تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

اجساد کشته‌شدگان بازگشته و گریبان پینوشه را گرفتند.

 

کاروان مرگ –نمایشی برای نشان‌دادن قدرت پینوشه در حکومت شیلی

در سال ۱۹۷۳، در ابتدای روی‌کارآمدن پینوشه، نظامیان او ۷۵ انسان بی‌گناه را به کام مرگ فرستاده بودند. این اقدام قساوت‌آمیز بعدها به «کاروان مرگ» موسوم شد. کارلوس برگر یکی از آن قربانیان بود. برگر و ده‌ها نفر دیگر بازجویی و شکنجه شدند و در کمال بی‌رحمی به قتل رسیدند. اجساد تعدادی از کشته‌شدگان هرگز به خانواده‌ها تحویل داده نشد و معلوم نگشت که در کجا دفن شده‌اند. پدر و مادر کارلوس برگر نتوانستند این مصیبت را تحمل کنند و در سال‌های بعد دست به خودکشی زدند.

 کارمن، همسر وفادار کارلوس، اما پایداری نشان داد و اجازه نداد که مرگ همسرش او را از پا درآورد. کارمن، در طلب مجازات قاتلان کارلوس برآمد. و به‌رغم بی‌اعتناییِ قضات به شکایت‌های او طی سالیان متوالی، بر اقدامات خویش مداومت ورزید.

سرانجام در اوت ۱۹۹۹، چند ماه پس از بازداشت پینوشه در لندن، حکم جلب نظامیانی که زندگی کارمن را سیاه کرده بودند صادر شد.

هنوز اما ماجرا تمام نشده بود. کارمن در آوریل ۲۰۰۰ در برابر دیوان عالی، ژنرال پینوشه را بابت فجایع کاروان مرگ متهم ساخت. مدارک او قاطع بود. ازجمله استشهادی از گروهی از افسران ناحیه که به دست‌داشتن پینوشه و دستور او برای لاپوشانی کشتارها گواهی می‌داد. در ادامه، معلوم شد که پینوشه می‌خواسته از طریق این کشتار، پیامی را برساند. البته نه به غیرنظامیان، بلکه به خودِ نظامیان: اینکه هیچ نرمشی نسبت به مخالفان تحمل نخواهد شد. خودِ ارتش می‌بایست مرعوب می‌شد. کاروان مرگ نمایشی برای نشان‌دادن قدرت پینوشه بود.

اکنون اما پینوشه در تاری که خود تنیده بود، گرفتار آمده بود. اگر او اجساد کشته‌شدگان را به‌جای گم‌وگورکردن به بستگانشان تحویل داده بود، اینک آزاد می‌شد. اما حالا اجساد کشته‌شدگان بازگشته و گریبان پینوشه را گرفته بودند.

البته پینوشه چنان‌که باید، به سزای اعمال خود نرسید. وکلایش در مراحل نهایی محاکمه، «زوال عقل» ساختگیِ او را بهانه کردند و یکی از شعب دادگاه استیناف شیلی، محاکمه‌ی پینوشه را بر اساس این عذرِ واهی به تعلیق درآورد.

مبارزه‌ی معدود قضات عادل شیلی و مخالفان پینوشه ظاهراً بی‌ثمر مانده بود. اما در مقیاسی بین‌المللی و در نگاهی روبه‌آینده، آنان گامی نسبتاً پیروزمندانه‌ برداشته بودند. آنان مسیری را گشودند که محاکمه‌ی مستقیم یا نیابتیِ دیکتاتورهای دیگر جهان را هموار می‌کرد. آنان دیگر ملل جهان را به این واقعیت دلگرم ساختند که می‌توان دیکتاتورها را نیز در ایام حیاتشان به محضر عدالت کشاند. طولی نکشید که در اکتبر ۲۰۰۰ مردم صربستان علیه اسلوبودان میلوشویچ، قصاب بالکان، قیام کردند و کمتر از یک سال بعد، دیکتاتور سابق صربستان تسلیم دادگاه لاهه شد.

بنابراین، در چشم‌اندازی فراخ‌تر، اختلالی که وکلای پینوشه در روند محاکمه‌ی او پیش آوردند، مانع از پیشرویِ «فرشته‌ی عدالت» به‌سوی پاسخگوکردن دیکتاتورها در سطحی بین‌المللی نشد. حالا دیکتاتورهایی مثل پینوشه و میلوشویچ، اگر اندکی عقل داشته باشند، باید در ستمگری و کشتار، کمتر دست‌ودل‌بازی به خرج دهند. به‌هرحال، بی‌تردید پس از محاکمه‌ی پینوشه، دیگر دیکتاتورها و هم‌دستانشان نمی‌توانند با خاطری آسوده در خارج از قلمروی خودکامگیِ خویش عرض اندام نمایند.[1]



[1] ریل دورفمن (۱۴۰۱) شکستن طلسم وحشت: محاکمه‌ی شگفت‌انگیز و پایان‌ناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه، ترجمه‌ی زهرا شمس، نشر کرگدن،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد