تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

۳- حکومت های تشکیل شده در سرزمین فعلی ایران- قبل از دولت ماد

 

۳-دولت آرارتو (۱۵۰۰ تا ۶۰۰ ق.م)

اورارتو- به ارمنی Ուրարտու - Urartu به آسوری māt Urarṭu; بابلی Urashtu) که بر پایه انجیل به آن پادشاهی وان و نیز پادشاهی آرارات نیز گفته می‌شود، نام تمدّنی در عصر آهن است. از نقطه نظر گستره جغرافیایی، این تمدن در اطراف دریاچه ارومیه، دریاچه وان و همچنین بر بلندی‌های ارمنستان قرار داشته‌است. مردم اورارتو از نیاکان گرجی‌ها و ارمنی‌های باستان منطقه بوده‌اند و از حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، تا ۶۰۰ سال پیش از میلاد بر این منطقه حکمرانی داشته‌اند.

از منابع آشوری میتوان فهمید کشور اورارتو در یک منطقه کوهستانی در جنوب شرقی دریاچه وان قرار داشته است.در این منابع سلمانصر اول از لشکر کشی های خود بر علیه آنها گفته است که مربوط به سالهای 1280پیش م است. از این منابع میتوان نتیجه گرفت در قرن 13پ م اورارتو کشور نبوده بلکه اجتماعی از شش قوم متحد بوده است.این اقوام به مرور قوت گرفتند تا اینکه در قرن ششم پ م توانستند کنترل مدیترانه را به دست

بگیرند. در همه عمر دولت اورارتو آشور یها با آنها می جنگیدند و ظاهرا جنگ آنها بیشتر به خاطر داراییهای اورارتوییان بوده است. پایان کار اورارتو را می توان در سال 801پ م دانست که شهر توشپا ی اورارتویی به دست «مادها»افتاد. سلطه «مادها»بر اورارتوییان عمر زیادی نداشت زیرا پایتخت «مادها»خیلی زود به تصرف پارسها درآمد و قوم دیگری که ارامنه نام داشتند بر منطقه دولت اورارتو دست یافتند.

بیشتر اطلاعات ما از تمدن اورارتو، از نوشته‌های آشوری است. قدرت اورارتو آن‌ها را قادر به در اختیار گرفتن تجارت قفقاز و حوزه اطراف دریای خزر می‌کرده‌است. شهرهای اورارتو معماری خاص و شاهانه‌ای دارند که باقی‌مانده بعضی از آن‌ها در شمال کردستان، حکایت از پیشرفته بودن آن و تأثیرش بر معماری «ماد»و هخامنشی می‌کند. زبان اورارتو احتمالاً از زبان‌های هورانی بوده (که از زبان‌های مرده، قفقازی هستند) و نزدیکترین زبان مدرن به آنها، زبان گرجی است[1] قلمرو اورارتورها در بزرگترین زمانش در ۷۴۳ سال قبل از میلاد در زمان ساردوریس دوم اورارتو وارث پادشاهی میتانی بوده‌است. قرار داشت به وجود آمد.

دولت اورارتو(واقع در ارمنستان کنونی) دارای سرزمینی بسیار حاصلخیز و اغنام و احشام فراوان بود، رودها و جویبارهای کافی نیز داشت و از برکت همین وضع طبیعی مناسب، در این جا تمدن ابتکاری جدیدی که بنیان آن بر بقایای تمدن باستانی بابل در این منطقه شهرهای مستحکمی با بناهای بزرگ وجود داشت، ساختمان ها دارای بام های شیروانی شکل(دارای دو شیب) بود و مهندسان و معماران آن سرزمین در اسلوب ساختمانها از سبکی خاص پیروی می کردند. پس از آن که حکومت آشور متزلزل گردید، قدرت سلاطین اورارتو فزونی گرفت و پارسیان یک چند زیر تسلط اورارتیان ماندند. در این مدت، پارسیان از تمدن و فرهنگ این قوم مخصوصا در رشته معماری استفاده فراوان کردند. سرزمین اورارتو نیز از حملات تخریبی آشوریان در امان نبود.[2]

منشأ دولت اورارتو اطراف دریاچه وان بود و پایتخت آنان شهر توشپا که در ساحل شرقی این دریاچه قرار داشت.

سلطنت اورارتو بعد از سال‌ها جنگ و رقابت با آشور و بعد از حمله کیمری‌ها، در اثر حمله قوم ایرانی اسکیت‌های اشکودا [3]در قرن ششم قبل از میلاد، از بین رفت و باقی‌ماندهٔ آن، به انقیاد پادشاهی «ماد»درآمد.

جلوس تیگلت پلیسرسوم(745-724 ق.م.) به تخت پادشاهی آشور، که پادشاهی شجاع و قوی الاراده بود اوضاع را عوض کرد. نزاع بر سر نواحی مرزی آشور در سوریة شمالی که ساردوری دوم دعوی مالکیت داشت درگرفت از این ناحیه تیگلات پلیسر به امیر نشین ارپد – رفند- در شمال حلب حمله کرد ساردوری با دست نشاندگان خود و شاهان ملیتن و کماجنه و ماراش در بین کیشتام و هلفات در منطقة رومقالا در کنار فرات به کمک محاصره شدگان با تیگلات پلیسر در 743 بجنگ برخاست ولی مغلوب شد. ” شاه آشور در 735 ق.م. اورارتو را به قهر و غلبه اشغال کرد و پایتخت آن توشپا که وان کنونی باشد محاصره نمود. ولی کوشش‌های او در گشادن این شهر بجایی نرسید.

 

تیگلات پلاسر خشم خود را با کشتن اسیران فرو نشاند و حس غرور خویش را با نصب مجسمة خود در جلوی شهر نگشاده ارضاء کرد و آن کشور را تخلیه کرده برفت. وی در حملة خود بر ولایات مرزی اورارتو به تسخیر خوبوشکیا و موساسیر و «ماننا» که بین جومرک و دریاچة ارومیه بودند نیز توفیق نیافت دراین جنگها شهرمنوآ بدست سپاهیان آشور ویران گشت و به یغما رفت. چند سال بعد شاه آشور درسال 736 ق‌.م تصمیم گرفت که جنگ را به کشور آرارات بکشاند. سپاه اورارتو شکسته شد و شهرهای آن کشور یکی پس از دیگری بدست فاتح آشوری افتاد ناگهان سپاه آشور مقابل دروازه‌های پایتخت اورارتو ظاهر شدند. و ساردوری در قلعه‌یی که غیر قابل تسخیر می‌رسید پناه جست. پادشاه آشور چون از عهدة گرفتن آن قلعه برنیامد شهرها و قراء اطراف پایتخت اورارتو را خراب کرده مردم آنرا از دم تیغ گذرانیده به نینوا بازگشت. ساردوری از اندوه این شکست بمرد و پسرش اوئه‌دیپری بنام روسای اول به تخت نشست. نام او در کتیبه‌های آشوری اورسا آمده است.“(Çilingiroğlu, 1997: 40-41) . بدین ترتیب در زمان جلوس روسای اول بر تخت سلطنت دولت اورارتو تمامی سرزمینهای غربی کشور اورارتو از دست رفته بود اما سرزمینهای جنوبشرقی کشور که شامل «ماننا» و سواحل غربی دریاچه ارومیه می گردید همچنان در تسلط اورارتو قرار داشت.

حکومت روسای اول(در حدود 713-735) و اتحاد با “ماد»:

روسای اول پس از جلوس بر تخت سلطنت اورارتو همانند پدرش ابتدا راه سرزمینهای شمالی را پیش گرفت و به گسترش اراضی در مجاورت گرجستان کنونی پرداخت.(تصویر 3) ” روسای اول بنام خود شهری در آلاشکرت – توپراق قلعة وان – بساخت و دریاچه‌یی دست کند – دریاچة روسا- در کنارش حفر کرد که مخزنی برای آبیاری دشت‌های اطراف بود و امروز کشیش گل یعنی استخر کشیش نام دارد. در طرف شمال در منطقة دریاچة سوان فتوحات ساردوری دوم را دنبال کرده نوزده شاه را در آنسوی دریاچه در کوهستان به اطاعت آورد. برای جبران شکست آشور اتحادیه از امیرنشین های کوچک اطراف تشکیل داد. طبق کتیبه‌یی که از روسا بر تخته سنگی در نزدیکی دریاچه گوگچه بدست آمده، این پادشان بیست و سه شاه را که ای‌پانی خوانده شده‌اند در ناحیة بین ایروان و تفلیس به اطاعت خود در‌آورد بود.“( مشکور، 1332) روسا که از شکست ساردوری دوم در برابر قشون آشور خاطرة تلخی داشت درمرزهای اورارتو تعدادی قلعه و برج و بارو و پادگانهای مقدم برقرار کرد. دیری نپایید که سارگن دوم(705-721 ق‌م) شاه آشور تصمیم بجنگ با اورارتو گرفت. نخست متحدین آن کشور را مورد حمله قرار داد. در 715 ق.‌م شاه اورارتو به «ماننا» درآمد. رئیس و امیر «مادها»دیااوک یکی از پسرانش را که سابقاً در گرو دولت اورارتو بود و خود از متحدین آن دولت بشمار می‌رفت بیاری روسا فرستاد. روسا با این قشون اول الوسونو شاه «ماننا» را مطیع و متحد خود ساخت و بیست و دو قلعه را تسخیر کرد. ولی سارگن با عجله به «ماننا» حمله برد و ابتدا الوسونو شاه آنجا را به اطاعت آورد، و امیر کارل لو را زنده پوست کند و امیر آل لابریا از ترس بگریخت، ودیااوک شاه «ماد»را با خانواده‌اش اسیر و به حماه در سوریه تبعید کرد، چنانکه نام تبعیدگاه او در کتیبه‌های آشوری «بیت دیااوک» آمده است. در همان هنگام که سارگن از حملة خود بر اورارتو تردید داشت، در 714 ق‌م کیمری¬ها که از اقوام چادرنشین تراس فریژی و از نژاد سکایی بشمار می‌رفته‌اند و در استپ‌های روسیه می‌زیستند ظاهراً بتحریک آشور از دربند قفقاز گذشته از سوی شمال به کشور اورارتو هجوم آوردند و روسا را از پیش خود براندند و شکستی سخت به او دادند. ” در زمان سلطنت سارگن، اورارتو نخستین مملکتی بود که متحمل آسیب کیمریان شد. با وجود اینکه ایشان عقب رانده شدند، معهذا بدان کشور چندان خرابی وارد آمد که بسیار سنگین ذکر شده است.“(گیریشمن، 1381: 97) . در این هنگام سارگن فرصت را غنیمت شمرده به اورارتو لشکر کشید، و با روسا در بخش اوایش دیش که در کنار شرقی دریاچة ارومیه بین تاش¬تپه و اشنویه بود در گردنة اواآواش روبرو شد. روسا شکست خورده بطرف موساسیر که تا این گاه به وی وفادار مانده بود بگریختو گنج خود را در آنجا پنهان ساخت. پس از این فتح، سارگن به اورارتو اصلی بطرف شمال دریاچة وان از راه ولایات توراناوان و مردستان تا موانع طبیعی آلاداغ بتاخت و سر راه خود را تماماً غارت کرد. دربارة سرانجام روسای اول دو روایت است یکی آنکه وی پس از این شکست‌ها از غم و اندوه بیمار گشته درگذشته دیگر آنکه بنا به مدارک آشوری روسا از فرط تأثری که از این مغلوبیت بر وی وارد آمده بود خود را بکشت.

آرگیشتی دوم(714-685 ق.م.) و ثبات سیاسی اورارتو

” پس از پدرش روسای اول پادشاه شد وی مانند اسلاف خود از پادشاهان آبادگر بود و شهر آرگیشتی قینی‌لی را در چشم‌انداز «چلبی باغی» نزدیک «ارجیش» بنا نمود. در زمان او اورارتو بسرعت وضع خود را تثبیت کرد، الواح آشوری حکایت می‌کند که اورارتو نفوذ سابق خود را بر اراضی مرزی مجدداً بسط داد و سارگن با آن دولت روابط و تعارفات سیاسی داشته است.

 

روسای دوم(685-645 ق.م.) اتحاد با کیمری ها، جنگ با سکاها

پس از پدرش آرگیشتی دوم بشاهی نشست. در بین پادشاهان اورارتو پس از منوآ دیگر پادشاهی که دارای فعالیت عمرانی گسترده بود روسای دوم است. هرچند که کتیبه و استل زیادی در این مورد از وی برجای نمانده است، اما کاوش های علمی باستانشناسی محوطه های باستانی اورارتویی مملو از تابلت های گلی متعلق به روسا است که در آنها اقدامات او ذکر گردیده اند.(Çilingiroğlu, 1997) طبق کتیبه‌یی که از این پادشاه در عادل جواز در شمال دریاچة وان پیدا شده است. روسای دوم ادعا می‌کند که کشور موشکی و هیتی و خالیطوئی – یا هالزونس- و الزی را بتصرف اورارتو آورده است….. این پادشاه معاصر اسرهادون(669-681) بود وی بکمک سپاهیان مزدوری که از کیمریها گرفته بود با دشمن موروثی خود آشور از در جنگ درآمد…. در آن هنگام کیمریها بقلب فلات آناتولی رفته قلمرو فریژی‌ها را از مردم میدا – میتا- پاک کرده آنجا را ویران ساختند. در نتیجة این واقعه بود که ارمنیهای تاریخی که در حقیقت شعبه‌یی از فریژیها بودند، پس از سقوط دولت ایشان بصورت قبایلی تازه نفس در جاده‌های مشرق براه افتادند…. خطر دیگری که اورارتو را تهدید می‌کرد هجوم سکاها بود که در منابع آشوری نام آنها اشکوزایی آمده است و آنها از قبایل چادرنشین بودند که از استپ‌های روسیه سرازیر شده در «ماد»و حتی «ماننا» برقرار گشتند در اواخر قرن هفتم شهرهای اورارتویی نیز مورد حمله واشغال سکاها قرار گرفته اند که حفریات کارمیربلور شاهدی بر این مدعاست.( کالیگان، 1384: 36) . و از آنجا خوبوشکیا را در سر حد آشور تهدید می‌کردند در این هنگام روسای دوم از مواقع استفاده کرده با اتحادی که با کیمریها داشت چند ولایت سرحدی آشور مخصوصاً شوپریا را که با ولایت لیجه در توروس مطابقت می‌کند به اطاعت خویش آورد. در 673 اسرهادون مجدداً شوپریارا مطیع خود ساخت و پایتخت آن اوپ‌پومه را آتش زد. روسای دوم در اواخر سلطنت خود با آشور بانیپال شاه آشور معاصر بود.(مشکور 1345: 36- 38)

پادشاهان دوران پایانی اورارتو

به دلیل پراکندگی منابع و زوال سیاسی همزمان دولت های اورارتو و آشور و نتیجتا نابسامان بودن آرشیوها، اطلاعات سیاسی و گاهنگاری پادشاهان اورارتو پس از روسای دوم مخدوش و غیرقابل ذکر قاطعانه بوده و بیان نام و تاریخ دقیق حکمرانی هرکدام از پادشاهان با شک و تردید فراوان همراه است.(Belli, 2004) بر اساس اطلاعات منابع نوشتاری آشوری ساردوری سوم پس از روسای دوم بر تخت سلطنت اورارتو تکیه زد. ”پس از روسای دوم پادشاه شد و سیاست شاه سابق را ادامه داد. البته در مورد تاریخ در حدود 645-646 ق.م. فرستادگانی که به نینوا پایتخت آشور روانه کرد تا از طرف وی به‌ آشور بانیپال فیروزی و ظفر قطعی او را بر عیلام تهنیت گویند. ساردوری سوم کتیبه‌یی از خود در جنوب دریاچة وان به یادگار گذارده و خود را پسر راپی نامیده و برخلاف دیگر شاهان پیشین، خود را شاه(بیااینا) یا توشپا نخوانده است پس از او پادشاهی بنام اریمنا87 بر تخت نشست.“( مشکور، 1345) ( تصویر 6). ” آشوربانیپال در کتیبه ای می نویسد: ایشتار- دوری(ساردوری) پادشاه اورارتو که پدرش برای پدرم پیغام برادری فرستاد،….. هدیه و پیغام شادباش فرستاد…” اما در برخی از آثاری که در کاوشهای ایالات شمالی اورارتو همچون آرین برد بدست آمده کتیبه هایی از روسای سوم فرزند اریمنا است که می نویسد ” پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ، حاکم شهر توشپا” شاید بتوان گفت که پس از روسای اول دو پادشاه بر یک عنوان ادعای مالکیت داشتند، اولی ساردوری سوم که منابع آشوری از او بعنوان پادشاه اورارتو نام برده اند و دومی روسای سوم پسر اریمنا که کتیبه هایش بدست آمده است. ” روسای سوم بنا به آثار وان و کتیبة آرماویر آخرین پادشاه اورارتو است که در اسناد مکشوفة آن قوم از وی یاد شده است. وی معبدی برای خدای خالدی در توپراق قلعة وان بنا کرد.(تصویر 7)  در کاوش‌هایی که از این معبد بعمل آمده سپرهای جواهرنشانی با اسطوره‌ها و نوشته‌هایی از آن پادشاه کشف شده که نام وی بر اغلب آنها مسطور است.“( مشکور، 1345) ضمنا می بایست توجه داشت که اریمنا پدر روسای سوم در هیچ کجا بعنوان پادشاه معرفی نگردیده است نه منابع آشوری و نه منابع اورارتویی، برای پاسخ به این معما می توان چنین تصور نمود که روسای سوم در جریان شورش عمومی در کشور اورارتو به یکباره تخت سلطنت را غصب کرده و بی آنکه فرزند شاه باشد بر آن تکیه زده و یا با توجه به ناآرامی داخلی وی بعنوان عضوی از خانواده سلطنتی در جایی خارج از کشور اورارتو و یا حداقل حوزه نفوذ دولت مرکزی اعلان سلطنت نموده است. شناسایی و تعیین حاکمیت تاریخی و سیاسی آخرین پادشاهان اورارتو به همین جا ختم نمی شود. و در صورت شناسایی روسای سوم بعنوان آخرین پادشاه اورارتو به ناگهان با کتیبه های نقر شده بر روی دو مهر بدست آمده از کارمیر بلور مواجه هستیم که نوشته ای با این عنوان را دارند: “روسا فرزند روسا” شاید این آخرین روسا در ایالت شمالی اورارتو بعنوان یک شاهزاده حضور داشته است!؟ اما تصور پادشاهی با نام روسای چهارم برای دولت اورارتو چندان منطقی بنظر نمی رسد.(Çilingiroğlu, 1997)[4]

 

اورارتوییان در روزگار خود به سبب مهارت در فن فلزکاری مورد تحسین همسایگان بودند، زیرا می‌توانستند مجسمه هائی در اندازه‌های طبیعی بسازند. هنر و فرهنگ اورارتویی بیشتر متکی بر کاوش هائی است که در سه محل توپراق‌قلعه و کارمیر بلور و دژ اربونی در ارمنستان صورت گرفته است. یکی از فنونی که اورارتوییان را از اقوام مجاور هم عصر خود ممتاز می‌کرد، مهارت آنها در ساختن شبکه‌های آبیاری و آب بندها برای توسعه کشاورزی بود. آثار بر جای مانده بیانگر قدرت حیرت‌انگیز آنها در ایجاد کانال‌های آبیاری و آبرسانی از فواصل بسیار دور بوده است. ساختن قوس‌های کاذب، استفاده از سنگ‌های تیره و روشن مخصوصاً در ساختمان معابد و پنجره‌های کور که جلوه و زیبائی خاصی در بنا ایجاد می‌کرد از ابتکارات معماری آنها به شمار می‌رود.

 

آرگیشتی اول بر تپه استان آرماویر منطقه‌ای به نام آرگیشتی هینیلی ساخته شد. بسیاری از سنگ‌نبشته‌های اورارتو که در آنها از بنای دژها، پرستشگاه‌ها و احداث کانال‌های آبیاری سخن رفته از این ناحیه به دست آمده‌اند. همچنین در ساحل دریاچه سوان دو دژ موجود است که به دست اورارتوییان بنا شده‌اند، یکی از این دو دژ بر صخره بلندی برفراز شهر «نور بایزات» (گاوار) جای دارد. در ساحل جنوبی دریاچه سوان سنگ نوشته به خط میخی باقی‌مانده است که از بنای دژی به نام خدای تیشبا در این ناحیه سخن می‌گوید.

پایان کار اورارتو را می توان در سال 609پ م دانست که شهر توشپا ی اورارتویی به دست «مادها»افتاد. سلطه «مادها»بر اورارتوییان عمر زیادی نداشت زیرا پایتخت «مادها»خیلی زود به تصرف پارسها درآمد و قوم دیگری که ارامنه نام داشتند بر منطقه دولت اورارتو دست یافتند.خشیارشا در کنار دریاچه وان که مرکز دولت اورارتو است سنگ نبشته ای دارد و از انجام عملیات ساختمانی در آن محل خبر میدهد. داریوش در شمارش سرزمینهای تحت فرمان خود اورارتو را نام برده است ولی پس از آن دیگر نامی از اورارتو برده نشده است و به جای آن نام ارمنستان آمده است.

 

 خط و زبان اورارتو

نوشته های رسمی سلطنتی اورارتو تا سدۀ نهم پ م با لهجه ی آشوری و به خط اکدی نگاشته می شد اما در 830 پ م به جای آن خط اورارتویی به کار رفت. کشفیات جدید نشان می دهد که خط اورارتویی از رسوم و سنت مکاتبات رسمی حوری در هزارۀ دوم پ م نشئات گرفته است.[5]

 

زبان اورارتویی تا سده ی هفتم پ م با خط میخی آشوری جدید نوشته می شد اما اورارتوییان یک خط تصویری هم داشتند. آنها خط و کتابت را از آشوریان آموختند اما از شمار علائمی که در کتیبه های آشوری دیده می شود کاستند. مجموع حروف اورارتوها، به جز ارقام، از 230 علامت پدید آمده و این به مراتب کمتر از شمار علائم کتیبه های آشوری است.[6][15] قابل توجه است که زبان دربار اورارتو حوری بوده اما مردم اورارتو به زبان دیگری نیز سخن می گفتند که ویژگیها و قواعد زبان اورارتویی را داشته. این زبان برای امور دینی و حکومتی به کار می رفته است.

 

در سالهای 1893 و 1896م، نیکوکسکی به ترجمه و تفسیر کلیه ی نوشته های اورارتو، که تا آن زمان در اراضی روسیه به دست آمده بود، پرداخت. در 1900م نیز صندلچیان، دانشمند ارمنی، مطالبی دربارۀ متون اورارتو منتشر ساخت و زبان اورارتو را از زبانهای هند و اروپایی شمرد.[7]

دین اورارتوها

اورارتوها دائماً با همسایۀ خود، آشور، در جنگ بودند. هنگامی که یکی از پادشاهان آشور به نام سارگون در 714پ م موسی سیر، از شهرهای اورارتو، را غارت کرد دستور داد تا از اشیا موجود در معبد شهر فهرستی تهیه شود اما در میان این اشیا ذکری از مجسمه و تصویر خدایان نیست. در معابدی که اورارتوها در آن اقامت داشته اند، علامتهایی در بالای بام دیده میشود که در دو طرف معبد قرار دارد و به صورت نیزه است. در نبردها این علامت پیشاپیش سپاهیان حرکت داده می شد. علامت تندیس همسر خالدی نیز به دست آمده است. ترجیح دادن یک علامت و نشانه به جای تصویر خدا، که درمیان آشوریها نیز رواج پیدا کرده بود، یکی از آثار نفوذ فرهنگی و دینی کاسیان بوده اندیشه ی بی تصویر بودن خدا به ادیان اولیۀ هند و ایرانی، گاتها و ریگ ودا بازمی گردد.[8] اما از میان خدایان متعددی که در تمدن اورارتو وجود داشته سه خدا از اعتبار و مقام بالاتری برخوردار بودند:

1. خالدی: که بالاترین خدایان محسوب می شد و به نظر می رسد که خدای آسمان، نظم و خورشید بوده. کتیبه ی روسای دوم ( 685پم)، پسر یکی از پادشاهان اورارتو، به نام آرگیشت نیز برای پرستشگاه خدای خالدی، خدای بزرگ اورارتو، کنده شده، سنگنبشته نیز گویای همین مطلب است.  

۲-تشه با: خدای جنگ و تجسم طوفان بر روی زمین

۳- شی وی نی : خدای زمین،منبع زندگی بخش و خدای مهر و آب رودخانه

در میان خدایان اورارتویی، تشه با- با ن”ماده گاو نر و خدای خالدی با نماد شیر در کوه ها حجاری شده است:  [9]

 



[1] مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. (جلد ۱) - ۱۵۹–۱۶۰

[2]  مرتضی راوندی همان ج۱ ص ۱۶۰

[3]  اسکیت‌های اشکودا ملقب به تیز خئودان در پایان قرن ششم و پنجم پ.م. در قلمرو آن روزی ساتراپ‌نشین ماد می‌زیستند کاملاً صحیح است می‌توان کوششی برای تعیین دقیق محل سکونت ایشان نیز به عمل آورد. بر حسب نوشتهٔ هرودوت اسکیت‌ها پس از دور زدن جبال قفقاز با مادها پیکار کردند یعنی میدان نبردشان جمهوری آذربایجان بود و چون این واقعه فقط در حدود سال - ۶۵۰ پ.م. - وقوع یافت پس مسلماً اسکیت‌های اشکودا قبل از آن تاریخ در آنجا می‌زیستند.(ویکی پیدیا دانشنامه آزاد) دیاکونوف آنان را بخشی از اسکیت ها بعدی می داند.

[4]  صبوری رضا  گاهنگاری اورارتو پایگاه مطالعات و پژوهش های علوم میان رشته ای در باستان شناسی،هنر و معماری

[5] دیاکونوف همان ص 15

[6] پیوتروفسکی بوریس بورسیویچ – اورارتو ترجمه عنایت الله رضا تهران بنیاد فرهنگ ایران  ؛1348: 77-76

[7] حاجی زاده کریم – بررسی استقرارها اورارتویی در شمال غرب ایران دانشگاه تربیت مدرس؛1374: 15

[8]  اصغرپور سارویی سمیرا بررسی تطبیقی گوردخمه های ماد و اورارتو دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی ص ۳۵

[9]  رییس نیا رحیم آذربایجان در سیر تاریخ ایران تبریز نیما ۱۳۶۸ ص  ۱۷۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد