تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

بررسی تاریخ معاصر ایران

محمد رضا شاه سلطنت را در چه شرایطی به دست گرفت؟

در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم بریتانیا رضاشاه پهلوی مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به ولیعهدش محمدرضا شد که با رای مجلس شورای ملی برای جلوگیری از  بین رفتن تمامیت ارضی ایران بر اثر هجوم متفقین به پادشاهی رسیدمحمدعلی فروغی، آخرین نخست‌وزیر رضا شاه،  اولین نخست‌وزیر محمدرضا شد و نقش مهمی در انتقال سلطنت به او بر عهده داشت. در بهمن ۱۳۲۰ و در جریان کنفرانس تهران پیمان سه‌جانبه بین آمریکا، بریتانیا و شوروی امضا شد؛ که در آن، به خروج متفقین بعد از پایان جنگ از ایران اشاره شده بود.[1]

این دوره از سلطنت محمد رضا شاه  از آغاز تا سال ۱۳۳۴با توجه به رویدادها و دستاوردهای آن دوران  را می توان حکومتی به صورت مشروطه ارزیابی کرد. چون که شاه بر طبق شواهد و اسناد و نوشته های موجود، دخالتی در امور مملکتی نداشته و امور جاری کشور توسط دولت های برگزیده مجلس شورای ملی اداره و مدیریت می شده است. وی خود را ملزم به رعایت قانون می دانست  بنا بر این به کار بردن حکومت دیکتاتوری و استبدادی در دوره اولیه سلطنت وی منطبق بر واقعیت های تاریخی نیست. 

در این نوشته ها مروری خواهیم داشت به رویدادهای متعدد و مختلف در این دوره از سلطنت محمد رضا شاه مشروطیت خواه.

 حمله دولتهای متفقین به ایران

باحمله آلمان ها به شوروی و آشکار شدن نقشه آنها برای رسیدن به خلیج فارس و اشغال شبه قاره هند و مراکز نفتی خاورمیانه، متفقین عبور از خاک ایران را مطمئن‌ترین و کوتاه‌ترین راه کمک به اتحاد شوروی دانستند. چرچیل- نخست وزیر وقت بریتانیا- در خاطرات خود به اهمیت ارتباطی ایران که بهره‌گیری از آن، متفقین را از راه دشوار اقیانوس منجمد شمالی بی‌نیاز می‌ساخت، اشاره کرده است. در جریان جنگ جهانی دوم، متفقین از طریق راه‌آهن سراسری ایران و سایر راههای ارتباطی کشور، حدود پنج و نیم میلیون تن اسلحه، مهمات، مواد غذایی و دارو را به شوروی منتقل کردند. برخی از محققان براین باورند که سیل کمکهای سرازیر شده از مسیر ایران به شکست آلمانها در استالینگراد انجامید و به همین جهت متفقین ایران را پل پیروزی خواندند. بنا بر این دولت های انگلیس و شوروی برای دستیابی به راه های ایران برای کمک به شوروی، در طی ماه‌های پیش از شهریور بیست، متفقین چند بار از دولت ایران برای عبور مسالمت‌آمیز نیروهایشان از خاک این کشور درخواست اجازه کردند اما همواره این درخواست از طرف رضا شاه رد می‌شد. از نمونه‌های دخالت‌های آن‌ها در امور داخلی ایران نیز می‌توان به تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۴۱م (۲۴ مرداد ۱۳۲۰خ) اشاره کرد که در آن سفیر انگلستان در تهران پانویسی به دولت ایران تسلیم کرد که در آن تقاضا شده بود تعداد اتباع آلمانی مقیم ایران هرچه سریعتر کاهش یابد. این در حالی بود که دولت ایران در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ تنها یک روز پس از شروع جنگ اعلام بی‌طرفی کرد؛ و در ۱۱ شهریور نخست‌وزیر محمود جم در بیانیه‌ای رسمی نوشت:

-          در این موقع که متأسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده‌است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم می‌رساند که در این کارزار بی‌طرف مانده و بی‌طرفی خود را محفوظ می‌دارد.

سفیر وقت آلمان آروین اتل در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران از اعلام بی‌طرفی ایران ابراز خوشحالی کرده و می‌نویسد:

-          درپی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترماً به اطلاع آن جانب می‌رسانم که دولت آلمان از اعلام بی‌طرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل نموده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم نمایید.

سفیر وقت انگلستان در ایران هم در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران مراتب انتقال پیام بی‌طرفی ایران به کشورش را این چنین توضیح می‌دهد:

-          آقای وزیر محترماً وصول نامه جنابعالی شماره ۱۴۲۵۷/۲۵۹۴۵ مورخه ۱۳ شهریور را که بدان وسیله تصمیم دولت شاهنشاهی را دایر بر وصول بی‌طرفی آن دولت در جنگی که در اروپا رخ داده به دوستدار اطلاع داده بودند به اطلاع می‌رسانم. دوستدار تصمیم مزبور را به دولت متبوعه خود ابلاغ نموده‌ام. موقع را مغتنم شمرده احترامان فائقه خود را تجدید می‌نمایم.

  پس از آغاز تهاجم آلمان به شوروی به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی، این بی‌طرفی  مورد توجه و احترام دولت های متخاصم قرار نگرفت و بر خلاف قوانین بین المللی ندیده گرفته شد. چون  نیروهای متفقین به بهانهٔ حضور کارشناسان آلمانی در ایران  کشور ما را اشغال کردند.

در ستاد ارتش، سپهبد رزم‌آرا مدتی پیش از حمله متفقین عدم آمادگی ارتش برای دفاع از مرزها را به سرلشکر ضرغامی فرمانده ارتش گزارش می‌کند و پیشنهاد می‌کند به دلیل عدم توانایی مقابله با شوروی، از راه‌های سیاسی برای رفع خطر اقدام شود. گزارش توسط ضرغامی به رضاشاه ارائه می‌شود اما وی از گزارش خشمگین شده و ولیعهد را برای تحقیق بیشتر به جلسه بعد ستاد کل می‌فرستد. رزم‌آرا کمبود نفرات و امکانات به‌ویژه امکانات ترابری موتوری را دلیل اصلی عدم توان مقابله با شوروی بیان می‌کند. رضا شاه مدتی بعد دستور تشکیل لشکرهای جدید را صادر می‌کند اما از صدور فرمان آمادگی برای دفاع خودداری می‌کند. لشکرهای ارتش بدون افزایش نفرات و امکانات به تعداد مورد نظر رضاشاه افزایش می‌یابند و در واقع برخی لشکرها به چند لشکر تقسیم می‌شوند. رضاشاه امکان حمله متفقین را بسیار کم می‌دانست به همین دلیل ارتش ایران هیچ گونه آمادگی برای مقابله با حمله متفقین نداشت.[2]

سپیده‌دم روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد، وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخست‌وزیر ایران حضور یافته و طی پانویسی، حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بی‌درنگ، رجبعلی منصور به همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بی‌درنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بی‌طرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حل‌هایی برای جلوگیری از بحران، آغاز شد.[3]

 در همین روز، رضاشاه طی تلگرافی به روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرد و تأکید نمود که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود می‌شمارد.به این ترتیب آمریکا نیز هماهنگ و همکاری دولت های روسیه و آمریکا در حمله به ایران شد.

در غروب ۳ شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهه‌های جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمی‌کرد، سربازان احتیاط ۴ دوره -متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷- را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.

از طرح‌ریزی حمله نیروهای شوروی و بریتانیا به ایران زمان دقیقی در دست نیست. به هر حال این واقعه در سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) رخ داد. ساعت چهار بامداد سوم شهریور سفیر شوروی و وزیر مختار بریتانیا در تهران به دیدار علی منصور نخست‌وزیر وقت رفتند و طی پانویس‌هایی مشابه، به دولت ایران اعلام کردند که به دلیل بی‌توجهی دولت ایران به درخواست‌های فوری این دو کشور در کمال تأسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شده‌اند. ارتش سرخ در سه جهت و سه ستون وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیهٔ مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد. در این تهاجم مراکز مهمی مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد و از طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان هجوم آورد.

سرانجام در روز ۹ شهریور ارتش‌های شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر ملحق شدند. در این عملیات نیروهای دریایی و هوایی نیز شرکت داشتند. روز سوم شهریور نیروی دریایی شوروی در دریای خزر بندر انزلی را به گلوله بست و همچنین نیروی هوایی شوروی چندین شهر ایران مانند تبریز، انزلی، همدان، قزوین، مشهد و روز ۷ شهریور لاهیجان را روز ۹ شهریور حومه تهران را بمباران کرد.

 قوای بریتانیا در آبادان عبارت بودند از لشکر هشتم پیاده‌نظام هندی به فرماندهی ژنرال هاروی، در منطقه خانقین تیپ نهم زرهی و یک هنگ ارابه جنگی هندی و چهار گردان انگلیسی و یک هنگ توپخانه انگلیسی که همگی تحت فرماندهی ژنرال اسلیم بودند. اولین هدف نیروهای مهاجم انگلیس اشغال مناطق نفتخیز و دومین هدف، پیشروی در خاک ایران و به دست گرفتن خطوط ارتباطی این کشور بود. عملیات دریایی بریتانیا بیشتر در بندر شاهپور صورت گرفت و هشت فروند کشتی متوقف در بندر به دست قوای انگلیسی افتاد. نیروی هوایی انگلیس هم چند هدف نظامی را در اهواز بمباران کرد.

روز ۵ شهریور در جلسه فوق‌العاده هیئت دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائهٔ گزارشی از اقدامات دو روزه خود، نومیدانه از مقام نخست‌وزیری استعفاء داد؛ رضاشاه هم ضمن پذیرش درخواست وی، در همان جلسه، مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد، اما وی نیز از پذیرفتن این سمت پوزش خواست و پیشنهاد داد شخص دیگری برگزیده شود؛ سرانجام محمدعلی فروغی را برای نخست‌وزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه ابتدا با سالمند خواندن  فروغی با این پیشنهاد مخالفت ورزید و نظر به وثوق‌الدوله داشت، ولی به هر کیفیت که بود فروغی مورد پذیرش شاه واقع شد و نصرالله انتظام، رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد. او به منزل محمدعلی فروغی رفت و او را با خود به سعدآباد آورد. به محض ورود فروغی، شاه اظهار کرد فروغی زیاد هم پیر نیست؛ در همان لحظات، حکم نخست‌وزیری فروغی صادر شد. فروغی گفت که در کادر وزیران تغییری نخواهد داد، ولی بنا به خواست شاه، علی سهیلی را به وزارت امور خارجه و جواد عامری را به وزارت کشور گماشت. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را با حاضران در میان گذاشت که با مخالفت وزیران روبرو شد.

صبح روز ۶ شهریور، فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامه خود را در نطقی کوتاه اعلام و وزیران کابینه را معرفی کرد و نمایندگان را در جریان تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت قرار داد. وی با بیان این‌که دولت باید بی‌درنگ به مذاکره با کشورهای حمله‌کننده به ایران بنشیند، از نمایندگان مجلس درخواست رای اعتماد کرد؛ مجلس به اتفاق آرا به کابینه فروغی رأی اعتماد داد .[4]

 نطق محمدعلی فروغی پشت تریبون مجلس شورای ملی در آن روز، که با استواری و چیره‌دستی خاص او ادا شد، یکی از جاودانه‌ترین و اثربخش‌ترین سخنان یک سیاست‌مدار بانفوذ ایرانی سده بیستم شناخته می‌شود. فروغی مردم هراسان از حملهٔ شوروی و بریتانیا را به آرامش و خویشتن‌داری فراخواند و وعده داد که «این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر کند». در این نطق به ویژه این عبارت بسیار ماندگار شده‌است و پیوسته از قول او توسط بسیاری از افراد نقل می‌شود: «می‌آیند و می‌روند؛ حوایجی دارند و به ما کاری ندارند. [5]



[1] شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان 1370

[2]  خاطرات سپهبد حاج‌علی رزم آرا ص 133

[3] عاقلی، باقر (۳۰–۰۱–۱۳۸۶)، «دربارهٔ زمانه و کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی؛ صدوسی‌سالگی تجدد محافظه‌کارانه»، روزنامه اعتماد (ش ۱۳۷۱

[4] عاقلی، باقر (۳۰–۰۱–۱۳۸۶)، «دربارهٔ زمانه و کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی؛ صدوسی‌سالگی تجدد محافظه‌کارانه»، روزنامه اعتماد (ش ۱۳۷۱

[5] یوسفی، مجید (۳۰–۰۱–۱۳۸۶)، «نگاهی به کارنامه فرهنگی محمدعلی فروغی، در مدرسه علوم سیاسی»، روزنامه اعتماد (ش ۱۳۷۱)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد