساسات برانگیخته و نافرجام مردم ایران ارتقا یافت و با زیرکی کمک کرد تا خود را به جایگاهی تأثیرگذار در امور سیاسی ایران برساند. دکتر مصدق به محض اینکه نخست وزیر شد مراقب بود که با او تماس بگیرد و از آن زمان به طور منظم با او در تماس بوده است. کاشانی نیز به نوبه خود از نخست وزیر حمایت کرده است. ایشان در تمام لحظات حساس پیام هایی به مردم مبنی بر لزوم رهبری دکتر مصدق در موضوع حیاتی ملی شدن نفت صادر کرده اند.

چند ماه پیش آیت الله کاشانی تصمیم گرفت در انظار عمومی ظاهر نشود. او از حضور در کرسی مجلس خودداری کرده است و مدعی است که این کار باعث کاهش اعتبار او می شود. او هرگز با کسی تماس نمی گیرد، اما همه را در مخاطب خصوصی - در محیط اطرافش - پذیرایی می کند. پیام های او برای مجامع عمومی ضبط و برای مخاطبان پخش می شود. کاشانی در خصوص کرسی مجلس خود گفت که فقط در مواقع ضروری به مجلس می رود. شاید او منتظر یک موقعیت مناسب است. در فضای متشنج حاکم و بر سر موضوع ملی شدن نفت، اگر کاشانی تصمیم به حضور در انظار عمومی بگیرد، بی‌شک توده‌ای از مردم را گرد هم می‌آورد.

به پیشنهاد دکتر مصدق دو هفته پیش، دبلیو اورل هریمن با کاشانی تماس گرفت. همانطور که کاشانی در مطبوعات منتشر کرد، این مصاحبه عملاً یک مونولوگ کاشانی بود. چند نکته مرتبط از نسخه منتشر شده این مصاحبه به شرح زیر است:

آقای هریمن باید صراحتاً به شما بگویم که پنجاه سال است که توسط شرکت نفت سابق تحت ظلم و ستم و غارت هستیم. . . . اکنون چهارصد (ملیون) مسلمان امید خود را به کشور ما بسته‌اند، همه کشورهای مسلمان از ما انتظار دارند که زنجیره‌ای را که استثمار امپریالیستی انگلیس روی پایمان گذاشته است، بشکنیم... اگر دکتر مصدق مصالحه کند، حمایت صمیمانه ای را که اکنون از مردم دریافت می کند، از دست خواهد داد. . . . من اکنون برای اتحاد ملتهای مسلمان و همچنین برای اتحاد ملتهای شرق تلاش می کنم، همانطور که به شما گفتم تمام تلاشم را می کنم تا چهارصد میلیون برادر مسلمان خود را متحد کنم که باید متحد باشند و بی طرفی کامل را حفظ کنند.

 

مدت کوتاهی پس از مصاحبه هریمن، کاشانی به تلاش های شدیدتری تشویق شد. او اکنون با اقتدار بیشتر صحبت می کرد. وی در پیامی خطاب به مردم خوزستان از وطن دوستی و کمک آنها قدردانی کرد:

«انتظار دارم برای حفظ نظم... و حمایت از دولت جناب آقای دکتر مصدق و کمیته تخصیصی که به نفع کارگران خوزستان فعالیت می کند، تمام تلاش خود را به کار گیرد و از خداوند متعال سلامتی، سعادت و آرامش را به برادران عزیزم عنایت فرماید و اینجانب دستان بی رحمانه تهران را به دست بی رحمان بیگانه برگرداند. جناب حسین مکی معاون محترم تهرانی موقت و فقط جهت مداوا به زودی برمی گردد.

کاشانی سپس با ارسال پیامی به نهرو نخست وزیران هند و لیاقت علی خان پاکستان، از آنها خواست تا مناقشه کشمیر را دوستانه حل و فصل کنند. او پاسخی از هر دو نخست وزیر دریافت کرد.

برای لحظه ای منحرف شدن در این مرحله، زمانی که رضاشاه تصمیم به شکستن قدرت روحانیت در ایران گرفت، یکی از اولین اقدامات او ضربه زدن به امور مالی آن بود. وی اموال مذهبی را مصادره کرد و مدیران املاک را مأموران مدنی وزارت آموزش و پرورش کردند. در سال‌های اخیر، علیرغم نفوذ روزافزون روحانیت، هنوز هیچ تلاشی از سوی آن روحانیت برای بازنگری در قوانین اساسی ذهنی رضاشاه که قدرت آن را سلب کرده بود، انجام نداده است. اکنون کاشانی خطاب به وزیر آموزش و پرورش است. کاشانی در نامه ای به وی از وزیر امور خارجه خواست تا تغییراتی را در جهت انطباق با موازین اسلام انجام دهد. نامه بسته می شود:

از جناب عالی تقاضای دستورات سریع در خصوص موارد فوق را دارم و انتظار دارم هر تصمیمی که در این زمینه اتخاذ می کنید به ما اطلاع دهید.

حرکت بعدی این بود که انتظار داشت اقای استوک(نماینده شرکت نفت) او را ملاقات کند. او نیز مانند آقای هریمن، تحت تاثیر تبللیغات طولانی مدت قرار گرفت. درخواست های مکرر او برای اجازه خروج در حین صحبت کاشانی نادیده گرفته شد. در این گفت و گو بود که کاشانی به این موضوع اشاره کرد:

 

-       حتی دکتر مصدق که از حمایت همگانی مردم برخوردار است، اگر از قانون 9 ماده عدول کند، نه تنها اعتبار خود را از دست می دهد، بلکه به سرنوشت رزم آرا دچار می شود.

از نظر کاشانی این به معنای انحراف از مسیر ملی شدن که اکنون توسط کاشانی تعیین شده است، «در خطر است که به سرنوشت رزم آرا دچار شود».

پس از رضایت از مصاحبه او با آقای استوکس، ممکن است جریان دیگری از "پیام ها" قابل انتظار باشد. اولی قبلا ظاهر شده است. این پیام کاشانی به پاکستان به مناسبت چهارمین سالگرد استقلال این کشور است. پیام چنین به پایان می رسد:

... در خاتمه از این فرصت استفاده می‌کنم و قویاً به مقامات، ملت و مطبوعات پاکستان توصیه می‌کنم که به سیاست قبلی دوستی خود با همسایه هندی خود ادامه دهند و هیچ گامی که راه‌حل رضایت‌بخش اختلافات موجود را تضعیف کند، برندارند.»

روزنامه کیهان تهران، 25 مرداد، به عنوان شاهدی بر گسترش فعالیت‌های وی، چنین گزارش می‌دهد:

خبرنگار روزنامه المصری گزارش داده است که حاجی امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین از حامیان سرسخت آیت الله کاشانی است و نماینده ایشان آقای سید عبدالجلیل انکار اکنون برای دیدار با آیت الله کاشانی به تهران آمده و نامه هایی از مفتی خطاب به ایشان آورده است.

نتیجه گیری: در کارنامه کاشانی رشته نازکی از ثبات وجود دارد. او در سراسر جهان با دخالت انگلیس در امور ایران مخالفت کرده است. قوام به همین جا ختم می شود، به جز فرصت طلبی او.  CAS  (بخشی از سازمان امنیتی آمریکا) گزارش می دهد که او می تواند رشوه بگیرد. او حداقل در یک مورد به سفارت آمریکا در اینجا برای حمایت مالی مراجعه کرده است که در ازای آن، احتمالاً از سیاست های ایالات متحده حمایت می کند.

او توهمات خارق العاده ای از عظمت دارد که تا همین اواخر پایه و اساس کمی در واقعیت داشت. وقایع اما به نفع او پیش رفته است. جایگاه سیاسی او به دلیل تبلیغاتی که در مطبوعات خارجی به او داده شد و اعتباری که به خاطر تماس آقای هریمن و استوکس به او داده شد، افزایش یافته است. از مصاحبه های آنها حداکثر بهره برداری کاشانی شده است.

اگرچه در چند ماه گذشته قد و قامت او افزایش یافته است، اما کاشانی به آن نفوذی که فکر می‌کند دارد و می‌خواهد دیگران باور کنند که دارد، دست نیافته است. علیرغم برجستگی کنونی او در امور سیاسی ایران، شکی نیست که ادعاهای او بسیار فراتر از توانایی هایش است. همانطور که اشاره شد که برجستگی به واسطه شرایطی به وجود آمد که فقط با شخصیت او رابطه تصادفی داشت و کمتر با اعتقادات سیاسی شخصی. بنابراین، مبنای کمی برای آن وجود دارد. او به محض برداشتن پایه های نازک آن از موقعیت نسبتاً تأثیرگذار خود سقوط می کرد.

شهرت او به عنوان یک رهبر مذهبی مورد حمایت همکارانش نیست که تأثیر آنها در محافل تحصیل کرده بسیار بیشتر از کاشانی است. در حالی که بمباران و تهدیدهای او در فضای متشنج کنونی مؤثر است، احتمالاً او در برابر حمله قاطعانه هیچ دولتی با حمایت رهبران مذهبی معتبر که سطحی بودن مرد و شخصیت اغراق آمیز ادعاهای او را افشا می کند، نمی تواند مقاومت کند.[1]

 

از طرف سفیر: - آرتور ال ریچاردز

رایزن سفارت

---------------

 

 

 



[1] منبع: آرشیو ملی، RG 84، پرونده های سفارت تهران، 1950–1952، اسناد عمومی طبقه بندی شده، کادر 24. سری. پیش نویس توسط Cuomo. این ارسال در ابتدا به عنوان یک یادداشت به تاریخ 17 آگوست تهیه شد و سپس در 20 اوت به عنوان یک ارسال ارسال شد.

سفارت شماره 382 22 ژوئن 1950. [پاورقی در اصل است. ارسال 382 از تهران همانجا، RG 59، Central Files 1950–1954، 788.00/6

 

 

 

 

 

 

برگی از تاریخ ایران و آمریکا - تصویب سیاست آمریکا در دوران دکتر مصدق

سند شماره ۳۱. تعیین خط مشی سیاسی آمریکا در برابر وضعیت ایران

31. گزارش پیشرفت تهیه شده برای شورای امنیت ملی

 واشنگتن، 31 مه 1951. (۹ خرداد ۱۳۳۰)

موضوع دومین گزارش پیشرفت شورای امنیت ملی 107، «موضع ایالات متحده در قبال ایران» NSC 107 به عنوان خط مشی دولتی در 14 مارس 1951 تصویب شد. درخواست می شود که این گزارش پیشرفت، از 24 مه، برای اطلاع اعضای شورا توزیع شود.

 الف - وضعیت عمومی اوضاع ایران از زمان ارائه اولین گزارش پیشرفت در 24. آوریل وخیم تر شده است در 28 آوریل، دولت حسین علا، نخست وزیر میانه رو، با دولت به ریاست دکتر محمد مصدق، رهبر ملی گرایان افراطی، جایگزین شد. بلافاصله پس از انتصاب وی، مجلس ایران به اتفاق آرا به اجرای فوری ملی شدن شرکت نفت انگلیس و ایران رای داد و دولت ایران تاکنون تمامی تلاش‌های دولت‌های انگلیس و آمریکا برای حل و فصل موضوع از طریق مذاکره را قاطعانه رد کرده است. دولت ایران به صراحت اعلام کرده است که ملی شدن شرکت را یک عمل انجام شده می داند. در حالی که اغتشاشات در دوره مورد بررسی تا حدی کاهش یافته است، جو در ایران همچنان انفجاری است. دولت کنونی ایران نه تنها هیچ کاری برای بازگرداندن آرامش انجام نداده است، بلکه نشان داده است که می‌خواهد مردم ایران را در یک نقطه عاطفی بالا در مورد مسئله نفت نگه دارد تا مبادا مشورت عاقلانه‌تر و در نتیجه حل و فصل مناقشات پیروز شود و در آن صورت، سقوط دولت  اجتناب ناپذیر خواهد بود، دولت بریتانیا به ایالات متحده اطلاع داده است که آماده مذاکره با ایرانی‌ها برای حل و فصل توافقی است که در صورت تحقق سایر شرایط، نوعی ملی‌سازی را در پی خواهد داشت. به طور شفاهی از سوی نمایندگان بریتانیا به وزارت امور خارجه اطلاع داده شده است که این تمایل برای پذیرش اصل ملی شدن در تاریخ 29 اردیبهشت توسط سفیر انگلیس در تهران به وزیر امور خارجه ایران ابلاغ شده است. دولت انگلیس همچنین به ایالات متحده اطلاع داده است که بدون مشورت قبلی با ایالات متحده به استفاده از زور در ایران فکر نمی‌کند، مگر در مواردی که برای حفاظت از جان اتباع بریتانیا ضروری باشد.

