برای کسانی که همواره توصیه به شکر گذاری برای نداشته های می کنند.
معتقدات مردم در دوره قاجاریه چنین خلاصه می شوند:
۱. ۱قدات
مردم بر اساس تقوی و پرهیزکاری و اجتناب از افعال حرام و رذیله بود که پایه و اساس
تعلیم و تربیت عمومی بود و در پرورش و وجدان اخلاقی و حس تعاون و همکاری مردم
بسیار موثر بود. قسمتی از این معتقدات بصورت شعائر مذهبی مثل روضه خوانی، تعزیه و
تظاهرات حزن انگیز در ایام محرم جلوه مییافت.
.۲ یک دسته از اعتقادات و باورهای خرافی و اوهام
نیز، متاسفانه رنگ مذهب گرفته و در میان مردم به شدت رسوخ یافته بود و کسی را که
با آن مخالفت میکرد مورد لعن و تکفیر قرار میگرفت. دعا نوشتن روی تخم مرغ و آویختن
طلسم به گردن اطفال از این گونه اعتقادات بود.[7][1]
بیشتر دکانداران دین در این دوره مردم را توصیه و ارشاد برای شکر گذاری آن چه نداشتند می کردند و در حقیقت مردم را به سوی حماقت و نادانی سوق می دادند. دکتر علی شریعی در معرفی این گونه دکانداران دین چنین می نویسد:
... یک مقدس اردبیلی بود که ماههای رمضان منبر میرفت، هر روز یک شکر میکرد به اسم «سی شکر» روزانه یک نعمتی را کشف میکرد و مردم میگفتند: «شکر!». یک روز مثلا میآمد و میگفت: «مردم شکر کنید !» پرسیدند «چرا شکر کنیم !؟» میگفت: «فردای قیامت اگر این ملایکهی عذاب آمدند و از شما پرسیدند: خدا به شما عقل داده، شعور داده، چرا به حرف من عمل نکردید؟»
شما نمیدانید که چطوری جواب خدا را بدهید! «خدا را شکر کنید!» که چطوری جواب خدا را بدهید! «خدارا شکر کنید!» که خدا علمایی مثل ما خلق کرده، تا وقتی که خداوند چنین سوالهایی را میکند به او بگویند: «قربان! جواب ابلهان باشد خموشی!» یعنی، اینها ابلهند و جوابی ندارند بدهند!
فردا میگوید: شکر دوم! بگویید: «الهی شکر!» می پرسند: «چه شکری؟»
میگوید: این الاغی که سوار میشوید، اگر خدای ناکرده خداوند جوری خلقش میکرد که پشتش مثلا یک شاخ قرار داشت، آن وقت چه کار میکردید؟
حالا پشت الاغ شاخ ندارد. بلند بگو: «الهی شکر !»
پسفردا، شکر سوم!
میگفت: «شب تابستان، روی پشتبام که نشستهای، یک کاسه سکنجبین کنارت میگذاری، خیار هم در آن میریزی و میگیری میخوابی، نیمه شب بلند میشوی، اگر جبرئیل که از روی آسمان رد میشود، طوری ساخته میشد که میتوانست بشاشد! و تو یک مرتبه میدیدی که توی کاسهات مدفوع جبرئیل است، آن وقت چه کار میکردی؟ حالا که خداوند علی اعلی جبرییل را یک جوری ساخته که نمیشاشد، پس الهی شکر!
این را اگر چه الان به عنوان شوخی تلقی میکنیم، فلسفهی زندگی ماست! تودهی ما را نگاه کنید که به چه چیزهایی راضیاند، آنها که مذهبیترند، مقدسترند، چه قدر راضیترند! به همان میزانی که بدبختترند، بر نعمات خداوند شاکر! شکر اینگونه، استحمارگرانه است!
این درست به عکس شکر آگاهانه است که «آگاهی بر نعمت» است. این «غفلت از نعمت» غفلت از نعمتهایی است که از دستشان گرفتهاند!..."[2]
ملت و جامعه ای که خود آگاهی انسانی و خود آگاهی اجتماعی را ندارد، مهندسش، تعمیرکار و منتاژگر ماشین غربی، عالمش، کارمند مزدور، زر و زور است و فکرش را و مسیر تحقیقاتش را بیگانه تعیین میکند. و اینگونه است که میبینیم چگونه مغز های جهان سوم به دو شکل در می آیند، یا همانجا (غرب) جذب میشوند و یا بر می گردند و در اینجا به صورت «ستون پنجم» برای مصرف های خارجی در می آیند.
دکانداران دین در طول دوران طولانی ۱۲۰۰- ۱۳۰۰ ساله در تاریخ ایران، سناریو نویس و کارگردان خرد ستیری بوده اند. علی شریعتی – اصلاح گر دینی، می نویسد:« مذهب استحماری: عامل استحمار قدیم مذهب بود، که غیر از دوران پیامبران بزرگ، که مذهب را راستین مطرح کردند بعد از این دوره قدرت های استحمارگر و قدرت های ضد انسانی سرنوشت مذهبی را در دست گرفتند و مذهب را وسیله استحمار مردم کردند .
مذهب انحرافی مسئولیت هایی را که من در برابر جامعه ام را دارم از بین می برد و من را در زیر بار ظلم وادار به تمکین می کند و دعوت به سکوت و صبر می نماید و به من می گویید دنیا را به اهلش واگذار کن
2- زهد: انسان را در حد ضعیف ترین نیاز ها به چند نیاز بسیار اندک نگه می دارد
3- گذشته پرستی: گذشته پرستی و غرور های مربوط به گذشته پرستی.
مصری ها، اهرام و قبر های فسیل شده شان را تمام افتخاراتشان می دانند یک جنازه مال پنج هزار سال پیش را برداشته و آورده اند وسط میدان که این یعنی سمبل دیگر نمی دانند که خود این مرحوم وقتی زنده بوده چه بوده که حالا جنازه اش چه سمبلی شده.
4- شکر: آن شکر آگاهانه ای که مذهب راستین می دهد ، بزرگترین نشانه خود آگاهی انسان است و عبارت است از آگاه بودن انسان به ارزش های خویش و آدمی که نسبت به نعمتی شکر می کند که نسبت به آن نعمت آگاهی دارد.
ولی شکری که فلسفه انحرافی مذهب می گوید- یعنی شکر بر بدبختی! این شکر ، شکر آن بنده ی خداست که می گفت خدایمان را شکر می کنیم که الحمد الله گوشمان زیر بغلمان نیست. دائما می گویند خدا را شکر که از این بدتر نشده ایم همیشه به پایین دست نگاه کن خوب اما اگر قرار بر این باشد که ما به افغانستان نگه داریم افغانستان به یمن نگاه کند یمن به موزامبیک نگاه کند پس اصلا چرا تکان بخوریم؟! و اینگونه خدا را شکر کردن فلسفه عقب گرد است و بزرگترین مصیبت!(همان)
دوران قاجاریه نمونه بارزی از این زمانه استحمار و خرد زدایی بوده است. هر چند که هنور این شیوه استحماری همچنان ادامه دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] پی نوشت ها :
[1] شمیم، علی اصغر؛ ایران در دور، سلطنت
قاجار، تهران، افکار، 75، صفحه 366.
[2] تاجبجش، احمد؛ تاریخ تمدن و فرهنگ در دوره قاجار، شیراز، 77، انتشارات
نوید شیراز، صفحه 423.
[3] آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 62، صفحه 435-430.
[4] واتسن، گرنت؛ تاریخ ایران دوره قاجار، ترجمه وحید مازندرانی، تهران،
سخن، 40، صفحه 29 و 28.
[5] اورسل، ارنست؛ سفرنامه اورسل، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، زوار،
1353، صفحه 245- 240.
[6] تاجبخش، احمد؛ همان، صفحه 425.
[7] شمیم، علی اصغر؛ همان، صفحه 373.
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرعلی شریعتی - شرکت انتشارات قلم- ۱۳۷۱