شماره 224
تهران، 29 مرداد 1330.
افزایش اخیر در اعتبار سیاسی - آیت الله کاشانی
خلاصه: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، آخوند متعصب و ملی گرا ایرانی، اخیراً به طور فزاینده ای در امور سیاسی ایران برجسته شده است. دوران طولانی او یکی از مخالفت های دائمی با مداخله بریتانیا در امور داخلی ایران است. موضوع ملی شدن نفت که ماهیتی ضد انگلیسی و به شدت ملی گرایانه دارد، فضایی را در این کشور به وجود آورده است که به راحتی خود را در معرض استثمار چنین مردی قرار می دهد. اخیراً از طریق تبلیغاتی که در مطبوعات خارجی به او داده شده است و اعتباری که به واسطه این واقعیت که او در میان رهبران مذهبی به تنهایی از آقایان دبلیو.اورل هریمن و آقای ریچارد استوکس تماس گرفته است، در ارتقای خود به جایگاهی برجسته کمک شده است.
توهمات عظمت او با حوادثی که او را در کانون توجه یک امر سیاسی محلی با پیامدهای بین المللی قرار داده است، برجسته شده است. اگر چه در شرایط کنونی، او به موقعیت نفوذی دست یافته است، اما این موقعیت بر اساس شرایط گذرا استوار است. تردید وجود دارد که او بتواند از هر بخش بزرگی از مردم حمایت پایدار داشته باشد. او نه از حمایت و نه اعتماد همکاران مذهبی خود برخوردار است و ادعاهای او تحت یک حمله مصمم بسیار برتر از توانایی های اوست.
مقدمه:
اخیراً آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی در روابط عمومی ایران بیش از پیش مطرح شده است. نفوذ جاه طلب، فرصت طلب، متعصب کاشانی در درجه اول به حمایت طبقات فقیرتر و جاهل تر مردم ایران و عناصر متعصب تر بازار بستگی دارد. کاشانیهای زیر میتوانند از این میان کسانی را که مرتکب اعمال خشونتآمیز میشوند برای ارتکاب جرایم واقعی یا خیالی علیه دین اسلام به خدمت بگیرند. او در چندین ترور و قتل دست داشته است.
قدرت او از این عناصر سرچشمه می گیرد و مراقب است که نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. کاشانی با چنین حمایتی توانسته است بسیاری از کسانی را که در غیر این صورت با اهدافی که به هر دلیلی که او برای حمایت از آن انتخاب کرده مخالفت میکردند، به سکوت محتاطانه بترساند. در حال حاضر، موضوع رایج - که به محبوبیت آن کمک کرد و اکنون از آن به نفع خود استفاده می کند - موضوع ملی شدن نفت است. موضوع و نگرش مردمی و هیستریک تودههای عظیم مردم ایران نسبت به آن، کاملاً مناسب است تا «استعدادهای» آیتالله کاشانی را بهوسیله تربیت، تجربه و گرایش به نمایش بگذارد.
پس زمینه:
کاشانی در خانواده ای بسیار مذهبی و مسلمان بزرگ شد. پدرش از رهبران مذهبی شهر مقدس شیعیان نجف عراق بود که عمده فعالیتهای آن، بهویژه در دوران جوانی کاشانی و حتی امروز، حول محور زائران شیعه بود که برای زیارت قبر امام علی، داماد پیامبر (ص) میآمدند. او که تحت تعلیم آخوندها بود، خودش در سنین پایین به یکی از این افراد تبدیل شد. پدرش در جنگ جهانی اول با انگلیسیها در عراق مخالفت کرد و کاشانی هنوز جوان خود را در جنگ مقدسی دید که پدرش و دیگر رهبران مذهبی علیه همه مسیحیان اعلام کردند. پدرش در نبردی که در پی فرود بریتانیا در خلیج فارس رخ داد، کشته شد. از آن زمان او آزادانه «جنگ مقدس» را با حداقل تحریک تهدید میکند و نفرت او از انگلیسیها، که با حوادث بعدی تشدید میشود، در مرز افراد روانپریشی قرار میگیرد.
او تا چند سال پس از جنگ جهانی اول به مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران ادامه داد، اما حتماً رضاشاه را قویتر از خود میدانست، زیرا علیرغم سیاستهای ضدروحانی که در دوران سلطنت او و ادامه بهرهبرداری از نفت ایران توسط انگلیسیها انجام میشد، با احتیاط از سر راه آن پادشاه دوری میکرد.
پس از آغاز جنگ جهانی دوم و کناره گیری رضاشاه، کاشانی بار دیگر وظیفه مخالفت با فعالیت های انگلیس را بر عهده گرفت. هنگامی که متفقین ایران را اشغال کردند، انگلیسی ها به رغم مخالفت هایی که توسط وزیر وقت ایالات متحده، دریفوس مطرح شد، بی درنگ او را زندانی کردند. جانبداری نسبی او نسبت به ایالات متحده به آن زمان برمی گردد.
در طول بیست و هشت ماه بعد از عدم فعالیت اجباری، او هرگز ارتباط خود را با پیروان خود قطع نکرد و پس از آزادی به سرعت به نقشه های خود بازگشت. این بار فعالیت های او علیه نخست وزیر قوام بود که او را به استان ها تبعید کرد. در اوایل سال 1949، پس از سوء قصد به ترور شاه، به عنوان یک اقدام احتیاطی، نخست وزیر محمد ساعد، با کمک و مشاوره رئیس ستاد ارتش، علی رزم آرا، کاشانی را دوباره به خارج از کشور فرستاد.
تأثیری که او دارد زمانی که او در حالی که هنوز در تبعید بود به مجلس راه یافت نشان داده شد. او در سال 1950 به همراه دوستش دکتر مصدق به عنوان معاون جبهه ملی انتخاب شد.. هر دوی آنها تمام کاستی ها و بدبختی های ایران را ناشی از دخالت انگلیس در ایران می دانند. زمانی که رزم آرا به نخست وزیری رسید، کاشانی برای حمایت از سیاست های جبهه ملی، به ویژه در حمله به مردی که هم او و هم مصدق معتقد بودند مطیع نفوذ انگلیس بود و در ایجاد آخرین تبعید او نقش داشت، کار سختی نداشت.
رویدادهای اخیر:
در این میان، اختلاف امتیاز نفت انگلیس به یک جنبش مردمی تبدیل شد که تمام انرژیهای تهاجمی مردم ایران ناشی از دههها سرخوردگی در آن آزاد شد. انگلیسی ها از طریق شرکت نفت تنها عامل همه مشکلاتی بودند که ایرانیان به طور جمعی و فردی در آن قرار گرفتند. هیستری سراسری بر سر ملی شدن نفت، فضایی را ایجاد کرد که برای یک رهبر مذهبی مرتجع ساخته شده بود و شعله ای برای دسیسه های سیاسی داشت. او سعی کرده از آن نهایت استفاده را ببرد. البته باید به این نکته اشاره کرد که بر خلاف آنچه در حال حاضر میگوید، حداقل تا ژوئن سال گذشته با موافقتنامه تکمیلی نفتی پیشنهادی و مورد بحث در آن زمان AIOC مخالفت نکرده بود.
با این وجود، وقایع ادامه یافت و او نیز با آنها حرکت کرد. کاشانی با کمک های ناخواسته مطبوعات خارجی در ترکیب با احساسات برانگیخته و نافرجام مردم ایران ارتقا یافت و با زیرکی کمک کرد تا خود را به جایگاهی تأثیرگذار در امور سیاسی ایران برساند. دکتر مصدق به محض اینکه نخست وزیر شد مراقب بود که با او تماس بگیرد و از آن زمان به طور منظم با او در تماس بوده است. کاشانی نیز به نوبه خود از نخست وزیر حمایت کرده است. ایشان در تمام لحظات حساس پیام هایی به مردم مبنی بر لزوم رهبری دکتر مصدق در موضوع حیاتی ملی شدن نفت صادر کرده اند.
چند ماه پیش آیت الله کاشانی تصمیم گرفت در انظار عمومی ظاهر نشود. او از حضور در کرسی مجلس خودداری کرده است و مدعی است که این کار باعث کاهش اعتبار او می شود. او هرگز با کسی تماس نمی گیرد، اما همه را در مخاطب خصوصی - در محیط اطرافش - پذیرایی می کند. پیام های او برای مجامع عمومی ضبط و برای مخاطبان پخش می شود. کاشانی در خصوص کرسی مجلس خود گفت که فقط در مواقع ضروری به مجلس می رود. شاید او منتظر یک موقعیت مناسب است. در فضای متشنج حاکم و بر سر موضوع ملی شدن نفت، اگر کاشانی تصمیم به حضور در انظار عمومی بگیرد، بیشک تودهای از مردم را گرد هم میآورد.
به پیشنهاد دکتر مصدق دو هفته پیش، دبلیو اورل هریمن با کاشانی تماس گرفت. همانطور که کاشانی در مطبوعات منتشر کرد، این مصاحبه عملاً یک مونولوگ کاشانی بود. چند نکته مرتبط از نسخه منتشر شده این مصاحبه به شرح زیر است:
آقای هریمن باید صراحتاً به شما بگویم که پنجاه سال است که توسط شرکت نفت سابق تحت ظلم و ستم و غارت هستیم. . . . اکنون چهارصد (ملیون) مسلمان امید خود را به کشور ما بستهاند، همه کشورهای مسلمان از ما انتظار دارند که زنجیرهای را که استثمار امپریالیستی انگلیس روی پایمان گذاشته است، بشکنیم... اگر دکتر مصدق مصالحه کند، حمایت صمیمانه ای را که اکنون از مردم دریافت می کند، از دست خواهد داد. . . . من اکنون برای اتحاد ملتهای مسلمان و همچنین برای اتحاد ملتهای شرق تلاش می کنم، همانطور که به شما گفتم تمام تلاشم را می کنم تا چهارصد میلیون برادر مسلمان خود را متحد کنم که باید متحد باشند و بی طرفی کامل را حفظ کنند.
مدت کوتاهی پس از مصاحبه هریمن، کاشانی به تلاش های شدیدتری تشویق شد. او اکنون با اقتدار بیشتر صحبت می کرد. وی در پیامی خطاب به مردم خوزستان از وطن دوستی و کمک آنها قدردانی کرد:
«انتظار دارم برای حفظ نظم... و حمایت از دولت جناب آقای دکتر مصدق و کمیته تخصیصی که به نفع کارگران خوزستان فعالیت می کند، تمام تلاش خود را به کار گیرد و از خداوند متعال سلامتی، سعادت و آرامش را به برادران عزیزم عنایت فرماید و اینجانب دستان بی رحمانه تهران را به دست بی رحمان بیگانه برگرداند. جناب حسین مکی معاون محترم تهرانی موقت و فقط جهت مداوا به زودی برمی گردد.
کاشانی سپس با ارسال پیامی به نهرو نخست وزیران هند و لیاقت علی خان پاکستان، از آنها خواست تا مناقشه کشمیر را دوستانه حل و فصل کنند. او پاسخی از هر دو نخست وزیر دریافت کرد.
برای لحظه ای منحرف شدن در این مرحله، زمانی که رضاشاه تصمیم به شکستن قدرت روحانیت در ایران گرفت، یکی از اولین اقدامات او ضربه زدن به امور مالی آن بود. وی اموال مذهبی را مصادره کرد و مدیران املاک را مأموران مدنی وزارت آموزش و پرورش کردند. در سالهای اخیر، علیرغم نفوذ روزافزون روحانیت، هنوز هیچ تلاشی از سوی آن روحانیت برای بازنگری در قوانین اساسی ذهنی رضاشاه که قدرت آن را سلب کرده بود، انجام نداده است. اکنون کاشانی خطاب به وزیر آموزش و پرورش است. کاشانی در نامه ای به وی از وزیر امور خارجه خواست تا تغییراتی را در جهت انطباق با موازین اسلام انجام دهد. نامه بسته می شود:
از جناب عالی تقاضای دستورات سریع در خصوص موارد فوق را دارم و انتظار دارم هر تصمیمی که در این زمینه اتخاذ می کنید به ما اطلاع دهید.
حرکت بعدی این بود که انتظار داشت اقای استوک(نماینده شرکت نفت) او را ملاقات کند. او نیز مانند آقای هریمن، تحت تاثیر تبللیغات طولانی مدت قرار گرفت. درخواست های مکرر او برای اجازه خروج در حین صحبت کاشانی نادیده گرفته شد. در این گفت و گو بود که کاشانی به این موضوع اشاره کرد:
- حتی دکتر مصدق که از حمایت همگانی مردم برخوردار است، اگر از قانون 9 ماده عدول کند، نه تنها اعتبار خود را از دست می دهد، بلکه به سرنوشت رزم آرا دچار می شود.
از نظر کاشانی این به معنای انحراف از مسیر ملی شدن که اکنون توسط کاشانی تعیین شده است، «در خطر است که به سرنوشت رزم آرا دچار شود».
پس از رضایت از مصاحبه او با آقای استوکس، ممکن است جریان دیگری از "پیام ها" قابل انتظار باشد. اولی قبلا ظاهر شده است. این پیام کاشانی به پاکستان به مناسبت چهارمین سالگرد استقلال این کشور است. پیام چنین به پایان می رسد:
... در خاتمه از این فرصت استفاده میکنم و قویاً به مقامات، ملت و مطبوعات پاکستان توصیه میکنم که به سیاست قبلی دوستی خود با همسایه هندی خود ادامه دهند و هیچ گامی که راهحل رضایتبخش اختلافات موجود را تضعیف کند، برندارند.»
روزنامه کیهان تهران، 25 مرداد، به عنوان شاهدی بر گسترش فعالیتهای وی، چنین گزارش میدهد:
خبرنگار روزنامه المصری گزارش داده است که حاجی امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین از حامیان سرسخت آیت الله کاشانی است و نماینده ایشان آقای سید عبدالجلیل انکار اکنون برای دیدار با آیت الله کاشانی به تهران آمده و نامه هایی از مفتی خطاب به ایشان آورده است.
نتیجه گیری: در کارنامه کاشانی رشته نازکی از ثبات وجود دارد. او در سراسر جهان با دخالت انگلیس در امور ایران مخالفت کرده است. قوام به همین جا ختم می شود، به جز فرصت طلبی او. CAS (بخشی از سازمان امنیتی آمریکا) گزارش می دهد که او می تواند رشوه بگیرد. او حداقل در یک مورد به سفارت آمریکا در اینجا برای حمایت مالی مراجعه کرده است که در ازای آن، احتمالاً از سیاست های ایالات متحده حمایت می کند.
او توهمات خارق العاده ای از عظمت دارد که تا همین اواخر پایه و اساس کمی در واقعیت داشت. وقایع اما به نفع او پیش رفته است. جایگاه سیاسی او به دلیل تبلیغاتی که در مطبوعات خارجی به او داده شد و اعتباری که به خاطر تماس آقای هریمن و استوکس به او داده شد، افزایش یافته است. از مصاحبه های آنها حداکثر بهره برداری کاشانی شده است.
اگرچه در چند ماه گذشته قد و قامت او افزایش یافته است، اما کاشانی به آن نفوذی که فکر میکند دارد و میخواهد دیگران باور کنند که دارد، دست نیافته است. علیرغم برجستگی کنونی او در امور سیاسی ایران، شکی نیست که ادعاهای او بسیار فراتر از توانایی هایش است. همانطور که اشاره شد که برجستگی به واسطه شرایطی به وجود آمد که فقط با شخصیت او رابطه تصادفی داشت و کمتر با اعتقادات سیاسی شخصی. بنابراین، مبنای کمی برای آن وجود دارد. او به محض برداشتن پایه های نازک آن از موقعیت نسبتاً تأثیرگذار خود سقوط می کرد.
شهرت او به عنوان یک رهبر مذهبی مورد حمایت همکارانش نیست که تأثیر آنها در محافل تحصیل کرده بسیار بیشتر از کاشانی است. در حالی که بمباران و تهدیدهای او در فضای متشنج کنونی مؤثر است، احتمالاً او در برابر حمله قاطعانه هیچ دولتی با حمایت رهبران مذهبی معتبر که سطحی بودن مرد و شخصیت اغراق آمیز ادعاهای او را افشا می کند، نمی تواند مقاومت کند.[1]
از طرف سفیر: - آرتور ال ریچاردز
رایزن سفارت
---------------
[1] منبع: آرشیو ملی، RG 84، پرونده های سفارت تهران، 1950–1952، اسناد عمومی طبقه بندی شده، کادر 24. سری. پیش نویس توسط Cuomo. این ارسال در ابتدا به عنوان یک یادداشت به تاریخ 17 آگوست تهیه شد و سپس در 20 اوت به عنوان یک ارسال ارسال شد.↩
سفارت شماره 382 22 ژوئن 1950. [پاورقی در اصل است. ارسال 382 از تهران همانجا، RG 59، Central Files 1950–1954، 788.00/6–
353. یادداشت گفتگو
تهران، 31 آذر 1332.
یادداشت خلاصه گفتگوی شاه ایران و لوی هندرسون، سفیر آمریکا، در بعدازظهر 22 دسامبر 1953
طی صحبتی که چند روز پیش با آقای علا، وزیر دربار داشتم، عرض کردم که دو هفته از دیدن شاه می گذرد و شاید برایم مفید باشد که یک گفنگوی دیگر با ایشان داشته باشم. آقای علا روز بعد تلفن زد و قراری را برای عصر روز 22 دسامبر تعیین کرد.
محاکمه مصدق-ریاحی
شاه گفتگوی ما را با اشاره به محاکمه مصدق که در روز قبل خاتمه یافته بود، آغاز کرد. اعلیحضرت گفت که از این که این حکم به سه سال حبس انفرادی محدود شده است خرسند است. او فکر میکرد که اگر این حکم برای مدت طولانیتری صادر میشد، ممکن بود همدردی عمومی قابل توجهی برای مصدق وجود داشته باشد. از سوی دیگر، اگر حکم حبس انفرادی نمی شد، او در موقعیتی نبود که بتواند حکم را به تبعید به نقطه ای دورافتاده در ایران یا کشوری خارجی که با پذیرش او موافقت می کرد و از فعالیت سیاسی علیه ایران منع می کرد، تبدیل کند. در ایران مجازات حبس ساده - نه حبس انفرادی - به اندازه تبعید خفیف تلقی می شود و بنابراین مشمول تخفیف به تبعید نمی شود. اگر مصدق باید متعاقباً نگرش درستی از خود نشان دهد، قصد شاه این بود که حکم را به تبعید تبدیل کند.
شاه گفت از حکم سپهبد ریاحی نیز خرسند است. او فکر می کرد که سپهبد ریاحی در جریان محاکمه رفتاری متین، مردانه و سازنده داشته است و بنابراین نباید به شدت مجازات شود. ژنرال اکنون در حال اخراج از ارتش بود و به نظر شاه هرگز نباید به خدمت بازگردانده شود.
شاه از من پرسید که آیا بیانیه ای را که در آستانه ختم محاکمه برای قاضی پرونده ارسال کرده بود خوانده ام؟ وی در این بیانیه اشاره کرده بود که مصدق از نظر او با ملی کردن نفت به منافع ایران خدمت کرده و در واقع در سال اول نخستوزیری خود از حمایت خود شاه برخوردار بوده و از این رو شاه هیچ شکایتی از مصدق به خاطر آنچه که وی در آخرین دوره نخستوزیری خود انجام داده بود، نداشته است. شاه گفت که این پیام را به دو دلیل به رئیس دربار فرستاده است:
الف او می خواست روشن کند که طرفدار ملی شدن نفت است و هنوز هم طرفدار آن است. او این را عاقلانه میدانست تا ناسیونالیستهای ایران فکر نکنند که حاکمشان آنها را ترک کرده است. او میدانست که یک مقدار ناسیونالیسم برای ایران لازم است و باید تحت رهبری او توسعه یابد.
ب هنگامی که آشکار شد که ورود انگلیسی ها تقریباً همزمان با محکومیت مصدق خواهد بود، مهم به نظر می رسید که او باید برای همه ایرانیان روشن کند که در سال اول نخست وزیری مصدق همچنان از نگرش مصدق نسبت به انگلیسی ها حمایت می کند. او این کار را برای تضعیف تبلیغاتی که دشمنان خود و دولت مطمئناً منتشر میکردند ضروری میپنداشت که حکم زندان مصدق در زمان ورود انگلیسیها به ایران نشان میدهد که رژیم کنونی ایران تا چه اندازه زیر دست انگلیس است. شاه گفت که از نتایج مداخله خود در محاکمه بسیار خشنود است. او مصدق را از حالت تعادل خارج کرده بود و فعلاً طرفداران مصدق را خلع سلاح کرده بود.
انحلال مجلس سنا و مجلس شورا و دعوت به انتخابات جدید
به شاه گفتم خوشحالم که بالاخره فرمان انحلال مجلس و دعوت به انتخابات جدید صادر شد. من بسیار خوشحال بودم که ظاهراً هیچ واکنش مهم خصمانه عمومی به این فرمان وجود نداشته است. به نظر میرسید که تصمیم شاه و دولت از سوی افکار عمومی یک امر طبیعی اتخاذ شده باشد.
شاه گفت که اگر میخواست این فرمان دو ماه پیش صادر میشد. او همچنین از نحوه دریافت آن توسط مردم خرسند بود. در محافل خاصی با انحلال مجلس سنا مخالفت هایی وجود داشت. استدلال شده بود که از آنجایی که مجلس سنا در زمانی که در زمان مقتضی جاهای خالی پیش بینی شده توسط قانون پر شده باشد، حد نصاب خواهد داشت، دلیلی برای انحلال آن وجود ندارد. وی انحلال مجلس سنا را به دو دلیل ضروری دانسته بود: الف) خود تحت فشار مصدق و مجلس در سال 1952 با امضای فرمانی مجلس سنا را منحل کرده بود. او باور نمی کرد که بتواند فرمان خود را بدون آسیب رساندن به حیثیت سلطنتی نادیده بگیرد. این واقعیت بر تصمیم او برای انحلال مجلس سنا قبل از اقدام برای تصویب هرگونه قانونی تأثیر گذاشته بود.
ب) سنا به شدت نامحبوب شده بود، تا حدی در نتیجه تبلیغات انجام شده علیه آن و تا حدی در نتیجه ناتوانی یا ضعف برخی از اعضای آن. این احساس عمومی در کشور وجود داشت که سنا تحت کنترل بریتانیا است. بدون شک برخی از اعضای مجلس سنا بیشتر به جلب رضایت دولت انگلیس علاقه داشتند تا حفظ منافع ایران. او معتقد بود که اعضای مجلس سنا به طور کلی وفادار و توانا هستند. انحلال مجلس سنا به عقیده او تا حدودی از نارضایتی ملی گرایان ایرانی ناشی از انحلال مجلس کاسته خواهد شد. با گنجاندن هر دو خانه در فرمان خود، به هیچ یک از آنها علاقه نشان نمی داد. او فکر می کرد که اکثر اعضای سابق سنا دوباره انتخاب یا منصوب خواهند شد. بعضی ها را باید از بین برد. او با کمال خرسندی اشاره کرده بود که ظاهراً سناتور ناصرخان، یکی از سران برجسته قشقایی، قبلاً نسبت به از دست دادن مصونیت پارلمانی خود در نتیجه انحلال مجلس سنا ابراز نگرانی کرده بود. شاه از اینکه چند تن از سناتورها مصونیت پارلمانی خود را از دست داده بودند ناراضی نبود.
از شاه پرسیدم به نظر او انتخابات چقدر زود شروع می شود؟ گفت در اسرع وقت؛ او امیدوار بود ظرف دو هفته آینده. من پرسیدم که آیا او و نخست وزیر در مورد نامزدها توافق دارند؟ شاه پاسخ داد که فکر میکند نخستوزیر در این زمینه کاملاً رضایتبخش همکاری میکند. هم او و هم نخست وزیر متفق القول بودند که تا آنجا که ممکن است نماینده هر ناحیه در کشور از ساکنان بسیار محترم آن منطقه باشد – نه فردی که از طرف تهران به منطقه تحمیل شود.
من پرسیدم که آیا نخست وزیر او را در مورد لیست نامزدهای احتمالی خود مطلع می کند یا خیر. شاه مجدداً پاسخ مثبت داد. او گفت که نخست وزیر جرأت نخواهد کرد او را در چنین موضوعی فریب دهد. متذکر شدم که از وفاداری کامل نخست وزیر به شاه و تمایل نخست وزیر به اطلاع کامل شاه از اقداماتش متقاعد شده ام. شاه گفت که موافق است که نخست وزیر به او وفادار است. موقعیت نخست وزیر به وفاداری کامل او بستگی داشت. با این وجود، همیشه این وسوسه از سوی یک نخست وزیر وجود داشت که سعی کند برخی از دوستان شخصی خود را وارد مجلس کند. شاه میتوانست این را بفهمد و اگر نخستوزیر شاید دهها طرفدار شخصی را معرفی کند، مخالفت نمیکند، مشروط بر اینکه آنها افراد خوشنام و توانایی باشند. با این حال، شاه معتقد بود که باید از کیفیت عمومی مجلس جدید و سنای جدید اطمینان حاصل کند.
دیدار معاون رئیس جمهور نیکسون
شاه خاطرنشان کرد که سفر معاون رئیس جمهور کاملاً موفقیت آمیز بوده است. این سفر در خدمت تقویت روابط ایران و ایالات متحده و همچنین تقویت موقعیت دولت ایران بوده است. وی ابراز امیدواری کرد که معاون رئیس جمهور راضی باشد. من پاسخ دادم که مطمئن هستم که معاون رئیس جمهور از پذیرایی از وی، از نحوه برخورد با وی در مدت حضورش و آنچه به نظر می رسد نتایج سازنده دیدار وی بوده، خوشحال است. من گفتم میخواهم مجدداً از فرصت استفاده کنم و از مهماننوازی و ادب دوستانه متعدد شاه، دولت و بسیاری از اقشار مردم ایران نسبت به معاون رئیسجمهور قدردانی کنم. بهویژه خوشحالکننده بود که علیرغم شرایط حساس حاکم، حتی یک حادثه ناخوشایند رخ نداده بود.
کمک نظامی آمریکا به ایران
شاه گفت که امیدوار است اگر او از من بپرسد که معاون رئیس جمهور چه کاری می تواند برای ایران انجام دهد، اشتباه نخواهم کرد. گفتم که فکر میکنم درک مشکلات ایران که معاون رئیسجمهور در سفرش به ایران به دست آورده بود، او را در موقعیتی قرار میدهد که هر از گاهی که مشکلات ایران در محافل عالی حکومتی مطرح میشود، یک کلمه توضیحی دلسوزانه برای ایران بگوید. شاه از معاون رئیس جمهور پرسید؟
هر از گاهی که مشکلات ایران در محافل عالی حکومتی مطرح می شد، دلسوز ایران بود. شاه پرسید که آیا معاون رئیس جمهور آخرین گفتگوی آنها را در مورد نیازهای نظامی ایران به من گفته است یا خیر؟ ارتشی که فقط برای اهداف پلیسی تعیین شده باشد، به ایران اعتماد به نفس و اطمینان لازم برای حفظ استقلال ایران را نمی دهد. او به معاون رئیسجمهور توضیح داده بود که چرا ارتش ایران باید به گونهای بازسازی شود که در صورت حمله شوروی به ایران، توانایی دفاعی کافی برای انجام یک اقدام تاخیری داشته باشد. معاون رئیسجمهور وقتی در مورد نگرش ایران به نوعی ترتیبات نظامی با ترکیه و پاکستان پرسیده بود، به معاون رئیسجمهور اعلام کرده بود که اگر ایران ارتشی با شخصیتی داشته باشد که بتواند به دفاع منطقه کمک کند، به نظر او باید به موقع چنین ترتیبی انجام شود. طبیعی بود که ایران با ارتش دفاعی با ترکیه و پاکستان تفاهم نظامی داشته باشد. او فکر می کرد که ایران ممکن است بتواند بدون انحراف از سیاست دیرینه بی طرفی خود، به درک این ویژگی کاملاً منطقه ای دست یابد. یعنی بدون عضویت در «بلوک غرب». روس ها در هر صورت مخالفت خواهند کرد. با این وجود ایران باید این حق را داشته باشد که به منظور تقویت امنیت خود وارد ترتیبات محلی شود. با این حال، ایران تا زمانی که ارتشی را در اختیار نداشته باشد که بتواند حداقل نوعی اقدام دفاعی را انجام دهد، وارد بحث و گفتگو نخواهد شد.
او این مشکل را در 21 دسامبر با ظفرالله خان، وزیر امور خارجه پاکستان در میان گذاشته بود و خوشحال بود که دید ظفرالله خان به نظر می رسد نظرات خود را در میان بگذارد. شاه گفت که او عمیقاً تحت تأثیر ظفرالله خان قرار گرفته است. او دومی را صریح و پر از درک یافته بود. وی معتقد بود که سفر وزیر امور خارجه پاکستان به طور کلی برای تقویت تفاهم بین پاکستان و ایران مفید خواهد بود.
بهبود موقعیت دولت ایران
من به شاه گفتم که به نظر من دولت ایران در ماه دسامبر نسبت به سه ماه قبل که روی کار آمده بود، در زمینه سیاسی پیشرفت بیشتری داشته است. به نظر من روزی نبود که تصمیم سازنده و مهمی گرفته نشده باشد. من فکر می کردم که در نتیجه نگرش جدید قاطعیت و نشان دادن تمایل به اقدام از سوی دولت، اکنون با اعتماد مجدد به جلو حرکت می کند و اعتماد عمومی را نسبت به توانایی خود در انجام کارها ایجاد می کند. من به طور واضح به برقراری روابط با انگلستان، به انحلال مجلس، به نگرش قاطع نسبت به کاشانی، بقایی، مکی و دیگران و نتیجه دادگاه مصدق اشاره کردم. محاکمه بسیار بهتر از آن چیزی بود که من پیش بینی می کردم. زمانی من در مورد نحوه رسیدگی به آن بسیار نگران بودم. خیالم راحت شد که [صفحه 866] اکنون به شکلی غیرمعمول به پایان رسیده است. من امیدوار بودم که درخواست مصدق بدون تبلیغات بیش از حد مورد بررسی قرار گیرد.
شاه با خوش بینی من موافقت کرد. او گفت که نگرانی اصلی او در حال حاضر مربوط به اتهامات فساد است. او به طور کلی فکر می کرد که شایعات فساد به شدت اغراق آمیز است. با این وجود، به نظر او این بود که نخست وزیر باید علاقه بیشتری به بررسی اتهامات اختلاس نشان دهد. سپهبد گیلانشاه که به طور غیررسمی به عنوان بازرس نخست وزیر عمل می کرد، اخیراً به شاه اطلاع داده بود که شواهدی دال بر فساد در گمرکات و وزارت راه پیدا کرده است، اما از سوی نخست وزیر دستور داده شده که همین الان تحقیقات را انجام ندهد. نخست وزیر این موضع را اتخاذ کرده بود که بررسی اتهامات اختلاس در این لحظه خاص ممکن است اذهان عمومی را از فکر اقدامات سازنده ای که باید انجام شود منحرف کند. شاه به نوبه خود فکر می کرد که افشای و پیگرد اختلاس، اعتبار دولت را تقویت می کند و از حمایت عمومی بیشتری برای آن برخوردار می شود. شاه گفت که به درک او این بود که فسادی که گیلانشاه فکر می کرد کشف کرده است بیش از دو سال است که وجود داشته است. من پیشنهاد کردم که ممکن است ایده خوبی باشد که نوعی اداره راه اندازی شود به ریاست مردان برجسته و دارای صداقت بی چون و چرا که وظیفه آن بررسی و تایید هر معامله مهم دولتی که مستلزم هزینه های قابل توجهی است باشد. شاه پذیرفت و گفت که فکر میکنم شخصی مانند ابتهاج یا الله یار صالح در رأس چنین حکومتی مفید باشد.
منبع: National Archives, RG 59, Central Files 1950–1954, 788.00/12–2853. راز پیش نویس توسط هندرسون. منتقل شده به
31. گزارش پیشرفت تهیه شده برای شورای امنیت ملی
واشنگتن، 31 مه 1951. (۹ خرداد ۱۳۳۰)
موضوع دومین گزارش پیشرفت شورای امنیت ملی 107، «موضع ایالات متحده در قبال ایران» NSC 107 به عنوان خط مشی دولتی در 14 مارس 1951 تصویب شد. درخواست می شود که این گزارش پیشرفت، از 24 مه، برای اطلاع اعضای شورا توزیع شود.
الف - وضعیت عمومی اوضاع ایران از زمان ارائه اولین گزارش پیشرفت در 24. آوریل وخیم تر شده است در 28 آوریل، دولت حسین علا، نخست وزیر میانه رو، با دولت به ریاست دکتر محمد مصدق، رهبر ملی گرایان افراطی، جایگزین شد. بلافاصله پس از انتصاب وی، مجلس ایران به اتفاق آرا به اجرای فوری ملی شدن شرکت نفت انگلیس و ایران رای داد و دولت ایران تاکنون تمامی تلاشهای دولتهای انگلیس و آمریکا برای حل و فصل موضوع از طریق مذاکره را قاطعانه رد کرده است. دولت ایران به صراحت اعلام کرده است که ملی شدن شرکت را یک عمل انجام شده می داند. در حالی که اغتشاشات در دوره مورد بررسی تا حدی کاهش یافته است، جو در ایران همچنان انفجاری است. دولت کنونی ایران نه تنها هیچ کاری برای بازگرداندن آرامش انجام نداده است، بلکه نشان داده است که میخواهد مردم ایران را در یک نقطه عاطفی بالا در مورد مسئله نفت نگه دارد تا مبادا مشورت عاقلانهتر و در نتیجه حل و فصل مناقشات پیروز شود و در آن صورت، سقوط دولت اجتناب ناپذیر خواهد بود، دولت بریتانیا به ایالات متحده اطلاع داده است که آماده مذاکره با ایرانیها برای حل و فصل توافقی است که در صورت تحقق سایر شرایط، نوعی ملیسازی را در پی خواهد داشت. به طور شفاهی از سوی نمایندگان بریتانیا به وزارت امور خارجه اطلاع داده شده است که این تمایل برای پذیرش اصل ملی شدن در تاریخ 29 اردیبهشت توسط سفیر انگلیس در تهران به وزیر امور خارجه ایران ابلاغ شده است. دولت انگلیس همچنین به ایالات متحده اطلاع داده است که بدون مشورت قبلی با ایالات متحده به استفاده از زور در ایران فکر نمیکند، مگر در مواردی که برای حفاظت از جان اتباع بریتانیا ضروری باشد.
ب-اقدامات انجام شده توسط ایالات متحده
1. دولت انگلیس اکنون به این نتیجه رسیده است که نمیتوان خواست ایرانیان برای ملی کردن منابع نفتی خود را با موفقیت انکار کرد و مایل به مذاکره است. بنابراین به نظر می رسد که حمایت از بریتانیا با تمام ابزارهای مناسب به نفع منافع ملی ایالات متحده است. بر این اساس دارای:
الف بارها از دولت ایران چه در تهران و چه از طریق نمایندگان دیپلماتیک خود در واشنگتن بر ضرورت مذاکره تاکید کرده و به مشکلات بزرگی که ایران در تلاش برای بهره برداری از میادین نفتی و پالایشگاه در صورت حذف شرکت انگلیسی با آن مواجه خواهد شد، اشاره کرده است. همچنین بر مخالفت شدید خود با لغو یک جانبه قراردادهای معتبر و تلاش دولت ایران برای حل یکجانبه یک مناقشه جدی بین المللی تاکید کرده است. به دولت ایران گفته شده است که این موضع به معنای مخالفت ایالات متحده با تمایل ایران برای کنترل منابع خود نیست.
ب موضع خود را در این مورد از طریق انتشار در مطبوعات در تاریخ 18. مه اعلام کرد
ج به دولت بریتانیا بر ضرورت اقدام با احتیاط و اعتدال تاکید کرد.
2. با توجه به وضعیت عمومی ایران، ایالات متحده:
الف . به سفیر آمریکا در ایران دستور داد که حمایت آمریکا از او را برای شاه روشن کند. این حمایت با کمکهای ملموس در قالب کمکهای اقتصادی، نظامی و فنی مستمر نشان داده خواهد شد و سفیر این اختیار را داشت که با اطمینان کامل به شاه در مورد گنجاندن کمک مالی پیشنهادی اقتصادی به ایران در برنامههای خارجی آتی اطلاع دهد. لایحه کمک برای سال مالی 1952 با این درک روشن که در دسترس بودن آن به اقدام کنگره بستگی دارد.
ب - با گسترش برنامه کنترل ملخ که در گزارش پیشرفت قبلی ذکر شد، تهیه برنامه کنترل مالاریا و ترتیبی برای اعزام زودهنگام تیمهایی از کارشناسان بهسازی روستایی به ایران، برنامه کمکهای فنی خود را در چارچوب اصل چهار تسریع خواهد کرد.
ج - نسبت به دولت کنونی نخست وزیر مصدق موضع بی طرفی خواهد داشت. با توجه به وضعیت بسیار عاطفی کنونی مردم ایران، توصیه می شود که ایالات متحده به طور علنی با او مخالفت نکند و در عین حال هیچ اقدامی که بتواند به عنوان حمایت از او، دولت یا برنامه او تلقی شود، انجام ندهد. د . یاید بر سیاست خود تاکید کرد که تداوم استقلال و تمامیت ارضی ایران باعث نگرانی عمیق ایالات متحده است.
امضاء: جیمز ای. وب
- منبع: آرشیو ملی، RG 273، سوابق شورای امنیت ملی، صورتجلسه رسمی 1947–1961، کادر 13، جلسه 93. فوق سری. این گزارش با یادداشتی از وب به لای ارسال شد.↩ سند 21.↩
56. تلگرام از سفارت (آمریکا) در ایران به وزارت امور خارجه1
تهران، 7 آبان 1330، ساعت 19.
1984. لطفا گزارش را برای بریتانیایی فاش نکنید.
1. میدلتون، کاردار بریتانیا، امروز در شرایط سیاسی بسیار با اطمینان با من صحبت کرد. گفت که طبق دستور او قصد دارد در چند روز آینده شاه را ببیند تا به خطرات ایران از فعالیتهای کمونیستی اشاره کند. اطلاعات دست اول بریتانیا حاکی از آن است که کمونیست ها و همراهانشان سازمان خود را بسیار بهبود بخشیده اند و به برخی آژانس های غیرنظامی و نهادهای نظامی ایران نفوذ کرده اند. بریتانیا نگران است، مگر اینکه این فعالیت ها بررسی شود، می تواند خطر واقعی کودتای کمونیستی ایجاد کند.
2. با عطف به وضعیت سیاسی، میدلتون گفت سفارت بریتانیا نگران است که اگر مصدق طرحهایی را برای نتیجه «انتخابات آزاد» اجرا کند، حذف عناصر میانهرو از مجلس و مملو شدن مجلس از افراطگرایان ملی عاطفی و جاهل و گروههایی است که مایلند به روسیه برای رهبری نگاه کنند.
انتخابات احتمالاً ظرف ده روز خواهد بود و مگر اینکه موقتاً کاری برای جایگزینی مصدق انجام شود، ایجاد حکومت معقول در آینده قابل پیشبینی اگر نه (تاکید می شود. نه) غیرممکن، بسیار دشوار خواهد بود. آینده برای ایران تحت نظارت کنونی آنقدر تاریک به نظر می رسد که او فکر می کرد باید از گفتگوی آینده خود با شاه استفاده کند تا به موقعیت گرانش اشاره کند و پیشنهاد کند که زمان اقدام شاه برای جایگزینی مصدق فرا رسیده است. او قصد داشت فوراً تلگرافی به عدن بفرستد و از مقامات درخواست کند که چنین اقدامی را انجام دهد، اما قبل از انجام این کار میخواست مطمئن شود که نگرش ایالات متحده چگونه خواهد بود. او فکر می کرد که شاه ممکن است در انجام اقدامات لازم تردید کند، مگر اینکه متقاعد شود که هم انگلستان و هم ایالات متحده معتقدند که باید انجام شود. آیا حاضرم از پیشنهادهای او به شاه برای ایجاد تغییر در حکومت حمایت کنم؟
3. در پاسخ به پرسشهای من، میدلتون گفت، اگرچه بریتانیاییها مشتاق قوام نیستند، اما همچنان فکر میکردند که دومی با تجربه سیاسی و پیروان سازمانیافتهاش شانس بیشتری برای جایگزینی مصدق نسبت به هر رهبر سیاسی دیگری دارد. او معتقد نبود قوام در درخواست گذرنامه خود برای خروج از کشور جدی است. به نظر او قوام صرفاً در صدد وادار کردن شاه به تصمیم گیری در مورد حمایت یا عدم حمایت او بود.
4. من به میدلتون گفتم هیچ )(تکرار می کنم – هیچ) به این معنی است که مطمئناً این امر به نفع مشترک ما خواهد بود که ایالات متحده در این برهه زمانی به بریتانیا بپیوندد تا شاه را تحت فشار قرار دهد تا اقداماتی را برای تغییر دولت انجام دهد. اگر هر دو بر شاه فشار بیاوریم و تغییر با موفقیت انجام شود، مخالفت جبهه ملی با دولت جدید احتمالاً هم ضد آمریکایی و هم ضد انگلیسی خواهد شد. ممکن است آن ها بتوانند با همکاری هواداران کمونیست، تلاشها و مأموریتهای کمکرسانی نظامی و غیرنظامی ما را برای دستیابی به اهداف خود مسدود کنند و حتی ممکن است ادامه چنین مأموریتهایی را در کشور دشوار نمایند. همچنین ممکن است در برانگیختن احساسات ضد غربی حتی بیشتر از آنچه اکنون وجود دارد موفق شوند. اگر تحت فشار ما شاه تلاش کند ولی شکست بخورد، ممکن است تاج بهعنوان عامل تثبیتکننده از زندگی عمومی ایران حذف شود ونظر دولت جبهه ملی نسبت به آمریکایی ها به اندازه انگلیسیها بدبینانه و تلخ شود و هر نفوذ تعدیلکنندهای که اکنون داریم نیز از بین برود. من همچنین از حمایت از قوام که سوابق گذشتهاش تردیدهایی در مورد اینکه زمانی که قدرت را به دست میآورد چه میتواند بکند، ایجاد کرده است، خوشحال نیستم.
5. میدلتون گفت ایده این نیست که به شاه پیشنهاد شود که از اختیارات قانون اساسی خود فراتر رود. بلکه به او پیشنهاد شد که به طور خصوصی به حکمت، رئیس مجلس اطلاع دهد که فکر میکند زمان رفتن مصدق فرا رسیده است و اگر حکمت طوماری خطاب به او(شاه) با امضای اکثریت نمایندگان مجلس مبنی بر تعویض مصدق به دست آورد، می تواند اقدامات لازم و فوری را انجام دهد. میدلتون گفت که او فکر میکند که اگر حکمت به اعضای مجلس بگوید که از چه طریق و چه کسانی به شاه نزدیک شده است، شانس زیادی برای دستیابی به تعداد لازم امضا وجود خواهد داشت. میدلتون گفت شاید بتوان حکمت را به جای قوام متقاعد کرد تا دولت را سازماندهی کند. گفتم قطعاً فکر میکنم حکمت از نظر افکار جهانی ، او نامزد بهتری از قوام برای جایگزین مصدق است. با این حال من نمی دانستم که آیا حکمت حاضر است چنین کار دشواری را انجام دهد یا اینکه بتواند در مدت کوتاهی سازمانی را برای اداره کشور در مواجهه با مخالفت هایی که مطمئن باشد به طور مؤثر لازم است. ساماندهی کند؟. میدلتون گفت که او همچنین نمیدانست که آیا حکمت مایل و آماده است تا ریاست دولت را برعهده بگیرد، این موضوعی است که باید بین شاه و حکمت حل و فصل شود. با این حال، چیزی که میدلتون دوست داشت بداند این بود که اگر بریتانیا متعهد شود شاه را متقاعد کند تا دولت را تغییر دهد، آمریکاییها همراهی میکنند یا حداقل مخالفت نمیکنند.
6. . گفتم موضع موقت من تا حدودی شبیه به این است: «اگر بریتانیا به شاه پیشنهاد بدهد و شاه یا علا نظر من را در این مورد بپرسند، نمیخواهم (تکرار می کنم نمی خواهم) مایه یاس ونا امید کننده داشته باشم، و مایل نیستم که به شاه هم برای انجام چنین اقدامی اصرار فشار وارد کنم. در گفتگو با علا ممکن است صحبت چند هفته پیش خود را به او یادآوری کنم که طی آن به من گفت که شاه تصمیم گرفته است که اگر مصدق پس از بازگشت به ایران از تغییر مشاوران و سیاستهای خود امتناع ورزد و بر انتخابات جدید تحت نظارت خود پافشاری کند. شاه احساس میکند که بدون توجه به عواقبی که میتواند داشته باشد، باید برای حذف مصدق قبل از اینکه کشور را به سمت ویرانی سوق دهد، اقداماتی انجام دهد. شاید بعد از یادآوری این گفتگو از او بپرسم که آیا به نظر او زمان تصمیم گیری او برای این شخصیت فرا رسیده است؟ من به میدلتون گفتم که البته، موقعیت سخصی من ممکن است با دستورالعمل هایی که از دولت خود دریافت کنم متفاوت و یا در رویدادهای بعدی تغییر کند. من نمی توانم (تکرار می کنم – نمی توانم ) خودم را مقید و متعهدکنم.
7. اگر وزارتخانه به من اطلاع دهد که آیا پاسخ من به میدلتون را تایید می کند، سپاسگزار خواهم بود. موضع فعلی در اینجا بسیار حیاتی است. از یک سو بدون شک این خطر بزرگ وجود دارد که «انتخابات آزاد» در زمان مصدق منجر به تشکیل مجلس تحت سلطه عناصر غیرمسئول شود. از سوی دیگر، ایالات متحده، در حالی که روابط ظاهری دوستانه با مصدق را حفظ می کند، به طور پنهانی برای اعمال فشار برای سرنگونی وی، آن را در موقعیتی شرم آور قرار می دهد، صرف نظر از اینکه سرنگونی مصدق انجام شود یا نه. ایفای نقش دو رویی در ایران به شهرت آمریکا نمی افزاید. اگر فکر میکنیم که سیاستهای مصدق آنقدر خطرناک است که باید علیه او کار کنیم، قبل از اقدام به او بگوییم که چه فکری میکنیم. به نظر من، به ویژه با توجه به اظهاراتی که دیروز توسط علا (امبتل 1983، 28 نوامبر 2013) به من داده شد، 2 شاه احتمالاً از تلاش برای جایگزینی مصدق خیلی زود پس از بازگشت مصدق به عنوان قهرمان ملی لذت نمی برد و در حالی که احتمال دومی بیشتر است. محبوبیت توده ها بیش از هر شخصیت سیاسی در سال های متمادی گذشته است.
هندرسون
-منبع: National Archives, RG 59, Central Files 1950–1954, 788.00/11–2851. فوق محرمانه؛ اطلاعات امنیتی؛ اولویت. به لندن تکرار شد. دریافت در ساعت 15:02↩
هندرسون در تلگرام 1983 از تهران، 28 نوامبر، ارزیابی علا را گزارش داد که مصدق اکنون مهارت های سیاسی قابل توجهی از خود نشان می دهد. تلاش های ملکه مادر برای دسیسه با احمد قوام، به حدس علا، احتمالاً نتیجه معکوس داشت. شاه به علا دستور داده بود که با مصدق صحبت کند، «کسی که خط ضد انگلیسی را به عنوان توجیه کامل سیاستهای خود مبنی بر عدم سازش و راهحل نفت تکرار کرد. . . علاوه بر این، نخست وزیر ابراز عقیده کرد که ایالات متحده به جای کمونیستی شدن ایران، کمک بودجه خواهد کرد، زیرا اگر هرج و مرج اقتصادی به ایران بیاید، هیچ شانسی برای دولت طرفدار انگلیس و کمونیسم حاصل نخواهد شد. (همان، RG 84، پرونده های سفارت تهران، 1950–1952، سوابق عمومی طبقه بندی شده، کادر 29)↩
بخشی از تاریخ معاصر ایران که بیش از همه ادوار دگرگونی ایران را نشان می دهد مربوط به دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ می باشد. در این دوره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داده است و کشور مسیری دگر پیدا کرده است. هنوز با گذشت هفت دهه از آن ایام هنوز تاریخ نویسی به صورتی ادامه دارد و اسناد جدید منتشر شده اند که اطلاعات نوی در اختیار مورخ می گذارد. بخشی از این اسناد مربوط به دولت آمریکا ست که رهبری کودتا را در دست داشت. سند زیرین نوشته ای از سازمان سی آی ا آمریکا در مورد تلاش های آیت الله کاشانی برای جانشینی دکتر مصدق است که توسط دو دولت انگلیس و آمریکا مورد ارزیابی و گرازش قرار گرفته است.
181. یادداشت تهیه شده در دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه 1
شماره 1378
واشنگتن، 31 مارس 1953.)۱۱ فروردین ماه ۱۳۳۲)
ایران: شخصیت بالقوه یک دولت تحت سلطه کاشانی
جابجایی نخست وزیر محمد مصدق ایران توسط نزدیکترین رقیب سیاسی او، ملا ابوالقاسم کاشانی، به ضرر منافع غرب خواهد بود. کاشانی و مصدق هر دو فرصت طلب سیاسی هستند، اما در حالی که مصدق، علیرغم ناسیونالیسم پرشور خود، احترامی اساسی برای جنبه های خاصی از لیبرالیسم غربی قائل است، کاشانی مشکلات معاصر را از منظری محدود و از دیدگاه مسلمانی می بیند که به دلیل سال ها درگیری تلخ با اقتدار بریتانیا به شدت منحرف شده است. 2
پتانسیل های کاشانی برای کسب قدرت
اعتبار و مهارت سیاسی مصدق تا زمانی که نخست وزیر فعلی زنده و فعال سیاسی است، عملاً مانع از به قدرت رسیدن کاشانی می شود. با این حال، اگر مصدق بازنشسته شود یا بمیرد، کاشانی مدعی اصلی خواهد بود، زیرا او بیشترین آراء (پس از مصدق) را در مجلس دارد و بزرگترین نیروی بالقوه به جز حزب توده را برای تظاهرات عمومی و ارعاب فیزیکی در اختیار دارد. او قوی ترین مخالف نخست وزیر و قدرتمندترین فرد برای انتخاب نخست وزیر در مجلس است و بعید است که شاه با انتصاب کس دیگری که حمایت مجلس را نداشته باشد، انتخاب کند. چون احتمال تکرار حوادث انتخابی دوره قوام السلطنه خواهد بود.
