تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

نامه محمد علی شاه قاجار و نظرش در مورد نوکرهای نمک به حرام -(مردم)

نگرانی فروغی و دیگر مشروطه خواهان درست بود؛ محمدعلی میرزا به مجرد رسیدن به سلطنت دشمنی خود با مشروطه را آشکار کرد. وی نمایندگان مجلس شورای ملی را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد و از امضای قانون حکم سلطنت مشروطه و متمم قانون اساسی خودداری کرد؛ اقدامی که خشم نیرو‌های مقاومت را در پی داشت و شاه نهایتا مجبور به امضای آن شد. اما دشمنی وی با مشروطه ادامه پیدا کرد و با همکاری روس‌ها به لیاخوف دستور داد مجلس را به توپ ببندد و استبداد صغیر در نتیجه این اقدامات آغاز شد.

محمدعلی شاه عقده عجیبی نسبت به روشنفکران و مشروطه‌خواهان دگراندیش داشت؛ پس از به توپ بستن مجلس دستور داد جلوی چشمش جهانگیر خان صور اسرافیل و ملک المتکلمین را خفه کنند و دستور قتل سید جمال الدین واعظ و بسیاری دیگر از استبداد ستیزان را نیز صادر کرد.

اما مقاومت سراسری مشروطه خواهان نهایتا جواب داد و وی از سلطنت خلع شد و به روسیه تزاری گریخت. در آنجا به عمه‌اش فروغ الدوله نامه‌ای نوشت که به خوبی نشانگر روحیات قجری وی بود: «عمه‌جان، مرا سرزنش نکن که به سفارت اجنبی پناهنده شدم. آمدنم از ترس نبود. دیدم این سلطنت دیگر به دردم نمی‌خورد. گیرم با این‌ها صلح کردم یا زورم رسید و همه را کشتم. باز رعیت ایران، این نوکر‌های نمک به حرام، مرا دوست نخواهند داشت. تک و تنها با یک مملکت دشمن چه کنم! اگر نیامده بودم به سفارت روس، می‌ریختند و در همان قصر سلطنت‌آباد مرا می‌کشتند و زن و اولادم را اسیر می‌کردند.»

جستجوی خوشبختی در بدبختی است؟؟


ساخت و ترکیب بندی اجتماعی و اقتصادی ایران در اوایل عصر قاجار تفاوت خاصی با ادوار پیش ین نداشت. زیرا جامعه صرف نظر از قشر بندی عادی حرفه ای، مرکب از دو گروه مشخص بود : قشر ممتاز و حاکم در صدر و قشر فرودست و غیرحاکم .

آنچه در واقعیت جامعه ایران در زمینه های مذکور می گذشت، تفاوت فراوانی با نسخه و مدل فرنگی آن داشت و خود به خود پرسش هایی درباب این همه تفاوت (توسعه در اروپا و انحطاط در ایران) مطرح میشود.

 

»... درایران از قدیم الایام جمعیت قابل توجهی به دامداری و دامپروری اشتغا ل داشته اند و این امر در تمام ادوار تاریخی کشور، علی رغم هم حوادث تکان دهنده ودگرگون سازنده ای که پیش آمده ادامه داشته است. شکل خاص زندگی عشایری و مقتضیات متعدد انسانی، اقتصادی ، سیاسی و نظامی آن باعث شده است که اجتماعات عشایری شکل و ترکیب خاص خود را پیدا کند ... بر جامعه ایران از دیر باز فرهنگ شبانی حاکم بوده و مجموع اً نظام عشایری درمنش و حیات اقتصا دی وا جتماعی ایران حاکم می باشد. به این ترتیب بخش عظیمی از ظرفیت انسانی و اقتصادی ایرانیان به دامداری اختصاص پیدا کرده است. سنتها و آداب و رسوم و حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان به یور قایعی تحت تاثیر زندگی عشایری و شبانی بوده است«(شعبانی:1373 ،58-57 .)

اساسی ترین تغیر این عصر، تغییر در تفکر سیاسی و اجتماعی و شیوة نگرش مردم به زندگی بوده که به تغییر نسبی در ساختارسنتی قدرت انجامید. این امر که، متاثر از نتایج تلاش پانصد سالة متفکران اروپایی (رنسانس فکری)  برای یافتن پاسخی مطلوب به «چگونگی زیستن» بود، یکصد سال به درازا کشید. دراین مدت نه چندان طولانی ، «مشروعیت الهی شاهان» نظر وعمالً مورد تردید قرار گرفت و «قانون»، به عنوا ن معیار مشروعیت ،جایگزین آن شد. «قانونی که در عمل مشروعیت عام نیافت»مذاکرات مجلس در دوره اول تقنینه مجلس شورای ملی (بی تا،12 -شیخ فضل اهلل ن وری: 1374 ،166-160-158 .)نتوانست ساختاری نظام مند و مردم مدار پدید آورد. »از این رو خودکامگی که وجود آن از جمله بهانه های حرکت قانون خواهی بود« (کسروی:1340 ،103 )دراندک مدتی همچون کسی که از در رانده شده باشد از پنجره باز آمد و در ساختار نوین جایگاهی مشروع یافت.

 ایرانیان به ضعف اجتماعی واقتصادی خود در روند حرکت جهان آگاهی یافته بودند. ملکم خان درباره ضعف و علت آن می نویسد: « ایران فقیر است، ایران مفلوک است، ایران گداست، به علت اینکه ایران عدالت قانونی ندارد. به علت اینکه وزرای ایران نتوانستند قبول کنند که علاوه بر عقل شخص ی ایشان از برای ترقی دول ، چه نوع کرامات علمی در دنیا ظاهر شده است« )میرزا ملکم خان:1327 ،195 .)

علت این ضعف چیست؟ آیا ساختار سنتی اجتماعی ایران در حرکت قانونگرایانه اجتماعی به سمت ساختاری جدید،(نهضت مشروطیت) نفوذ نظام کهن را در ساختار جدید اعمال کرد؟

-         فتحعلی شاه را « عقل کل» قلم داد کرد و جهادیه نویسان او را - جلوة نور قدس و نصلة ی نورانس و مظهر صنع  الهی و زیور تخت پادشاهی خواندند و مخالفت با او را « مخالفت با خدا و موجب غضب الهی « (کرزن: 1349 ، دانستند، سنت پادشاهی وتفکر مشروعیت الهی شاهان، نزد بسیاری از خواص و به تبع ایشان عامة مردم امری طبیعی و بی بدیل تلقی می شد. درنظام حکومتی قاجارها، همه چیز با شاه آغاز می شد و با اونیز پایان می گرفت . شاه نه تنها مالک جان و مال مردم، بلکه مالک بر جان ومال شاهزادگان و صدر اعظم های خود نیز بود.

-         کشاورزان و روستا یان که تحت عنوان «رعیت » دردوره قاجار شناخته میشده اند معنای

-         اصطلاح رعیت، که در چند قرن اخیر عموماً به همه اقشار روستا یان ایران اطلاق میشده است، «فرمانبردار»است.

-         طبقه کشاورز اعم از ده نشینان و چادر نشینان در حدود هفتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل می

دادند و مهمترین ط بقه مولد ثروت کشور بودند. اما در شرایط خاص ناشی از سیستم ارباب رعیتی،

استعداد تولید در این طبقه چنان که لازم بود به کار نمی افتاد. کشاورزی همان طور که پایه واساس

ثروت مملکت را تشکیل می داد، با اجرای سیستم مالیات بر اراضی مزروعی ، یکی از منابع مهم

درآمد دولت بود. هیچ طبقه ای را نمی توان یافت که به قدر روستا یان ایران محنت زده و ستمکش

باشند. پیوسته به زور از آنان مال می ستانند .

با بروز انقلاب مشروطه این نظام سنتی و دیرینه فاسد، نالایق، ظالم ، عقب مانده به چالش کشید میشود. سر انجام نیز به دلیل تسلط دیرینه این روش بر کشور باستانی ایران تلاش های مشروطه خواهی توسط دست پروردگان همین نظام شکست خورد و نا کام باقی ماند.