 ب-اقدامات انجام شده توسط ایالات متحده

1.     دولت انگلیس اکنون به این نتیجه رسیده است که نمی‌توان خواست ایرانیان برای ملی کردن منابع نفتی خود را با موفقیت انکار کرد و مایل به مذاکره است. بنابراین به نظر می رسد که حمایت از بریتانیا با تمام ابزارهای مناسب به نفع منافع ملی ایالات متحده است. بر این اساس دارای:

الف بارها از دولت ایران چه در تهران و چه از طریق نمایندگان دیپلماتیک خود در واشنگتن بر ضرورت مذاکره تاکید کرده و به مشکلات بزرگی که ایران در تلاش برای بهره برداری از میادین نفتی و پالایشگاه در صورت حذف شرکت انگلیسی با آن مواجه خواهد شد، اشاره کرده است. همچنین بر مخالفت شدید خود با لغو یک جانبه قراردادهای معتبر و تلاش دولت ایران برای حل یکجانبه یک مناقشه جدی بین المللی تاکید کرده است. به دولت ایران گفته شده است که این موضع به معنای مخالفت ایالات متحده با تمایل ایران برای کنترل منابع خود نیست.

 ب موضع خود را در این مورد از طریق انتشار در مطبوعات در تاریخ 18. مه اعلام کرد

ج به دولت بریتانیا بر ضرورت اقدام با احتیاط و اعتدال تاکید کرد.

2.     با توجه به وضعیت عمومی ایران، ایالات متحده:

 الف . به سفیر آمریکا در ایران دستور داد که حمایت آمریکا از او را برای شاه روشن کند. این حمایت با کمک‌های ملموس در قالب کمک‌های اقتصادی، نظامی و فنی مستمر نشان داده خواهد شد و سفیر این اختیار را داشت که با اطمینان کامل به شاه در مورد گنجاندن کمک مالی پیشنهادی اقتصادی به ایران در برنامه‌های خارجی آتی اطلاع دهد. لایحه کمک برای سال مالی 1952 با این درک روشن که در دسترس بودن آن به اقدام کنگره بستگی دارد.

 ب - با گسترش برنامه کنترل ملخ که در گزارش پیشرفت قبلی ذکر شد، تهیه برنامه کنترل مالاریا و ترتیبی برای اعزام زودهنگام تیم‌هایی از کارشناسان بهسازی روستایی به ایران، برنامه کمک‌های فنی خود را در چارچوب اصل چهار تسریع خواهد کرد.

ج - نسبت به دولت کنونی نخست وزیر مصدق موضع بی طرفی خواهد داشت. با توجه به وضعیت بسیار عاطفی کنونی مردم ایران، توصیه می شود که ایالات متحده به طور علنی با او مخالفت نکند و در عین حال هیچ اقدامی که بتواند به عنوان حمایت از او، دولت یا برنامه او تلقی شود، انجام ندهد.  د . یاید بر سیاست خود تاکید کرد که تداوم استقلال و تمامیت ارضی ایران باعث نگرانی عمیق ایالات متحده است.

امضاء: جیمز ای. وب

-          منبع: آرشیو ملی، RG 273، سوابق شورای امنیت ملی، صورتجلسه رسمی 1947–1961، کادر 13، جلسه 93. فوق سری. این گزارش با یادداشتی از وب به لای ارسال شد. سند 21.

 

برگی از تاریخ ایران - تلاش دولت انگلستان برای برکناری مصدق توسط شاه سال ۱۳۳۰

56. تلگرام از سفارت (آمریکا) در ایران به وزارت امور خارجه1

تهران، 7 آبان 1330، ساعت 19.

1984. لطفا گزارش را برای  بریتانیایی فاش نکنید.

1. میدلتون، کاردار بریتانیا، امروز در شرایط سیاسی بسیار با اطمینان با من صحبت کرد. گفت که طبق دستور او قصد دارد در چند روز آینده شاه را ببیند تا به خطرات ایران از فعالیت‌های کمونیستی اشاره کند. اطلاعات دست اول بریتانیا حاکی از آن است که کمونیست ها و همراهانشان  سازمان خود را بسیار بهبود بخشیده اند و به برخی آژانس های غیرنظامی و نهادهای نظامی ایران نفوذ کرده اند. بریتانیا نگران است، مگر اینکه این فعالیت ها بررسی شود، می تواند خطر واقعی کودتای کمونیستی ایجاد کند.

2. با عطف به وضعیت سیاسی، میدلتون گفت سفارت بریتانیا نگران است که اگر مصدق طرح‌هایی را برای نتیجه «انتخابات آزاد» اجرا کند، حذف عناصر میانه‌رو از مجلس و مملو شدن مجلس از افراط‌گرایان ملی عاطفی و جاهل و گروه‌هایی است که مایلند به روسیه برای رهبری نگاه کنند.

 انتخابات احتمالاً ظرف ده روز خواهد بود و مگر اینکه موقتاً کاری برای جایگزینی مصدق انجام شود، ایجاد حکومت معقول در آینده قابل پیش‌بینی اگر نه (تاکید می شود. نه) غیرممکن، بسیار دشوار خواهد بود. آینده برای ایران تحت نظارت کنونی آنقدر تاریک به نظر می رسد که او فکر می کرد باید از گفتگوی آینده خود با شاه استفاده کند تا به موقعیت گرانش اشاره کند و پیشنهاد کند که زمان اقدام شاه برای جایگزینی مصدق فرا رسیده است. او قصد داشت فوراً تلگرافی به عدن بفرستد و از مقامات درخواست کند که چنین اقدامی را انجام دهد، اما قبل از انجام این کار می‌خواست مطمئن شود که نگرش ایالات متحده چگونه خواهد بود. او فکر می کرد که شاه ممکن است در انجام اقدامات لازم تردید کند، مگر اینکه متقاعد شود که هم انگلستان و هم ایالات متحده معتقدند که باید انجام شود. آیا حاضرم از پیشنهادهای او به شاه برای ایجاد تغییر در حکومت حمایت کنم؟

3. در پاسخ به پرسش‌های من، میدلتون گفت، اگرچه بریتانیایی‌ها مشتاق قوام نیستند، اما همچنان فکر می‌کردند که دومی با تجربه سیاسی و پیروان سازمان‌یافته‌اش شانس بیشتری برای جایگزینی مصدق نسبت به هر رهبر سیاسی دیگری دارد. او معتقد نبود قوام در درخواست گذرنامه خود برای خروج از کشور جدی است. به نظر او قوام صرفاً در صدد وادار کردن شاه به تصمیم گیری در مورد حمایت یا عدم حمایت او بود.

4. من به میدلتون گفتم هیچ )(تکرار می کنم هیچ) به این معنی است که مطمئناً این امر به نفع مشترک ما خواهد بود که ایالات متحده در این برهه زمانی به بریتانیا بپیوندد تا شاه را تحت فشار قرار دهد تا اقداماتی را برای تغییر دولت انجام دهد. اگر هر دو بر شاه فشار بیاوریم و تغییر با موفقیت انجام شود، مخالفت جبهه ملی با دولت جدید احتمالاً هم ضد آمریکایی و هم ضد انگلیسی خواهد شد. ممکن است آن ها بتوانند با همکاری هواداران کمونیست،  تلاش‌ها و مأموریت‌های کمک‌رسانی نظامی و غیرنظامی ما را برای دستیابی به اهداف خود مسدود کنند و حتی ممکن است ادامه چنین مأموریت‌هایی را در کشور دشوار نمایند. همچنین ممکن است در برانگیختن احساسات ضد غربی حتی بیشتر از آنچه اکنون وجود دارد موفق شوند. اگر تحت فشار ما شاه تلاش کند ولی شکست بخورد، ممکن است تاج به‌عنوان عامل تثبیت‌کننده از زندگی عمومی ایران حذف شود ونظر دولت جبهه ملی نسبت به آمریکایی ها به اندازه انگلیسی‌ها بدبینانه و تلخ شود و هر نفوذ تعدیل‌کننده‌ای که اکنون داریم نیز از بین برود. من همچنین از حمایت از قوام که سوابق گذشته‌اش تردیدهایی در مورد اینکه زمانی که قدرت را به دست می‌آورد چه می‌تواند بکند، ایجاد کرده است، خوشحال نیستم.

5. میدلتون گفت ایده این نیست که به شاه پیشنهاد شود که از اختیارات قانون اساسی خود فراتر رود. بلکه به او پیشنهاد شد که به طور خصوصی به حکمت، رئیس مجلس اطلاع دهد که فکر می‌کند زمان رفتن مصدق فرا رسیده است و اگر حکمت طوماری خطاب به او(شاه) با امضای اکثریت نمایندگان مجلس مبنی بر تعویض مصدق به دست آورد، می تواند اقدامات لازم  و فوری را انجام دهد. میدلتون گفت که او فکر می‌کند که اگر حکمت به اعضای مجلس بگوید که از چه طریق و چه کسانی به شاه نزدیک شده است، شانس زیادی برای دستیابی به تعداد لازم امضا وجود خواهد داشت. میدلتون گفت شاید بتوان حکمت را به جای قوام متقاعد کرد تا دولت را سازماندهی کند. گفتم قطعاً فکر می‌کنم حکمت از نظر افکار جهانی ، او نامزد بهتری از قوام برای جایگزین مصدق است. با این حال من نمی دانستم که آیا حکمت حاضر است چنین کار دشواری را انجام دهد یا اینکه بتواند در مدت کوتاهی سازمانی را برای اداره کشور در مواجهه با مخالفت هایی که مطمئن باشد به طور مؤثر لازم است. ساماندهی کند؟. میدلتون گفت که او همچنین نمی‌دانست که آیا حکمت مایل و آماده است تا ریاست دولت را برعهده بگیرد، این موضوعی است که باید بین شاه و حکمت حل و فصل شود. با این حال، چیزی که میدلتون دوست داشت بداند این بود که اگر بریتانیا متعهد شود شاه را متقاعد کند تا دولت را تغییر دهد، آمریکایی‌ها همراهی می‌کنند یا حداقل مخالفت نمی‌کنند.

6. . گفتم موضع موقت من تا حدودی شبیه به این است: «اگر بریتانیا به شاه پیشنهاد بدهد و شاه یا علا نظر من را در این مورد بپرسند، نمی‌خواهم (تکرار می کنم نمی خواهم) مایه یاس ونا امید کننده داشته باشم، و مایل نیستم که به شاه هم برای انجام چنین اقدامی اصرار فشار وارد کنم. در گفتگو با علا ممکن است صحبت چند هفته پیش خود را به او یادآوری کنم که طی آن به من گفت که شاه تصمیم گرفته است که اگر مصدق پس از بازگشت به ایران از تغییر مشاوران و سیاست‌های خود امتناع ورزد و بر انتخابات جدید تحت نظارت خود پافشاری کند. شاه احساس می‌کند که بدون توجه به عواقبی که می‌تواند داشته باشد، باید برای حذف مصدق  قبل از اینکه کشور را به سمت ویرانی سوق دهد، اقداماتی انجام دهد. شاید بعد از یادآوری این گفتگو از او بپرسم که آیا به نظر او زمان تصمیم گیری او برای این شخصیت فرا رسیده است؟ من به میدلتون گفتم که البته، موقعیت سخصی من ممکن است با دستورالعمل هایی که از دولت خود دریافت کنم  متفاوت و یا در رویدادهای بعدی تغییر کند. من نمی توانم  (تکرار می کنم نمی توانم ) خودم را مقید و متعهدکنم.

7. اگر وزارتخانه به من اطلاع دهد که آیا پاسخ من به میدلتون را تایید می کند، سپاسگزار خواهم بود. موضع فعلی در اینجا بسیار حیاتی است. از یک سو بدون شک این خطر بزرگ وجود دارد که «انتخابات آزاد» در زمان مصدق منجر به تشکیل مجلس تحت سلطه عناصر غیرمسئول شود. از سوی دیگر، ایالات متحده، در حالی که روابط ظاهری دوستانه با مصدق را حفظ می کند، به طور پنهانی برای اعمال فشار برای سرنگونی وی، آن را در موقعیتی شرم آور قرار می دهد، صرف نظر از اینکه سرنگونی مصدق انجام شود یا نه. ایفای نقش دو رویی در ایران به شهرت آمریکا نمی افزاید. اگر فکر می‌کنیم که سیاست‌های مصدق آنقدر خطرناک است که باید علیه او کار کنیم، قبل از اقدام به او بگوییم که چه فکری می‌کنیم. به نظر من، به ویژه با توجه به اظهاراتی که دیروز توسط علا (امبتل 1983، 28 نوامبر 2013) به من داده شد، 2 شاه احتمالاً از تلاش برای جایگزینی مصدق خیلی زود پس از بازگشت مصدق به عنوان قهرمان ملی لذت نمی برد و در حالی که احتمال دومی بیشتر است. محبوبیت توده ها بیش از هر شخصیت سیاسی در سال های متمادی گذشته است.

هندرسون

               -منبع: National Archives, RG 59, Central Files 1950–1954, 788.00/11–2851. فوق محرمانه؛ اطلاعات امنیتی؛ اولویت. به لندن تکرار شد. دریافت در ساعت 15:02

هندرسون در تلگرام 1983 از تهران، 28 نوامبر، ارزیابی علا را گزارش داد که مصدق اکنون مهارت های سیاسی قابل توجهی از خود نشان می دهد. تلاش های ملکه مادر برای دسیسه با احمد قوام، به حدس علا، احتمالاً نتیجه معکوس داشت. شاه به علا دستور داده بود که با مصدق صحبت کند، «کسی که خط ضد انگلیسی را به عنوان توجیه کامل سیاست‌های خود مبنی بر عدم سازش و راه‌حل نفت تکرار کرد. . . علاوه بر این، نخست وزیر ابراز عقیده کرد که ایالات متحده به جای کمونیستی شدن ایران، کمک بودجه خواهد کرد، زیرا اگر هرج و مرج اقتصادی به ایران بیاید، هیچ شانسی برای دولت طرفدار انگلیس و کمونیسم حاصل نخواهد شد. (همان، RG 84، پرونده های سفارت تهران، 19501952، سوابق عمومی طبقه بندی شده، کادر 29)

برگی از تاریخ ایران - دوران ملی شدن نفت ایران

- 37. یادداشت از دستیار مدیر دفتر برآوردهای ملی (لانگر) به مدیر اطلاعات مرکزی اسمیت- (آمریکا)

واشنگتن، 6 ژوئیه 1951.(۱۴ تیر ۱۳۳۰)

موضوع :تحولات ایران

1 در صورتی که بریتانیا یا ایالات متحده سیاست هایی را اتخاذ کنند که جریان نفت ایران به غرب را حفظ کند، این خطر وجود دارد که ایران مجبور شود برای کمک به اتحاد جماهیر شوروی متوسل شود یا دچار فروپاشی اقتصادی شود. در هر صورت، ایران احتمالاً ظرف چند ماه تحت سلطه کمونیست ها قرار می گیرد.

2. در حال حاضر به نظر می‌رسد که بریتانیا آماده است تا تأسیسات AIOC شرکت نفت در ایران را ببندد، همه پرسنل بریتانیا را از ایران خارج کند و نفت ایران را تحریم کند تا اینکه تابع شرایط ایران باشد. بعید است که این تاکتیک ها ایران را به پذیرش یک راه حل سازش ترغیب کند.

3. ظاهراً شرکت‌های نفتی ایالات متحده قصد ندارند به کمک ایران بیایند، اما مانند شرکت‌های نفتی بریتانیا، در حال برنامه‌ریزی اصلاحاتی برای تأمین منابع جایگزین برای بازارهایی هستند که قبلاً نفت ایران تامین می کرد . ایالات متحده یک کمیته تامین نفت خارجی را به نمایندگی از 19 شرکت بزرگ آمریکایی فعال در خارج از کشور برای این منظور ایجاد کرده است. فعالیت‌های این نهاد و نهادهای مشابه در بریتانیا و اروپای غربی، یافتن نفت‌کش‌ها برای حمل و نقل و مشتریان برای خرید نفت خود هستند که کار را برای ایران دشوار می‌سازد، حتی اگر(ایران) تکنسین‌های فردی از کشورهای مختلف برای حفظ تولید به دست آورد. جریان نفت از ایران ممکن است تا حدودی حفظ شود، اما احتمالاً بخش کوچکی از جریانی است که توسط AIOC حفظ می شود و احتمالاً درآمد کمتری نسبت به دریافتی از AIOC برای ایران فراهم می کند. اگر صنعت نفت ایران برای مدتی به طور کامل تعطیل شود، بازپس گیری بازارهای سابق ایران تقریبا غیرممکن خواهد بود. در صورت قطع نفت خام ایران، اروپا می تواند تقریباً بلافاصله با گسترش در سایر میادین و محصولات پالایش شده آن پس از حدود شش ماه با ساخت پالایشگاه های دیگر در اروپای غربی جایگزین شود.

4. اگر ایران نتواند نفت خود را به جهان غرب بفروشد، ممکن است برای کمک به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مراجعه کند. به دلیل مشکلات حمل و نقل، اتحاد جماهیر شوروی احتمالاً نمی تواند برای مدتی بیش از بخش کوچکی از تولید بالقوه ایران استفاده کند. با این حال، با وجود تکنسین های روسی در میادین نفتی جنوب، ایران در مقابل غرب از دست خواهد رفت. و تثبیت ایران به عنوان یک اقمار شوروی فقط  در طول زمان مشخص خواهد شد.

5. سیاست فعلی ایالات متحده  در حمایت از شاه، گسترش کمک های نظامی، اقتصادی و فنی، و اعمال نفوذ ما بر ایران و بریتانیا در مناقشه نفتی، به سختی برای بهبود وضعیت مناسب به نظر می رسد. اگر ثبات ایران (و در نتیجه آسیب پذیری آن در برابر فشار کمونیست ها) به ادامه جریان نفت آن به غرب بستگی داشته باشد، سیاست گذاران ایالات متحده با سؤالات اساسی زیر مواجه می شوند:

(الف) آیا می‌توانیم اجازه دهیم انگلیسی‌ها ایران را رها کنند و اجازه دهیم صنعت نفت تعطیل شود، زیرا می‌دانیم که حتی در شرایط ایده‌آل، احیای آن چندین ماه طول می‌کشد و در این بین ممکن است ایران مجبور شود برای کمک به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مراجعه کند. یا ممکن است در داخل فرو بریزد؟

ب) اگر، همانطور که اکنون محتمل به نظر می‌رسد، انگلیسی‌ها ایران را ترک کنند، تا کی می‌توانیم به مصدق اجازه دهیم قبل از اینکه به کمک او بیاید «در آب خودش بپزد»؟

ج) آیا به نفع ماست که به ایران کمک کنیم تا صنعت نفت خود را حفظ کند، حتی اگر چنین کمکی طبق شرایط فعلی مصدق باشد؟

د) آیا اقدامات کنونی مصدق در واقع از نظر یک صاحب امتیاز خارجی کاملاً غیر منطقی و غیراقتصادی است؟

هـ) در صورت وجود، آیا به نفع ایالات متحده است که به یک شرکت نفتی آمریکایی برای اداره صنعت نفت ایران یارانه و کمک بدهد؟

 

(و) آیا بهتر است چنین روشی اتخاذ شود تا اینکه در تاریخ بعدی مجبور به استفاده از زور در ایران برای سرکوب قیام کمونیستی شویم؟

6. همه این سوالات مشکلات جدی را در رابطه با روابط ایالات متحده و بریتانیا ایجاد می کند. به نظر می رسد زمان به سرعت نزدیک می شود، اما زمانی که باید به آنها پاسخ داده شود، مگر اینکه غرب آماده باشد: (1) مبارزه برای حفظ آنچه در ایران به نظر می رسد با مذاکره قادر به حفظ آن نیست. یا (2) واگذاری ایران به کمونیسم.

- ویلیام ال. لانگر

- منبع: آژانس اطلاعات مرکزی، فایل‌های NIC، شغل 79R00904A، جعبه 1، پوشه 2، یادداشت برای DCI (1951) (محتوا). راز هیچ اطلاعات پیش نویسی در مورد تفاهم نامه وجود ندارد.

NSC 107/2. پاورقی در اصل است. NSC 107/2 سند 35 است.]

چاپ شده از نسخه ای که دارای امضای تایپ شده لانگر است.

----------------------------------------------------------------------------------------------