با وجود این عناصر اولیه استحکام، جانشینی کاشانی را نمی توان یک گزاره مطلق و موفق تلقی کرد. انتخاب او به عنوان رئیس مجلس علیرغم مخالفت مصدق، نتیجه یک مانور تاکتیکی در آن لحظه بود و هیچ تضمینی برای حمایت مجلس از کاشانی برای نخستوزیری در دست نمی باشد. مخالفت با ملا، که بسیار شدید خواهد بود، از ملاحظات زیر ناشی می شود:
- (1) خودپسندی و جاه طلبی شخصی او برای قدرت، که همکاری با او را دلسرد می کند. (2) تردید در صحت علاقه اظهاری او به اصلاحات اجتماعی و سیاسی. (3) سابقه معروف او در بی وجدان بودن و فرصت طلبی. (4) خصومت آشکار او با شاه و ارتش. (5) حمایت صریح او از اعمال متعصبانه مختلف؛ (6) عدم تجربه تجاری او. و (7) فقدان تجربه اجرایی او در هر سطحی از حکومت.
در صورت به دست آوردن قدرت، دوره تصدی او ممکن است کوتاه باشد، به ویژه اگر متوسل شدن او به روش های خشونت آمیز منجر به ترور خودش شود.
یک جایگزینی دیگری باید در نظر گرفته شود و آن این است که کاشانی خواهان مسئولیت نخست وزیری نباشد. او احتمالاً قدرت بدون دفتر را ترجیح می دهد و در واقع ممکن است خود را به عنوان رئیس جمهور یا رئیس یک جمهوری ایرانی تصور کند.
استیناف کاشانی چیست؟
حمایت کاشانی از دو عامل ناشی می شود: (1) احساسات سیاسی و مذهبی و (2) منافع شخصی مادی. از زمان جنگ جهانی اول که پدرش گویا در اثر اقدام انگلیس در عراق جان خود را از دست داد و زمانی که کاشانی در اعلان جهاد علیه متفقین شرکت کرد، مکرراً درگیر مناقشات تلخی با مقامات انگلیسی بوده است. در طول جنگ جهانی دوم توسط ارتش بریتانیا بازداشت شد. این سابقه رنج در دست انگلیس، کاشانی را به یک قهرمان محبوب تبدیل کرده است - یک کهنه سرباز در مبارزه با "امپریالیسم" تحمیل شده توسط کشورهای نه تنها خارجی، بلکه مسیحی. او از این عامل مذهبی به نحو مؤثری برای جلب حمایت سیاسی شخصیت های متدین در سراسر جامعه ایران استفاده کرده است. او همچنین با ایجاد فرصتهای شغلی یا مادی برای پیروانش، حمایت خود را تضمین کرده است. فعالیت های سیاسی و بشردوستانه او به بودجه قابل توجهی نیاز دارد. گزارشهایی مبنی بر دریافت کمکهایی از ایرانیان از همه طبقات برای موهبتهای وعده داده شده یا دریافت شده، بدون شک درست است. اما قابل توجه است که این یک رویه معمول ایرانیان است که هیچ انگی به آن وارد نمی شود.
کاشانی - مانند مصدق - کار سیاسی خود را بر اساس فرصت طلبی بنا نهاده است، یعنی با بهره گیری از تحولاتی که او مسئول اصلی آن نبوده است. البته مهمترین آنها نارضایتی فزاینده از مداخلات و فشارهای خارجی در ایران در طی و پس از اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی در سالهای 1941-1946 بود. کاشانی حرکت برای برکناری شرکت نفت انگلیس و ایران را رهبری نکرد، اما زمانی که مبارزه علیه این شرکت آغاز شد، سرمایه شخصی عظیمی از آن به دست آورد.
کاشانی در ایجاد قدرت سیاسی از استعدادهای غیرعادی نمایشی خود نهایت بهره را برده و مهارتی استثنایی در بهره برداری از ارتباطات روستایی و منافع شخصی روحانیون ایران به نمایش گذاشته است و به حمایت تجار کوچک در مراکز شهری متوسل شده است. او در استفاده از موقعیت خود به عنوان عضوی از روحانیون مسلمان برای برانگیختن سوء ظن نهفته نسبت به غرب مسیحی تردیدی نداشته است و بسیاری از فعالیت های سیاسی او از الگوی رئیس بخش و گاه حتی یک گانگستر پیروی می کند.
حامیان سیاسی کاشانی و مصدق – و همچنین حامیان حزب توده که تحت تسلط کمونیست ها بودند – تقریباً از همان گروه های اجتماعی نشأت می گیرند. پیروان مصدق-کاشانی گروه جبهه ملی متمایل به سوسیالیستی را تشکیل می دهند که در سال 1950 از نظر سیاسی پرطرفدار شد و قدرت خود را از کارگران دولتی، نیروی کار ماهر، صاحبان املاک کوچک، معلمان، دانش آموزان و برخی روحانیون می گیرد. تمرکز آن در مناطق شهری که مشکلات سازماندهی و ارتباطی نسبتاً آسان است، بیشتر است. پیروانی که تمایلات مذهبی دارند، برای راهنمایی به کاشانی مراجعه می کنند. از سوی دیگر، اشراف و جوانان تحصیل کرده غرب که هسته سخت جبهه ملی را تشکیل می دهند، به طور کلی مصدق را ترجیح می دهند. مزیت مصدق در صداقت، کنترل فعلی او بر سازمان دولتی و زیرکی سیاسی او است. به جز مصدق، تنها رهبر جبهه ملی که اعتبارش به کاشانی نزدیک می شود، اللهیار صالح است که در حال حاضر سفیر ایران در آمریکا است.
اهداف اصلی سیاسی داخلی کاشانی - دربار، ارتش و اخیراً مصدق هستند. کینه او از دربار احتمالاً ناشی از (1) تخریب بیرحمانه قدرت روحانیت توسط رضاشاه فقید است. (2) اعتقاد به اینکه شاه کنونی تحت سلطه مستشاران بریتانیایی است. و (3) رنجش از اینکه مردی با شخصیت غیر مذهبی شاه باید مدافع عنوان و مروج مذهب شیعه باشد.
کینه او نسبت به ارتش احتمالاً ناشی از (1) نقش ارتش به عنوان ابزار سلطه رضاشاه و (2) رفتارهای غیرقانونی ای است که کاشانی به دست افسران ارتش پس از دستگیری و تبعید وی در زمان سوء قصد به قتل عمد شاه در فوریه 1947 [1949].رخ داد می باشد.
به نظر میرسد مخالفت کنونی کاشانی با مصدق ناشی از عصبانیت شخصی است که مصدق در انتصابها و سیاستها بیشتر در معرض اقناع یا هدایت کاشانی نیست. کاشانی همچنین نسبت به شهرت موجه بالاتر مصدق به خاطر صداقت و مطبوعات بهتر داخلی و خارجی او حسادت میورزد. به نظر میرسد تاکتیکهای کنونی کاشانی علیه مصدق بیشتر برای شرمسار کردن نخستوزیر و «کوچک کردن او» است تا تقویت شاه یا جایگزینی مصدق به عنوان نخستوزیر.
سیاست های احتمالی یک دولت تحت سلطه کاشانی
دولت تحت سلطه کاشانی احتمالاً سیاستهای کنونی جبهه ملی را دنبال خواهد کرد، هرچند با افزایش خشونت و حتی ترور برای کنترل مخالفان و توزیع آشکارتر غنایم سیاسی.
تا زمانی که کاشانی نتواند یک دیکتاتوری فوری برقرار کند – و در حال حاضر هیچ نشانه ای مبنی بر برخورداری از این توانایی وجود ندارد – آزادی عمل او به دلیل نیازش به متحدان سیاسی به شدت محدود می شود. از آنجایی که کاشانی از اعتماد عمومی و اعتباری که به مصدق اعطا شده بود برخوردار نمی شد، نیاز او به حمایت بیشتر و الزام به استفاده از زور قانع کننده تر بود.
نیروهای کاشانی و مصدق احتمالاً در برابر هرگونه تهدید جدی از سوی دربار یا حزب توده متحد خواهند شد. مخالفان بالقوه کاشانی، از جمله ارتش، احتمالاً متلاشی میشوند و محاسبه میکنند که شانس بقای آنها در نتیجه مذاکره با کاشانی بیشتر از این است که در مخالفت آشکار به دربار یا توده بپیوندند. احتمالاً مخالفت او آنقدر قوی خواهد بود که کاشانی را مجبور به انجام حداقل پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کند و از اجرای هر گونه تمایلی برای تبدیل ایران به یک کشور مذهبی جلوگیری کند.
کاشانی از سیاست های اساسی جبهه ملی ر حمایت قاطعانه داشته است از جمله: (1) ملی شدن صنعت نفت. (2) حذف نفوذ انگلیس در ایران. و (3) جایگزینی قدرت سیاسی گروههای سنتی حکومتی با قدرت «مردم» که از طریق یک مجلس «واقعاً ملی» بیان میشود. او همچنین به خط تبلیغاتی جبهه ملی و حزب توده پایبند بوده است که همه قدرت های بزرگ، به ویژه آمریکا و انگلیس، (1) از سیاست های امپریالیستی پیروی می کنند، (2) با یکدیگر توطئه می کنند، (3) سازمان های بین المللی را در اهداف امپریالیستی حمایت می کنند و (4) اتخاذ سیاست خارجی در قبال کشورهای ضعیف که مورد تایید افکار عمومی خودشان نیست.
کاشانی در دو موضوع بسیار فراتر از مصدق رفته است. او از همان ابتدا تاکید کرده بود که بهره برداری از منابع نفتی ایران به جای اینکه یک موهبت باشد، یک نفرین ملی بود، زیرا درآمدهای شرکت نفت ایران تا چه اندازه بر اقتصاد و عملیات دولت ایران تأثیر می گذاشت، به علاوه اینکه کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران AIOC در دستهای کشورهای خارجی بود. .
از این رو، وی از (دولت) ایران خواسته است که منابع نفتی خود را فراموش کند و یک اقتصاد خودپایه و ساختار دولتی بدون وابستگی به نفت ایجاد کند. ثانیاً، کاشانی - برخلاف مصدق - از ابزارهای خشونتآمیز، از جمله تظاهرات و ترور سیاسی، برای رهایی ایران از چنگال آن رهبران - مانند نخستوزیر ترور شده علی رزمآرا - که کاشانی او را خائنانی میداند که به نفوذ بیگانه پاسخ میدهند را جایز می شمارد.
نگرش به غرب کاشانی، هیچ مدرک قانعکنندهای وجود ندارد که نشان دهد کاشانی (1) در تلاش برای کسب قدرت به دنبال کمکهای خارجی قابل توجه بوده است، (2) کمکهای خارجی قابل توجهی از هر منبعی دریافت کرده است، یا (3) اگر این کار را انجام میدهد،آ یا میتوانست به تعهدات خود عمل کند.
ممکن است به عنوان یک quid pro quo. (موازنه مثبت) در جنگ قدرت کنونی در ایران، آگاهی عمومی از پذیرش هرگونه کمک چه از سوی غرب و چه از بلوک شوروی، به سرعت قدرت کاشانی را از بین خواهد برد و این احتمال که چنین کمکهایی در جامعهای مانند ایران پنهان شود، عملاً صفر است.
بعلاوه، بعید به نظر می رسد که کاشانی در این زمان به نوع کمکی نیاز داشته باشد که هر منبع خارجی می تواند تامین کند. ابزارهایی که کاشانی باید با آن ها برخورد کند، مسلمانان و ایرانی است، همه به شدت ملی گرا هستند و بنابراین مشتاقند که از اتهام اطاعت از هر قدرت خارجی دوری کنند.
با توجه به اعتقادات و آرمانهای کاشانی و نیز نیروهای سیاسی که آزادی عمل وی را محدود میکنند، هیچ دلیلی برای این باور وجود ندارد که وی میتواند یا مایل به ارتقای روابط نزدیکتر بین ایران و انگلیس باشد، مگر اینکه با تسلیم بیشتر بریتانیا همراه باشد. قدرت یا اعتبار تا آنجا که او فعالیت های ایالات متحده را تلاش هایی برای بازگرداندن یا جایگزینی فعالیت های بریتانیا می دانست، احتمالاً با آنها مخالفت خواهد کرد.
در عین حال، او احتمالاً تلاش میکند تا روابط دوستانه با دولت ایالات متحده و آمریکاییها حفظ کند و در صورت وجود بدون رشتههای سیاسی غیرقابل قبول، از ایالات متحده کمک فنی و اقتصادی بخواهد. با این حال، کاشانی احتمالاً هرگونه تلاش خارجی برای پیشبرد جاهطلبیهای سیاسی یا شخصی خود را صرفاً ناشی از منفعت شخصی خود میداند، بنابراین نیازی به هیچ اقدامی از جانب او ندارد. هیچ احتمالی وجود ندارد که دولت تحت سلطه کاشانی سیاست بی طرفی کنونی ایران در مبارزه شرق و غرب را کنار بگذارد. یک دولت کاشانی ممکن است تلاش کند تا یک بلوک بی طرف مسلمان قوی ایجاد کند. تا زمانی که نفوذ غرب در این دو کشور قوی باقی بماند، تحت هدایت او، روابط ایران با ترکیه و عراق بهبود نخواهد یافت. منبع: آرشیو ملی بریتانیا، مکاتبات عمومی وزارت خارجه، FO 371/104565. راز؛ اطلاعات امنیتی. این تفاهم نامه ضمیمه یک برگه پوششی است که در آن آ.ک. روتنی از وزارت خارجه بریتانیا، اشاره کرد که جوزف پالمر از سفارت ایالات متحده در لندن ارزیابی را در اول ماه مه به وزارت خارجه ارائه کرده است. و همچنین، ما هیچ معنایی در کمک به او برای رسیدن به قدرت نمی بینیم.»↩ OIR این ارزیابی را در نتیجه گفتگوهای بین ادن و اسمیت و بایرود در واشنگتن در 6 مارس تهیه کرد. همانطور که در تلگرام 526 وزارت خارجه در 9 مارس ثبت شده است، ادن احتمال عمل کاشانی به عنوان جانشین مصدق را مطرح کرد. اسمیت پاسخ داد که با کاهش خطر درخواست مصدق برای فراخواندن هندرسون از تهران، ایالات متحده «دیگر به هیچگونه نیاز فوری برای یافتن جانشین مصدق فکر نمیکند. به نظر می رسید که نتیجه این است که ما نمی توانیم کاری مفید انجام دهیم و باید منتظر رویدادها باشیم. با این حال، ما توافق کردیم که احتمالات (الف) برخورد با کاشانی به عنوان جایگزین مصدق و (ب) استفاده از برخی واسطهها مانند سوئیس یا کامیل گات را بررسی کنیم. (همان، FO 371/104614)↩ در حاشیه سمت چپ یادداشت سوال دست نویس «عدم مخالفت مجتهدان؟» است. این سوال در یک دست ناشناخته است.↩
پرانتزها و تاریخ تصحیح روی نسخه اصلی موجود است.↩
وزارت امور خارجه (انگلستان) ارزیابی خود را از کاشانی ارائه کرد و آن را در 16 آوریل به سفارت ایالات متحده در لندن تحویل داد. این وزارتخانه به این نتیجه رسید که «کاشانی به عنوان جانشین دکتر مصدق به طور کلی برای ما هیچ فایده ای نخواهد داشت و تقریباً به طور قطع مانعی در یک توافقنامه برای حل مشکل نفت خواهد بود.» در یک یادداشت پوششی، A.D.M. راس از وزارت امور خارجه به هارولد بیلی، مشاور بریتانیا در واشنگتن، اطلاع داد که «در حالی که احتمالاً این امکان وجود دارد که او [کاشانی] بتواند با کمک های خارجی به قدرت برسد، هیچ احتمالی برای همکاری او با ما یا با ما وجود ندارد. انجام هر کاری که برای ایران سود واقعی داشته باشد. دوستان ما با نوشته این روزنامه موافق هستند.» (آرشیو ملی بریتانیا، مکاتبات عمومی وزارت خارجه، FO 371/104566)