اما در اروپا تلاش گران دگرگونی موفقیت شدند که پیروز شوند و بساط استثمار شاهان و درباریان و روحانیون را در هم شکنند و موفق شوند و مردم اروپا تحولی در زندگی خود پدید آورند.

بعد از چندین قرن موفقیت و توسعه و پیشرفت مردم اروپا هنوز متفکران عقب مانده، گرفتار عواقب نظام سنتی و پس مانده ایران راه بهشت را برای ایرانیان عبور از جهنم می پندارند و بر این باور هستند که راه عقب مانده ایران راه رهایی از گرفتاری های ایجاد شده توسط رسانس در اروپا ست!! به این نوشته که توسط فردی نام آشفته را بخوانید:

 «    آغاز تنهایی و بیمارهای ذهنی و روانی انسان مدرن پس از رنسانس فکری و صنعتی، با محور قرار دادن خود در تمامی امور موجبات تنهایی و بیماری‌های روحی و روانی خود را فراهم کرده است. اگر پیش از دوره‌های رنسانس انسان در چالش با طبیعت و امور متافیزیکی به دنبال یافتن یک آرامش نسبی بود، پس از دوره رنسانس با حذف یا کمرنگ ساختن امور معنوی و با نگاه ماتریالیستی خود را با زد و بندهای بیرونی بیشتر درگیر کرد و مادیات جزء رفاه ظاهری‌ چیز دیگری برای انسان نداشت.

 انسان بیشتر با این رفاه، تنها و تنهاتر شد. امروزه شاکله‌ انسان محوری به شکل بارزتری نمود یافته است و در قرن 20 نیز راه‌اندازی جنگ‌های تکنولوژیک، ترس‌ها و دهشت‌های درونی انسان را بیشتر کرد و دیگر هیچ نقطه امیدی برای فرار از این بحران‌های روحی احساس نمی‌شود. هر چند انسان نسبت به این وضعیت طغیان کرده و به طور عصبی علیه آن می‌آشوبد، اما در واقع در دور باطلی از افسردگی‌ها و روان‌پریشی‌های بی‌حد و حصر خود را به اسارت درآورده است. درمان نیز از این موقعیت بغرنج با رویکردی معناگرایانه و پرهیز از مادیات ممکن خواهد شد. یعنی نوعی گرایش عرفانی و شهودی که انسان را متمایل به باورهای شرقی می‌کند، باعث درمان او می‌شود. انسان امروز می‌تواند با پرهیز از زندگی مادی و لوکس و شیک و با اصرار بر پیروی از دستورات معنوی خود را نجات بدهد. یعنی خلوت خود را از مسیر منحرفانه و مبتذل که جز‌ شکست و بیماری نتیجه دیگری نخواهد داشت به مسیر درست کشف و شهود رهنمود سازد تا با یافتن آرامشگاه حقیقی از مرگ بدون انگیزه بگریزد و اگر خیلی موفق باشد زندگی رازآمیز و جاودانه‌ای را پشت سر بگذارد. چنانچه در اروپا و آمریکای امروز گرایش به عرفان بودیسم، مسیحیت، اسلام و دیگر مسلک‌های ذهنی و روحی رو به فزونی است. این رویکرد نوعی مقابله پست مدرن در برابر تهاجمات ویرانگر مادی‌گرایانه است و اسباب آرامش نسبی و مقطعی‌ را ایجاد خواهد کرد.[1]!!!

آیا برگشت جهان به فقر و بدبختی ، ده ها بیماری واگیر دار، ظلم و بیداد و ...... همان عرفان است؟ نادانی و درماندگی و بردگی را فرا گیر کردن و مانند هزاران صوفی ایرانی بی خیال از کشتار مغولان ، تیموریان و صفویان و قاجاریان نامش عرفان است؟ این چه واپس ماندگی ذهنی است که ما دچار آن شده ایم. که رهایی از آن بیش از هرار سال طول کشیده است. درویشی، گدا مسلکی بی خیالی و بی عملی را نام عرفان (عربی) دادن فریب مردمان نیست؟؟ آیا راه بهشت از جهنم می گذرد؟؟



[1]  تک گویی یا مونولوگ چیست؟ رضا اشفته –ایران تیاتر