بخش دوم
گرایش به حکومت اسلامی
بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و فراگیر شدن جنبش امام خمینی نهضت آزادی خارج کشور به رهبری دکتر یزدی از مواضع سوسیالیستی خود کاست و به حمایت از نهضت امام خمینی افزود. نشریه پیام مجاهد در بهمن 1356، شعار خود را «پیروز باد مبارزه یکپارچه مسلمانان انقلابی در راه سرنگونی رژیم پهلوی و استقرار حکومت اسلامی» قرار داد و در اسفند 1356 نوشت: «شعار نهضت آزادی ایران: وحدت نیروهای اسلامی است در راه پیروزی اسلام و تشکیل حکومت اسلامی برای آزادی و استقلال ایران به رهبری مرجع عالیقدر امام خمینی و با بزرگداشت خاطره دکترمصدق».
نهضت آزادی خارج در خرداد سال 1357، تلاش کرد با توجه به شرایط جدید کشور، خود را نماینده و سخنگوی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در خارج معرفی کند.[1]
دکتر یزدی نیز از آمریکا با روحانیون انقلابی ایران در ارتباط بود. در یک مورد ساواک طی شنود تماسهای تلفنی آیتالله بهاءالدین محلاتی گزارش میکند که دکتر یزدی از اوضاع خیابانها در طول انقلاب کسب خبر میکرد تا در آمریکا منتشر کند. مأمور ساواک گزارش میکند: «شخصی به نام دکتر یزدی از آمریکا با آقای محلاتی تماس و اظهار داشت شیراز چه خبر؟ آقای محلاتی پاسخ داد خبری نیست ولی در تهران کشتار زیادی شده است. آقای یزدی اضافه نمود بله در آمریکا تمام اخبار منتشر گردیده و میگویند چند هزار نفر کشته شده است.
دکتر یزدی: شما به مردم بگویید نباید دست خالی به مقابله با افراد نظامی بروند و از کار آنها جلوگیری نمایید و آنها را از تظاهرات منع کنید.
محلاتی: نمیشود جلو احساسات مردم را گرفت. فعلاً که وضعیت به این صورت میباشد تا بعداً ببینیم اجتماعی صورت گیرد و موضوع را بگوییم و در حال حاضر میگویند در بیمارستانهای تهران مجروحین را روی زمین خواباندهاند. به هر حال پس از اخبار حمله به کلانتری که منتشر گردید انتظار این برنامه از طرف دولت بود البته خبر حمله به کلانتری نیز جعلی بوده.
دکتر یزدی: چرا این مسائل را افشا نمیکنند.
محلاتی: من هر چه بتوانم این مسائل را میگویم ولی احتمال میرود کلک ما را هم بکنند. در شهرهای کوچک فارس فشار خیلی زیاد است در فسا چند روز پیش کشتاری بوده و خلاصه هر کجا روحانی سر جنبانی بوده گرفته و در زندان هست. فعلاً در شیراز خبر از کشتار نیست ولی خیابانها پر از سرباز مسلح میباشد.
یزدی: حتماً آنها هم منتظر بهانه هستند.
محلاتی: شما چه خبر؟
یزدی: ما هم همه در این جا مشغول فعالیت و تماس با محافل بینالمللی هستند و تلگراف و فشار ببینیم چطور میشود...
یزدی: چنانچه در شیراز و سایر جاها خبری شد بلافاصله به ما خبر بدهید چون انعکاس آن در محافل بینالمللی ضروری است.
نظریه یکشنبه: از طرف روحانیون و متعصبین مذهبی اخبار و وقایع با غلو و دادن آمار غیر صحیح به مراجع بینالمللی ادامه دارد.».[2]
دکتر یزدی در داخل با شهید مهدی عراقی نیز در ارتباط بود و از او جزواتی مربوط به گروههای مبارز اسلامی درخواست کرده بود. ساواک در مهر 57 در مورد ارتباط این دو گزارش میدهد که: «عراقی... به درخواست دکتر یزدی و دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در حال نوشتن جزوهای پیرامون گروه فداییان اسلام و گروههای مؤتلفه اسلامی میباشد که پس از اتمام یک نسخه به آمریکا خواهد فرستاد و یک نسخه نیز به وی (دوستش) میدهد که به پاریس ارسال دارد و در مورد گروههای مؤتلفه اسلامی مدارکی از قبیل نامهای از محمد بخارایی و چند نامه دیگر نزد عراقی وجود دارد.»[3]
دکتر یزدی از آذر 1344 با امام خمینی و یارانش در عراق ارتباط برقرار کرد و تا سال 1357 جمعاً دوبار به ملاقات ایشان در آذر 1344 و خرداد 1356 به نجف رفت. ملاقات سوم در مهر 1357 بود که به طور اتفاقی با زمان خروج امام خمینی از عراق همزمان بود.[4]
یک سال بعد از این واقعه دکتر یزدی در مصاحبهای که داشت این اتفاق را شرح میدهد: «وقتی جنبش اسلامی ایران با توجه به پیامهای پیدرپی امام اوج گرفت، من به نجف رفتم... وقتی به خدمت امام رسیدم، امام عازم خروج از خانه و ترک عراق بودند. از آن لحظه من با امام بودم، از عراق [به مرز] بصره رفتیم و چون در بصره اجازه اقامت [در کویت] به آقا را ندادند بار دیگر به عراق بازگشتیم و آقا تصمیم گرفتند به فرانسه بروند و تصمیم در میان ناباوری همراهان ایشان بحمدالله انجام شد»..[5]
دکتر یزدی در این روایت برای انتخاب پاریس به عنوان مقصد امام خمینی نقشی برای خود قائل نیست اما در جریان تبلیغات انتخاباتی مجلس در اسفند 1358 در معرفی دکتر یزدی آمده بود: «امام با قبول پیشنهاد یزدی از سفر به سوریه منصرف و به پاریس هجرت کردند.»[6]
این ادعا در آن زمان حساسیتی برنیانگیخت. اما دکتر یزدی در سالهای بعد مکرراً بر نقش خود در این انتخاب تأکید کرد که با واکنش یاران امام مواجه شد. حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات دوم بهمن 1360 مینویسد: «اول شب احمد آقا آمد... مشورت کرد در مصاحبهای بگوید که نهضت آزادی در تصمیم رفتن امام به پاریس نقشی نداشته [است] اخیراً آنها گفتهاند که ما کمک کردهایم، و جریان رفتن امام به پاریس را گفت که فقط خود احمد آقا و امام در این خصوص تصمیم گیرنده بودهاند و حتی فرانسه هم اطلاع نداشته و غافلگیر شده است.»[7]
حجتالاسلام سیداحمد خمینی بعد از صحبت با حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی متنی در مورد هجرت امام به پاریس منتشر میکند و مینویسد: «زمانی که میخواستیم سوار ماشین شویم در تاریکی [پس از نماز صبح] مردی غیر معمم نظرم را جلب کرد. دقیق شدم، آقای دکتر یزدی بود. او برای گرفتن پیامی از امام برای انجمنهای اسلامی [دانشجویان] ایران در کانادا و آمریکا آمده بود که مواجه با این وضع شد. تا آن لحظه او به هیچوجه از جریان مهاجرت امام اطلاع نداشت»[8]
حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور از یاران امام در نجف در خاطرات خود بیان میکند: «بعضیها خیال میکنند که دکتر یزدی در جریان سفر امام بوده و به نجف آمده بود. حال آن که اصلاً دکتر یزدی خبر نداشت. ما اگر [در نجف] به ایشان اطلاع نمیدادیم که بیا امام را ببین که امام دارد میرود، او در حرم مانده بود و اصلاً امام را نمیدید. به این ترتیب به جمع ما پیوست و در مرز عراق و مرز کویت با ما بود. وقتی که دوباره به مرز عراق برگشتیم و از آن جا میخواستیم به سمت بصره حرکت کنیم به ما گفتند که دکتر یزدی میماند. من گفتم چرا؟ گفتند ایشان گذرنامهشان آمریکایی است و مدت [ویزای] اقامتشان تمام شده، بنابر این حق اقامت در عراق را ندارد. قرار شد به فرودگاه بغداد برود و مأموران او را از ما جدا کردند و بردند.
در ملاقات امام با رئیس امن العام... امام فرمودند یکی از دوستان من که آمده بود مرا ببیند شما بدون جهت او را از ما جدا کردید و معلوم نیست او را کجا بردند. آن فرد قلمش را آورد بیرون و کاغذی که جلویش بود برداشت و گفت کجا بوده؟ اسمش چیست؟ مشخصات را ما گفتیم تا این که ساعت 10 فردا دکتر یزدی را آوردند و تحویل ما دادند...
صبح [قبل از ورود یزدی] که ما از خواب بیدار شدیم حاج احمد آقا سراسیمه به اتاق ما آمد و فرمود: «فردوسی، فردوسی امام از خواب بیدار شده و فرموده پاریس میرویم. تا آن موقع امام به هیچ کس نگفته بود که کجا میخواهیم برویم.»[9]
امام خمینی بعد از انتخاب فرانسه در پیامی به ملت ایران در مورد مهاجرت از عراق بیان کردند: «اکنون که من- به ناچار- باید ترک جوار مولا امیرالمومنین(علیه السلام) را نمایم و در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم... باز نمیبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز میکنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است.».
امام خمینی در سخنرانی خود در ششم اسفند 1357 که در جمع کویتیهای علاقهمند به انقلاب اسلامی داشتند در مورد خروج از عراق و انتخاب مقصد بعدی بیان کردند: «ما بنایمان بر این بود که از کویت بعد از دو ـ سه روزی که با آقایان ملاقات میکنیم برویم به سوریه، و آن جا یک اقامت طولانی بکنیم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ما نمیدانستیم که این تقدیر به کجا منتهی میشود. از آن جا برگشتیم به بصره؛ و از آن جا هم به بغداد ما را بردند. و من ملاحظه کردم که ما اگر هر جا برویم از این دوَل اسلامی همین مطلب است. به همین جهت تصمیم گرفتیم ـ بدون هیچ فکر سابق ـ که ما میرویم به فرانسه. در عین حالی که مایل نبودم از دوَل اسلامی خارج بشوم لکن خداوند تقدیر کرده بود که مسائل در آن جا به طور وسیع در همه جای دنیا پخش بشود؛ و خبرنگارها از اطراف عالم هجوم کردند که گاهی روزی چندین مصاحبهها میشد؛... و ما هم مسائل ایران را در آن جا روشن کردیم به طوری که بسیاری از ابهاماتی که به واسطۀ تبلیغات سوئی که از طرف اجانب شده بود در آن جا رفع شد».
15 اسفند 1357 امام خمینی در سخنرانی دیگری در جمع روحانیون در حین بیان مطلبی در مورد تشخیص اولویتها برای خدمت به اسلام، مجدداً به موضوع انتخاب مقصد برای هجرت پرداختند و گفتند: «یک نکتهای است حالا، [و] آن نکته در نجف که من بودم، من هم یک طلبهای بودم و به اندازه خودم مشغول بودم، برای آن نکته من دست برداشتم از درس و بحث و مطالعه و زیارت امام(علیه السلام) و حرکت کردم؛ نه حرکت برای پاریس بلکه حرکت برای کویت، و از کویت به سوریه بنا داشتم لکن قضایا طوری شد که خدا خواست و رفتم به پاریس. و در آن جا البته بهتر شد؛ یعنی اگر در لبنان بودیم یا در سوریه بودیم، حالا باز آن جا بودیم و شما هم اینجا و شاه هم آن جا. لکن این سفر یک سفر با برکتی بود. در عین حالی که در یک مملکت غیر مُسْلم بود. آن نکته این بود که فقه و درس و بحث برای حفظ اسلام است. آن روزی که اسلام محتاج به این است که فقها هم در میدان بروند، باید بروند. آن روزی که اسلام محتاج به این است که حوزهها تعطیل بشود و مشغول به یک کاری بشوند، برای حفظ بیضه اسلام باید درسها تعطیل بشود و امروز آن روزی است که بسیار حساس است برای اسلام و مسلمین و ملت ما، که شاید حساستر از این موقع نباشد. و آن این است که سرنوشت مملکت اسلام باید تعیین بشود»..[10]
امام خمینی در وصیتنامه خویش نیز به موضوع انتخاب پاریس اشاره و بیان کردند: «بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود»..[11]
نوشته های فوق نقل قول روحانیون و همراهان امام خمینی در عراق بود.
[2] آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج2، ص 421 و 422، سند مورخ 19 / 6 / 57.
[3] حاج مهدی عراقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص303، سند مورخ 12 / 7 / 57.
[4] حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص17.
[5] همان، ص20، رجوع کنید به روزنامه اطلاعات، اردیبهشت 58.
[6] حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص20 و[102] .
[7] عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 60، ص454
[8] مهاجر قبیله ایمان، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ص108.
[9] خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، ص 220 و 221
[10] و ۳۲۳ صحیفه امام خمینی، ج3، ص481، 14 مهر 1357.
[11] وصیتنامه سیاسی- الهی امام خمینی، ص93