تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

برگی از تاریخ دگرگونی سال ۱۳۵۷ - نقشه عزل شاه ایران

نقشه اپوزیسیون برای عزل شاه

طرحی که میناچی به سفیر انگلیس داد

شیدا قماشچی

 

تاریخ ایرانی :سایت ویکی‌ لیکس اخیرا ۵۰۰ هزار سند دیپلماتیک ایالات متحده در سال ۱۹۷۸ را منتشر کرده است. این اسناد شامل تلگراف‌ها و گزارش‌های دیپلماتیک از سفارتخانه‌ها و هیات‌های اعزامی آمریکا در کشورهای مختلف هستند. جولیان آسانژ، بنیانگذار سایت ویکی لیکس درباره این اسناد می‌گوید: «در سال ۱۹۷۸ بسیاری از عوامل ژئوپلتیک شکل گرفته‌اند که امروز نقش مهمی ایفا می‌کنند. ۱۹۷۸ سال آغاز انقلاب ایران بود. جنبش ساندینیست‌ها در این سال مردمی شد. دوران جنگ در افغانستان در سال ۱۹۷۸ آغاز شد و تاکنون ادامه یافته است.»

 

او افزود: «این اسناد و گزارش‌ها را از آرشیو بین‌الملل سیستم وزارت امور خارجه آمریکا بیرون کشیدیم و وارد سیستم خودمان کردیم. اکنون بیش از دو میلیون تلگراف و گزارش در این مجموعه موجود است و همه فهرست‌بندی‌شده هستند. سال ۱۹۷۸ دورۀ بسیار مهمی بود. ما عمدا تمامی اسناد را یکجا منتشر کردیم و در دسترس همگان قرار دادیم. نمی‌خواستیم این فرصت را به کسی بدهیم تا اسناد را گلچین کند و خودمان نیز این کار را نکردیم. کاری که ما انجام دادیم مشخص کردن حوزۀ گسترده‌ای بود که بسیار جالب است. بسیاری از عوامل ژئوپلیتیک و منطقه‌ای که امروز اهمیت یافته‌اند در سال ۱۹۷۸ شکل گرفته‌اند. برای نمونه انقلاب ایران در سال ۱۹۷۸ آغاز شد. انقلاب در سال ۱۹۷۹ پیروز شد ولی فشارها علیه شاه به شکل تظاهرات در سال ۱۹۷۸ بروز یافت و شاه نیز با کشتار به مقابله با آن‌ها پرداخت.»

 

به گزارش «تاریخ ایرانی»، از جمله اسنادی که اخیرا منتشر شده، گزارش ویلیام سالیوان، سفیر ایالات متحده در تهران در ۹ نوامبر ۱۹۷۸ (۱۸ آبان ۱۳۵۷) درباره دیدار ناصر میناچی، عضو نهضت آزادی ایران با سفیر بریتانیاست:

 

طرح پیشنهادی اپوزیسیون برای عزل شاه

 

۱. میناچی رهبر اپوزیسیون حقوق مدنی - مذهبی با سفیر بریتانیا در ۴ نوامبر دیدار و نیز با کنسول بریتانیا ملاقات کرد تا طرحی جهت یافتن راه‌حلی قانونی برای شرایط حاکم ارائه دهد. پس از آنکه بریتانیایی‌ها مختصری از این برنامه را به ما گزارش کردند، میناچی اصل و بنیان نقشه‌اش را توضیح داد.

 

۲. نقشه به گونه‌ای طراحی شده که شاه عزل شود و شورای سلطنت به ریاست ملکه یا فردی منتصب شاه به همراه سه شخصیت نظامی و ۴ شخصیت غیرنظامی تشکیل شود. در میان شخصیت‌های غیرنظامی نمایندگان احزاب مختلف سیاسی و در صورت امکان نخست‌وزیر و رئیس مجلس نیز حضور داشته باشند. ژنرال‌های بازنشستۀ ارتش، جم، گرزن، مدنی و یا اخوی اعضای نظامی این شورا خواهند بود تا همکاری ارتش طی این روند را تضمین کنند. انتخابات مجلس موسسان اندکی پس از ‌آن برگزار شده و سپس تصمیم می‌گیرند که آیا بندهایی از قانون اساسی به اصلاح نیاز دارد.

 

۳. میناچی اشاره داشت که صحبت رفراندوم قانون اساسی پادشاهی مشروطه به میان آمده ولی اپوزیسیون با توجه به پیشینه‌ای که تجربه کرده از این ایده استقبال نکرد. هیات قانونگذاری از بررسی قانون اساسی سال ۱۹۰۶ آغاز خواهد کرد تا مشخص کند که چه مواردی باید اضافه یا حذف شوند.

 

۴. میناچی که به تازگی از سفر قم بازگشته است گفت که توانسته موافقت آیت‌الله شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی را با این طرح جلب کند. او همچنین بازرگان را نیز متقاعد ساخته است (این دو از دوستان نزدیک هم هستند) و انتظار دارد تا دیگران همچون سنجابی نیز به جریان بپیوندند زیرا این طرح به دیدگاه‌هایشان نزدیک است. زمانی که کنسول این مساله را عنوان کرد که موقعیت اپوزیسیون میانه ([آیت‌الله] خمینی به کنار) بسیار محکم می‌شود، میناچی فقط با بخشی از حرف او هم‌عقیده بود. او گفت میان شریعتمداری و دیگران سخن از‌ آن بود که قانون اساسی مشروطه ۱۹۰۶ اجرا شود که اصلاحات بعدی قانون اساسی را در بر نمی‌گیرد. در اصلاحات سال ۱۹۲۵ سلطنت دائمی خاندان پهلوی به قانون اساسی اضافه شده است. او اذعان داشت که در این اصلاحات است که نظارت پنج روحانی بر تمامی مصوبات مجلس قانونی شده است. منظور میناچی این بود که شریعتمداری از پایان سلطنت پهلوی صحبت می‌کند.

 

۵. میناچی به وضوح گفت که این طرح را به سفرای بریتانیا و آمریکا ارائه داده تا آن‌ها شاه را متقاعد کنند که طرح را بپذیرد. اپوزیسیون آماده بود تا این طرح را مستقیما نزد شاه ببرد، اما فقط زمانی که آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها شاه را آماده کرده باشند. میناچی گفت که او یک دیکتاتور قدرتمند است و اگر اپوزیسیون طرح را به او ارائه دهد به طور قطع آن را نخواهد پذیرفت. از آنجایی که شاه تا حد بسیار زیادی بر حمایت‌های آمریکا و بریتانیا متکی است، اگر مطمئن شود که آن‌ها نیز از طرح حمایت می‌کنند آن را خواهد پذیرفت. اپوزیسیون مایل است تا به بریتانیا و ایالات متحده اطمینان دهد که آن‌ها را دوست می‌شمارد و از منافع اساسی‌شان در ایران حفاظت خواهد کرد.

 

۶. کنسول از اینکه جزئیات نقشه در اختیارش قرار داده شده ابراز خشنودی کرد و گفت که گزارش را به سفیر و واشنگتن منتقل خواهد کرد. او عقیده داشت که سرکنسول بریتانیا در ابتدا واکنش منفی نشان داده و واکنش ایالات متحده نیز چنین خواهد بود. میناچی می‌دانست که این درخواست به معنای دخالت آمریکا و بریتانیا در روند سیاسی داخلی ایران است. او شک داشت که بریتانیا و ایالات متحده بخواهند چنین مسئولیتی را بپذیرند و بتوانند موجبات رضایت تمامی احزاب و همین‌طور مردم ایران را به دست بیاورند. اضافه کرد که به عقیدۀ شخص او چند روز از مذاکرات بی‌نتیجۀ شاه برای دولت ائتلافی می‌گذرد و با در نظر گرفتن اینکه اجازۀ تشکیل دولت نظامی صادر شده، به نظر می‌رسد که زمان این طرح پیشنهادی گذشته و یا هنوز فرا نرسیده است. میناچی لبخند زد و مخالفتی ابراز نداشت.

 

۷. توضیح: طرح پیشنهادی در حقیقت دعوت مودبانه‌ای از شاه بود تا تسلیم شود. از منظر اپوزیسیون، این طرح تمامی عناصر ممکن را برای دستیابی به بهترین نتیجه با هم در آمیخته بود. در عین حال به نظر نمی‌رسید که اپوزیسیون چندان جایی برای مذاکره و عقب‌نشینی در نظر گرفته باشد. پیش‌بینی می‌شود که شاه توجه چندانی به این طرح نشان ندهد مگر اینکه دولت نظامی در برقراری نظم و قانون شکست بخورد و او دیگر گزینۀ قابل اطمینانی برای برقراری ثبات در تهران نداشته باشد.

 

سالیوان

 

برنامه تاسیس دانشگاه اسلامی در دوران محمد رضا شاه

 

مطالب زیر برگرفته از نوشته های دکترمحسن کدیور به نام « گفتگوی محسن کدیور با سیدحسین نصر» می باشد که این گفتگوی یک ساعته حول محورهای از پیش تعیین شده در تاریخ پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، مصادف با ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ انجام شد.و همه مطالب آن در سایت آقای کدیور منتشر شده است. ولی در اینجا بخش مربوط به تاسیس دانشگاه اسلامی در دوره محمد رضا شاه را انتخاب و منتشر می شود:

« دکتر نصر در آن زمان رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) بوده است.

پنج. آنچه دکتر نصر به دقت به خاطر دارد، و با جزئیات در این گفتگو و دو گفتگوی منتشرشده دیگر بازگو کرده است اراده شاه برای تاسیس دانشگاه اسلامی از سال ۱۳۳۷ بوده است که بالاخره حوالی سالهای ۱۳۵۳-۱۳۵۲ اجرایی شده است. نصر علامه طباطبایی را برای ریاست این دانشگاه به شاه پیشنهاد می کند، شاه استقبال می کند، اما آقای طباطبایی نمی پذیرد، اما به روایت نصر از تاسیس چنین دانشگاهی استقبال می کند و قول می دهد او را از کمکهای معنوی خود بهره مند کند. نصر از سوی شاه رئیس این دانشگاه می شود، در حالی که ریاست دانشگاه آریامهر را نیز برعهده داشته است. زمین بزرگی بین مشهد و طوس همراه با بودجه کافی به آن اختصاص می یابد و نصر از آقای طباطبایی می خواهد تا طلاب مستعد را به وی معرفی کند تا برای تکمیل تحصیلات و آموزش زبان به خارج اعزام شوند تا اساتید آینده این دانشگاه شوند. آقای طباطبایی هم چنین می کند. به گزارش دکتر نصر آقای ابراهیمی دینانی یکی از این افراد است که به خارج اعزام می شود اما دوره را به پایان نمی برد. در حد اطلاع من این مطلب در خاطرات دکتر دینانی نیامده است.

مهمترین مخالف تاسیس دانشگاه اسلامی آقای خمینی بوده که آن را توطئه ای برای تضعیف حوزه های علمیه و تربیت آخوند حکومتی می دانسته و با قاطعیت در مقابل آن موضع گرفته است. نصر بدون اشاره به اسم ایشان چنین مقصودی برای تاسیس دانشگاه اسلامی را رد می کند و وجود آن را همپای دانشگاههای مشابه در دیگر کشورهای مسلمان ضروری می دانسته است. در هر حال این دانشگاه هرگز شروع به کار نکرد.

شش. به روایت نصر، آقای طباطبایی با دخالت مستقیم علما در سیاست چه قبل و چه بعد از انقلاب مخالف بود. زمانی که تظاهرات سراسری شروع شده بود نصر از آقای طباطبایی می پرسد: نظرتان راجع به انقلاب و نهضت آیت الله خمینی چیست؟ آقای طباطبایی پاسخ می دهد: «دونِ شأن یک روحانی است». این را نصر در گفتگوهای قبلی هم نقل کرده بود. نصر روایت دیگری هم از آقای طباطبایی در آذر ۱۳۵۷ در تهران مستقیما شنیده است. آقای طباطبایی گفته است: «بزرگترین قربانی این نهضت، اسلام خواهد بود».

هفت. نصر در گفتگوی منتشرشده دیگری گفته عبارت « نخستین شهید این انقلاب اسلام بود» را شنیده است. (۸) می پرسم مستقیما از خود آقای طباطبایی شنیده اید؟ در چه زمانی؟ نصر پاسخ می دهد با قید ماضی (بعد از انقلاب) نشنیده (چون آن زمان ایران نبوده است)، بلکه قبل از پیروزی انقلاب مستقیما با گوش خود از آقای طباطبایی شنیده است که «نخستین شهید این انقلاب اسلام خواهد بود». این نقل کاملا تازه ای است از دو حیث. یکی اینکه نصر آن برای نخستین بار نقل می کند و در هیچیک از گفتگوهای قبلی آن را نقل نکرده است. هر بار اشاره کرده که حرفهای بیشتری درباره آراء علامه طباطبایی درباره انقلاب ۵۷ دارد اما گفته از روی آن می پرم. این بار نگفته مهم خود را بر زبان رانده است.

دیگر اینکه نقل نصر از آقای طباطبایی با نقل ذوالمجد از ایشان «در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و ان اسلام بود» که در أواسط سال ۱۳۶۰ در جابان دماوند گفته شده متفاوت است. روایت ذوالمجد توسط علی وکیل و محقق داماد به شکل وسیعی پخش شده تا حدی که به گوش محمدرضا حکیمی و من رسیده بود. اما روایت او از این عبارت به صیغه مستقبل که در تهران در سال ۱۳۵۷ (و احتمالا حوالی پائیز آن سال) مستقیما از ایشان شنیده است کاملا تازه و اختصاصی این گفتگوست.

این دو روایت با هم کاملا سازگار است. روایت نصر (تهران، حوالی پائیز ۱۳۵۷) و روایت ذوالمجد (جابان دماوند، أواسط سال ۱۳۶۰) اولی به صیغه مستقبل، دومی به صیغه ماضی، هر دو درباره اسلام به عنوان اولین شهید انقلاب ۵۷. آقای طباطبایی این امر را در سال ۱۳۵۷ پیش بینی کرده و در سال ۱۳۶۰ دو ماه قبل از رحلتش صحت پیش بینی خود را تایید کرده است. در این باره نکات فراوانی قابل بحث است. آن را موکول به بحث مستقلی می کنم: «آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۳» انشاءلله.

-