تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

برنامه تاسیس دانشگاه اسلامی در دوران محمد رضا شاه

 

مطالب زیر برگرفته از نوشته های دکترمحسن کدیور به نام « گفتگوی محسن کدیور با سیدحسین نصر» می باشد که این گفتگوی یک ساعته حول محورهای از پیش تعیین شده در تاریخ پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰، مصادف با ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ انجام شد.و همه مطالب آن در سایت آقای کدیور منتشر شده است. ولی در اینجا بخش مربوط به تاسیس دانشگاه اسلامی در دوره محمد رضا شاه را انتخاب و منتشر می شود:

« دکتر نصر در آن زمان رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) بوده است.

پنج. آنچه دکتر نصر به دقت به خاطر دارد، و با جزئیات در این گفتگو و دو گفتگوی منتشرشده دیگر بازگو کرده است اراده شاه برای تاسیس دانشگاه اسلامی از سال ۱۳۳۷ بوده است که بالاخره حوالی سالهای ۱۳۵۳-۱۳۵۲ اجرایی شده است. نصر علامه طباطبایی را برای ریاست این دانشگاه به شاه پیشنهاد می کند، شاه استقبال می کند، اما آقای طباطبایی نمی پذیرد، اما به روایت نصر از تاسیس چنین دانشگاهی استقبال می کند و قول می دهد او را از کمکهای معنوی خود بهره مند کند. نصر از سوی شاه رئیس این دانشگاه می شود، در حالی که ریاست دانشگاه آریامهر را نیز برعهده داشته است. زمین بزرگی بین مشهد و طوس همراه با بودجه کافی به آن اختصاص می یابد و نصر از آقای طباطبایی می خواهد تا طلاب مستعد را به وی معرفی کند تا برای تکمیل تحصیلات و آموزش زبان به خارج اعزام شوند تا اساتید آینده این دانشگاه شوند. آقای طباطبایی هم چنین می کند. به گزارش دکتر نصر آقای ابراهیمی دینانی یکی از این افراد است که به خارج اعزام می شود اما دوره را به پایان نمی برد. در حد اطلاع من این مطلب در خاطرات دکتر دینانی نیامده است.

مهمترین مخالف تاسیس دانشگاه اسلامی آقای خمینی بوده که آن را توطئه ای برای تضعیف حوزه های علمیه و تربیت آخوند حکومتی می دانسته و با قاطعیت در مقابل آن موضع گرفته است. نصر بدون اشاره به اسم ایشان چنین مقصودی برای تاسیس دانشگاه اسلامی را رد می کند و وجود آن را همپای دانشگاههای مشابه در دیگر کشورهای مسلمان ضروری می دانسته است. در هر حال این دانشگاه هرگز شروع به کار نکرد.

شش. به روایت نصر، آقای طباطبایی با دخالت مستقیم علما در سیاست چه قبل و چه بعد از انقلاب مخالف بود. زمانی که تظاهرات سراسری شروع شده بود نصر از آقای طباطبایی می پرسد: نظرتان راجع به انقلاب و نهضت آیت الله خمینی چیست؟ آقای طباطبایی پاسخ می دهد: «دونِ شأن یک روحانی است». این را نصر در گفتگوهای قبلی هم نقل کرده بود. نصر روایت دیگری هم از آقای طباطبایی در آذر ۱۳۵۷ در تهران مستقیما شنیده است. آقای طباطبایی گفته است: «بزرگترین قربانی این نهضت، اسلام خواهد بود».

هفت. نصر در گفتگوی منتشرشده دیگری گفته عبارت « نخستین شهید این انقلاب اسلام بود» را شنیده است. (۸) می پرسم مستقیما از خود آقای طباطبایی شنیده اید؟ در چه زمانی؟ نصر پاسخ می دهد با قید ماضی (بعد از انقلاب) نشنیده (چون آن زمان ایران نبوده است)، بلکه قبل از پیروزی انقلاب مستقیما با گوش خود از آقای طباطبایی شنیده است که «نخستین شهید این انقلاب اسلام خواهد بود». این نقل کاملا تازه ای است از دو حیث. یکی اینکه نصر آن برای نخستین بار نقل می کند و در هیچیک از گفتگوهای قبلی آن را نقل نکرده است. هر بار اشاره کرده که حرفهای بیشتری درباره آراء علامه طباطبایی درباره انقلاب ۵۷ دارد اما گفته از روی آن می پرم. این بار نگفته مهم خود را بر زبان رانده است.

دیگر اینکه نقل نصر از آقای طباطبایی با نقل ذوالمجد از ایشان «در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و ان اسلام بود» که در أواسط سال ۱۳۶۰ در جابان دماوند گفته شده متفاوت است. روایت ذوالمجد توسط علی وکیل و محقق داماد به شکل وسیعی پخش شده تا حدی که به گوش محمدرضا حکیمی و من رسیده بود. اما روایت او از این عبارت به صیغه مستقبل که در تهران در سال ۱۳۵۷ (و احتمالا حوالی پائیز آن سال) مستقیما از ایشان شنیده است کاملا تازه و اختصاصی این گفتگوست.

این دو روایت با هم کاملا سازگار است. روایت نصر (تهران، حوالی پائیز ۱۳۵۷) و روایت ذوالمجد (جابان دماوند، أواسط سال ۱۳۶۰) اولی به صیغه مستقبل، دومی به صیغه ماضی، هر دو درباره اسلام به عنوان اولین شهید انقلاب ۵۷. آقای طباطبایی این امر را در سال ۱۳۵۷ پیش بینی کرده و در سال ۱۳۶۰ دو ماه قبل از رحلتش صحت پیش بینی خود را تایید کرده است. در این باره نکات فراوانی قابل بحث است. آن را موکول به بحث مستقلی می کنم: «آقای طباطبایی، انقلاب و نظام -۳» انشاءلله.

-