تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

رهبرانی که از بالای زره پوش برای مردم سخنرانی کردند

اصلاحات اقتصادی گورباچف(آخرین رهبر کمونیست شوروی) در زمانی که وضعیت بسیار وخیمتر از گذشته بود، با فضای باز سیاسی همراه شد. این همزمانی، ارکان سیستم آهنین شوروی را به هم ریخت. مردم شدیداً خواستار این اصلاحات بودند. اما این اصلاحات با مخالفت هسته مرکزی قدرت شوروی، یعنی حزب کمونیست روبرو گردید. برای متوقف کردن اقدامات گورباچف، آنها دست به ِ کودتا زدند، اما مردم از ترس برگشت به دوره ِ ی خفقان ِ گذشته از مخالفان سر سخت ِ نظام سوسیالیستی مانند بوریس یلتسین (اولین  رئیس جمهور منتخب جمهوری روسیه)، دفاع کردند و کودتا شکست خورد.

 یلتسین در  بالای تانکی که برای مهار تظاهرکنندگان آمده بود با شهامت علیه کودتا سخنرانی کرد. این دومین باری بود که یکی از رهبران روسیه در بلای زرهپوش برای مردم سخنرانی میکرد. نخستین بار لنین بعد از برگشت از تبعید در ایستگاه راه آهن پتروگراد از بالای زرهپوش برای انقلابیون سخنرانی پر شور و هیجانی کرد و آنها را به قیام علیه دولت موقت، با شعار "زنده باد انقلاب سوسیالیستی" تحریک و تشویق نمود. این بار یلتسین حتا در برابر مقاومت مجلس  شوروی (دوما) و بست نشینی نمایندگان حزب کمونیست و ِ مدافعان حفظ سوسیالیسم، دستور به توپ بستن مجلس را داد.

حکومت شوراها فاجعه بارتر از این نمی توانست خاتمه یابد. وقایع به گونه ِ ای رقم خورد که جامعه از طرح اصلاحات گورباچف ِ برای حفظ سوسیالیسم گذر کرد و رهبری به دست یلتسین ِ ضدسوسیالیسم افتاد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهم ریخت، و جمهوریهای پانزده گانه شوروی استقلال یافتند و هر کدام به راه خود رفتند.

 بدین صورت کشور متحد باقی می ماند که گورباچف در رأس آن باشد. این گونه بود که یلتسین وارث قدرت در جمهوری روسیه شد و گورباچف از بالاترین مقام سیاسی کشور ساقط شد و اصلاحات مورد نظر او به راهی رفت که جای سوسیالیسم را رسما سرمایه داری شبه مافیایی گرفت. با این دگرگونیها ابر قدرت شوروی به لبه پرتگاه خطرناکی رسیده بود که حتا نفع غرب هم در جلوگیری از فروپاشی کامل آن بود. زیرا عواقب خطرناک بهم ریختن کامل شوروی میتوانست جهانگیر بشود.

گورباچف خواستار حفظ تمامیت شوروی همراه با اصلاحات مورد نظر ِ خود بود. اما حوادث گوناگون و در رأس آنها، کودتا، این خواست را به تاریخ سپرد و دیکتاتوری کارگران و سوسیالیسم که با شبه کودتایی پایان یافت.

چرا نظام سوسیالیسم و حکومت کمونیستی شوروی شکست خورد؟ یکی از دلایل چنین است:

-         اریک هابسباوم اعتقاد دارد که :در قرن بیستم جهان دگرگون شد. اما پیروان دگماتیست مارکس همچنان ِ سخنان مربوط به وضعیت سده ی نوزدهم را تکرار کردند. یعنی در این مورد ایراد به مارکس وارد نیست بلکه به پیروان جزمگرای او وارد است ِ که این تفاوت زمانی را در نظر نگرفتند. کما این که هنوز مارکسیستهای اُرتدوکسی هستند از جمله طرفداران قلیل بازمانده از حزب توده  در کشور خودمان – بر این باور هستند که نظریه های مارکس در قرن نوزده را می توان در سده ی بیست و یکم برای رهایی جهان از دشواری های فعلی به کار گرفت.و اگر این نظریه ها شکست خورده و می خورند -در این موارد مارکس هیچ نقشی نداشته است.

-         برخلاف اریک هابسباوم، برخی فروپاشی شوروی را مستقیم به ایدئولوژی اکتبر خوانده میشد. بعدها "انقلاب کبیر اکتبر" نام گرفت. کودتا به رهبری لنین تقریباً بدون خونریزی علیه دولت موقت روسیه انجام گرفت.

-         بلشویکها و متحدانشان ساختمان های دولتی و دیگر مکانهای استراتژیک را در پایتخت روسیه یعنی شهر پتروگراد (در حال حاضر سن پترزبورگ) اشغال کردند و دولت جدیدی با ریاست لنین تشکیل دادند.

درگیری نظامی بعد از انحلال مجلس مؤسسان که اکثریت نمایندگان منتخب آن از ِ حزب اس آر ها بودند؛ آغاز شد. دستور ِ انحلال مجلس مؤسسان را لنین صادر کرده بود..ولی به یوتوپیای [1]مارکسیستی ارتباط میدهند.

 دانیل چیروت مینویسد: رجوع به مشکلات اقتصادی برای فروپاشی کافی نیست. موفقیتهای زیادی هم دراین کشورها بوده است. از نظرنظامی به هرحال بسیار پیشرفت کرده بودند. مردم کشورهای بلوک شرق از تحصیلات عالی و خوبی برخوردار بودند. او مینویسد درست است که کشورهای اروپای شرقی نسبت به غرب از امکانات کمتری برخوردار بودند اما همزمان کشورهای فاسد، فقیر، نابرابر و ناعادلانه تر از کشورهای بلوک شرق در جهان کم نبودند، ولی چرا دولتهای کمونیستی بدون مقاومت فروپاشیدند؟

او خود پاسخ میدهد، در وضعیتی که مردم این کشورها از تحصیلات بالایی برخوردار بودند ایدئولوژی و یوتوپیای سوسیالیسم و به طور مشخص مارکسیسم که پایه و اساس این دولتها بود اعتبارش را ازدست داده بود و وعده ها، پایه و اساس نداشت. به طور یقین جوزف استالین و دیگر رهبران مارکسیست این را میدانستند. در غیراین صورت مشروعیت سوسیالیسم از بین میرفت.

  به همین دلیل به دروغ متوسل میشدند. چیروت در ادامه میافزاید: از سال1920 دروغ، روی دروغ انباشته شده بود. هرچه فاصله میان واقعیت و وعده بیشتر میشد طبعاً از اعتبار جامعههای لنینیستی کاسته میشد. در کشورهای جهان سوم هم که به ایدئولوژی سوسیالیستی گرایش وجود داشت کمکم به این نتیجه رسیدند که شیوه ی مهندسی اجتماعی دگرگون شده و رشد و پیشرفت غربی کاراتر است در نتیجه به آن سو گرایش پیدا کردند. بنابراین نه تنها در کشورهای سوسیالیستی بلکه درتمام جهان توهم نسبت به سوسیالیسم و مارکسیسم از بین رفت. حزبهای سوسیالیستی در کشورهای غربی نیز تنها در حرف سوسیالیست باقی ماندند. .[2]



[1]آرمان‌شهرخواهی (به انگلیسی: utopianism) عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیال‌پردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی. از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعه‌های آرمانی ریخته‌اند و همچنین بسیاری از گروه‌های دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوشش‌هایی برای برپا کردن جامعه‌های آرمانی کرده‌اند  ــ و از جمله مارکسیست های ارتدکس

 

[2] -بر گرفته از کتاب از لنینیسم تا پوتینیسم:دلایل فرو پاشی اتحاد شوروی – کاظم علمداری

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد