تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

مفهوم آزادی از دیدگاه های گوناگون در تاریخ معاصر ایران

 

کلمه آزادی از جمله واژه هایی است که همه احساس می کنند که معنی آن را می دانند این درک تا حدودی درست است چون که هر کس از ظن خود شد یار من است! بنا بر این تعاریف بسیاری برای این کلمه آزادی وجود دارد. آیزایا برلین (فیلسوف سیاسی و اندیشه نگار بریتانیایی) برای آزادی حدود ۲۰۰ تعریف را مطرح می‌کند. همین امر سبب شده‌است که تعریف دقیقی از آزادی ارائه نشود و به تبیین مصادیق آن اکتفا شود. با این همه می‌توان برای آزادی دو شاخص مهم در نظر گرفت.

-          یکی فقدان مانع که این شاخص در تعریف لغوی آزادی نیز نهفته‌است (در زبان‌های فارسی، انگلیسی و عربی) و

-           دیگری امکان بروز و انجام خواست مورد نظر.

برای فهم بهتر این مطلب می‌توان به پرنده‌ای در قفس اشاره کرد که پرنده را فاقد آزادی می‌دانیم چون دارای مانع است.

اما اگر پرنده از قفس آزاد باشد اما مجال پرواز نداشته باشد (مثلاً پرهایش بریده باشد یا به خاطر ضعف امکان پرواز نداشته باشد) باز هم آزاد تلقی نمی‌شود.

توجه به دو شاخص فوق برای تعریف آزادی ضروری است.

جان استوارت میل(۱۸۰۶۱۸۷۳)، در کار خود، دربارهٔ آزادی، نخستین کسی بود که تفاوت بین آزادی را به عنوان آزادی عمل و آزادی به عنوان عدم وجود تهدید به رسمیت شناخت.

هگل، آخرین فیلسوف صاحب مکتب تاریخ فلسفهٔ غرب، معتقد بود آزادی جوهر حیات است همچنانکه کشش جوهر آب است.

 علیرغم تمام تعاریف آمده از آزادی، هرگونه فشار و اجبار بد نمی‌باشد مثلاً بازداشتن کسی که به خود یا دیگران آزار می‌رساند بد شمرده نمی‌شود. همچنانکه در یک نظم قانونی پذیرفته شده هیچ‌کس با محدودیت‌های قانونی مخالف نیست و از میان رفتن قانون آزادی به‌شمار نمی‌آید بلکه آشوب شمرده می‌شود.

آزادی امکان عملی کردن تصمیم‌هایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود می‌خواهد بگیرد. اگر انسان بتواند همهٔ تصمیم‌هایی را که می‌گیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی‌حد و مرز است.

اما چون انسان‌ها به‌طور اجتماعی زندگی می‌کنند، نمی‌توانند آزادی مطلق داشته باشند؛ زیرا آزادی بی‌حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع می‌انجامد. به همین سبب است که هر جامعه‌ای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادی‌های افراد آن جامعه می‌شود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادی‌ها به وجود می‌آورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادی‌های مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آن‌ها را در جامعهٔ جهانی معین و مشخص می‌کنند.

 تلاش‌ها و مبارزه‌های انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده‌است. علاوه بر فرمانروایان مردم هر کشور و انسان های هر جامعه می توانند تلاشهایی به صورت منطقی و قانونی برای لغو و یا اصلاح قوانین نامعقول و نامناسب داشته باشند ولی نباید اقدامات مخربی برای لغو قوانین معتبر کشوری یا جامعه صورت دهند. در غیر این صورت بی قانون و تخریب آزادی حاکم خواهد شد.

مفهوم آزادی از دیدگاه های گوناگون در تاریخ معاصر ایران

واژۀ «آزادی» مترادف با «حریة» در زبان عربی است. با در نظر گرفتن اشتقاق آن از واژۀ اوستایی آزاتا و واژه پهلوی آزات(نجیب) روشن می شود که این واژه پیشینه ای به کهنی ادبیات فارسی دارد، چنانکه از سوی نویسندگان و شاعرانی چون فردوسی، فرخی سیستانی، فخرالدین اسعد گرگانی، مولوی، خاقانی، ناصرخسرو و ظهیرفاریابی در معانی گوناگونی چون انتخاب، فراق، سعادت، تخفیف، سپاسگزاری، ستایش، رهایی، عدم بندگی و مانند آنها به کار گرفته شده است.[1]

در روزگار نوین، اندیشۀ آزادی سیاسی و اجتماعی نیز با این اصطلاح ( و گاهی با اصطلاح اختیار) بیان شده است. در زیر همین مفهوم نوین «آزادی» با اشاره به حوزه فرهنگی ایران بررسی شود.

مفهوم نوین آزادی با فرآیند تأثیر غرب بر فرهنگ و تاریخ ایران همراه است. با در نظر گرفتن این واقعیت که تکاپوی کمپانی هند شرقی بریتانیا(از سال 1600م) با مهاجرت جمعی نویسندگان و شاعران ایرانی به هند همزمان گشت و گذشته از آن آگاهیهای آورده شده به هند توسط جهانگردانی چون اعتصام الدین که عقیده اش را دربارۀ اروپا در سال 1767 م ابراز داشت، از نظر منطقی می نماید که مهاجران ایرانی نخستین کسانی بودند که در معرض اندیشه های نو اروپایی قرار گرفتند.

هر چند به نظر می آید که نمی توان نفوذ شایان نگرشی از غرب در نوشته های نویسندگان ایرانی سده هفتم میلادی (قرن اول – دوم هجری) مشاهده نمود. اما در هر حال کهنترین گزارش هواخواهانه درباز اروچا که به کوتاهی نوشته شده و ما از آن آگاهی داریم:

-           از محمدعلی حزین (فوت ۱۷۶۶ م) برابر با ۱۱۴۲ ش است. حزین در سال ۱۷۳۲ م(۱۱۲۱ ش) نوشت که تعدادی از کشورهای اروپایی از قوانین، یعنی راه بهتر زندگی و نظام های حکومتی استوارتری برخوردارند و اظهار تاسف می کند که چرا پیشنهاد سفر به اروپا را که از سوی یک ناخدای انگلیس به او شده بود نپذیرفته است.[2]

-          یکی از کهنترین و نسبتا جامع ترین گزارش های موجود به زبان فارسی پیرامون نهادهای سیاسی و اجتماعی اروپایی متعلق به عبداللطیف شوشتری – از مهاجران ایرانی به هندوستان است. شوشتری کسی است که در باره اندیشه های نوینی که در میان طبقه متوسط نوپای اروپا دشد کرده و به هند وارد شده بود، مطالبی فرا گرفت و در سال ۱۸۱۰م (۱۱۹۰ش) به گستردگی در باره مباحث نوینی چون فراماسونری، برابری، آزادی و کارکرد دادگستری در انگلستان مطالبی نوشت. همچنین وی به نظام حکومت مختلط بریتانیا و تقسیم قدرت میان شاه، اشراف، و رعایا اشاره نمود. آشکار است که گروه اخیر (رعایا) ثروتمدانی بودند که حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را داشتند.

برای توصیفهای گسترده تر پیرامون اندیشه های نوین، از جمله آزادی، می توان به نوشته های شاهدان عینی مراجعه نمود. گسترده ترین این نوشته ها از میرزا طالب اصفهانی، فرزند یکی دیگر از مهاجران به هندوستان و میرزا صالح شیرازی است. هم میرزا ابوطالب اصفهانی که به اروپا سفر کرد و از سال ۱۷۸۹ م تا ۱۸۰۳ م (۱۱۶۸ ش تا ۱۱۸۲ ش) در آن جا زندگی کرد و هم میرزا صالح شیرازی که از ۱۸۱۵ م تا ۱۸۱۹م( ۱۱۹۴ تا ۱۱۹۸ ش) در انگلستان تحصیل می نمود،ـ(میرزا صالح در ۱۰ جمادی‌الثانی ۱۲۳۰ (۱۹ آوریل ۱۸۱۵) به اتفاق چهار نفر دیگر، به فرمان عباس میرزا نایب‌السلطنه و وزیر او میرزا عیسی قائم‌مقام برای تحصیل از تبریز به انگلستان فرستاده شد.وی از نخستین دانش‌آموختگان ایرانی در اروپا و ناشر روزنامه‌ی کاغذ اخبار، نخستین روزنامه در ایران است.)او در باره نوع آزادی که در آن روزگار در انگلستان وجود داشت، مطالبی نوشتند.

هرچند پاره ای از تفاوت ها ممکن است میان نوشته هایشان( این دو نفر) مشاهده شود[3]. به نظر می رسد که میرزا طالب اصفهانی[4] به دیده انتقادی به برخی از جنبه های نظام بریتانیایی نگریسته است، مثلا وی آزادی مطبوعات را تا اندازه ای زیانبار دانست.و از عضویت در فراماسونری خود داری کرد.[5]

 بر عکس میرزا صالح با تحسین، انگلستان را «ولایت آزادی» نامید و یا دلبستگی بسیار به عضویت فراماسونری در آمد.[6]

واقعیت این است که اگر نه همه، اما غالب ایرانیانی که در سده نوزدهم میلادی به اروپا رفتند، فراماسون شدند و در آن جا  آموختند تا آن نوع آزادی را که فراماسون ها درک کرده و آن را در شعار مشهورشان،‌آزادی، بردادری و برابری می آوردند، تبلیغ کنند.[7]

در اروپا اندیشه هایی چون آزادی، برابری، اقتصاد آزاد ومانند آن از راه کشاکش میان نظام کهن فئودالی و سرمایه داری تازه به دوران رسیده رشد یافته بود تا جایی که از دیگاه :«طبقه سوم» معنای آزادی- عبارت از رهایی از یوغ فئودالیسم و آزادی برای سرمایه گذاران خصوصی بود. از این رو، این مفهوم آشکار آزادی برای شنوندگان ایرانی که هنوز قئودالیسم ویژه خود را در آن روزگار تجربه می کردند روشن نبود و می بایست از دیدگاه ایشان به داستان پردازی مانند شده باشد.

یکی از دستاوردهای رشد سرمایه داری در غرب، افزون بر دیگر نیازها، نیاز به مواد خام، کار ارزان و سرمایه گذاری سود بخش در دیگر نقاط دنیا بود. بنا بر این برای قدرت های بزرگ آن روزگار، یعنی انگلستان، فرانسه و روسیه از دیدگاه اقتصادی و سوف الجیشی دارای اهمیت گردید. هنگامی که دولت ایران خود را ناتوان از جلوگیری از مداخلات غرب دید ناچار دست به اقدامات جدی برای نیرومند کردن کشور از راه نوگرایی زد تا جایی که دانشجویانی مانند میرزا صالح برای کسب دانش های نو به اروپا گسیل شدند.

با وجود این که نیروهای داخلی و خارجی پشتیبان رژیم کهن ایران هنور نیرومند بودند، فرایند نو گرایی دچار ایستایی نشد و گذشته از فرستادن دانشجویان به خارج، چندین هیات سیاسی در دوران فتحعلی شاه (۱۸۳۴-۱۷۹۶ م ) برابر با ۱۰۷۵ تا ۱۲۱۴ ش- و محمد شاه ۱۸۳۴-۱۸۴۸ م ( ۱۲۱۴ تا ۱۲۲۷ ش) به اروپا رفتند.ماموریت هایی مانند ماموریت میرزا ابوالحسن خان ایلچی به انگلستان ۱۸۱۴ م (۱۱۹۳ ش) و خسرو میرزا به روسیه ۱۸۲۹ م (۱۲۰۸ ش) و آجودان باشی به اتریش، فرانسه و انگلستان ۱۸۳۷ م (۱۲۱۶ ش) به هیات حاکمه ایران در به دست آوردن آگاهی های بیشتر در باره اندیشه ها و نهادهای اروپایی یاری نمود. با وجودی که خاطرات افرادی چون خسرو میرزا نشان دهند درک نادرست سیاستمداران ایرانی از اندیشه آزادی است. ولی برخی گزارش های هوشیارانه درباره نظام های پارلمانی در کشورهای اروپایی نیز در این راستا خود نمایی می کند.

در آغاز پادشاهی ناصر الدین شاه (۱۸۴۸-۹۶) برابر با ۱۲۲۷ تا ۱۲۷۵ ش) اقدامات گسترده نوگرایی توسط امیر کبیر آغاز گردید. در سال  ۱۸۵۸ م (۱۲۳۷ ش) میرزا جعفرخان مشیرالدوله دولتش را به شکلی ناقص بر پایه نظام های دول اروپایی تشکیل داد. میرزا ملکم خان نیز با اعتقاد به نو گرایی و اندیشه پیشرو میرزا جعفر خان نامه ای طولانی به او نوشت و وی را بر انگیخت تا اصلاحاتی در نظام حکومت انجام دهد و دست به تفیک قوا بزند. ملکم اعلام داشت که افکار مردم ایران باید آزاد باشد. اندکی پس از آشکار شدن نامه ملکم، نویسنده ای ناشناس به لزوم بر قراری انتخابات آزاد و آزادی مطبوعات اشاره کرد.[8]

در همان سال ۱۸۵۸ م (۱۲۳۷ش) یعنی هنگامی که یک ملی گرای ایتالیایی به نام «اورسینی» قصا جان ناپلئون سوم را کرد، فرخ خان امین الدوله برای یک ماموریت سیاسی در پاریس به سر می برد. منشی همراه او نه تنها در باره مجلس فرانسه مطالبی نوشت، بلکه به شیوه ای هواخواهانه از نامه ای سخن به میان آورد که «اورسینی» به ناپلئون سوم نوشته بود و در آن به آزادی و میهن پرستی و رهایی ایتالیا اشاره کرده و اقدام خود را در همان راستا دانسته بود. برگردان پارسی این نامه را فرخ خان پیوست خاطرات خود نمود.

در سال ۱۸۶۶م (۱۲۴۵ش) نویسنده ای ناشناس رساله ای پیرامون امور سیاسی و اجتماعی ایران نگاشت و کوشش ویژه ای برای تبیین اندیشه هایی چون آزادی، برابری، و قابل اجرا بودن آن ها بر اساس آموزه های اسلامی نمود. وی «اختیار ممدوح» را که در بر گیرنده آزادی بیان، آزادی اجتماع و ازادی چاپ بود به شش گونه تقسیم کرد.[9]

دهه های پایانی سده نوزدهم شاهد دگرگونی های مهمی در درون و بیون ایران بود. جنبش های مشروطه خواهی در تعدادی از کشورهای اروپایی و آسیایی چهره نمود که این جنبش ها نمونه هایی از کوشش بیشتر برای مستعمره نمودن دیگر کشورها از سوی ملل نیرومند و پیشرفته صنعتی به شمار می رفت.

رقابت های انگلستان و روسیه در ایران سخت تر گردید. این پیشرفت ها به همراه دیگر عوامل، ایران را در معرض اندیشه های نوین قرار داد و زمینه را برای بنیادگذاری نظم نوینی که می بایست در برگیرنده میزانی از آزادی سیاسی برای توده مردم باشد، آماده نمود. اقدامات نوگرایانه میرزا حسین خان سپهسالار (فوت ۱۸۸۱م) =۱۲۶۰ش – و پیدایش روزنامه های چون، ایران، وقایع عدلیه،وطن، علمی و مریخ در دهه ۱۸۷۰م = ۱۲۵۹ ش- و پدیدارشدن نویسندگان و منتقدان اجتماعی مانند فتحعلی آخوند زاده (فوت ۱۸۷۸م) = ۱۲۶۳ ش – یوسف خان مستشارالدوله تبریزی (فوت ۱۸۹۵م)=۱۲۷۴ش –و ملکم خان (فوت ۱۹۰۸م)= ۱۲۸۷ش –را می توان در پیوند این تحولات مورد پژوهش قرار داد. منتقدان اجتماعی به شیوه ای جدی برای بنیان گذاری نظام سرمایه داری آزاد و نابودی ساختار کهن اجتماعی دست به مبارزه زدند، این امر کشش برای آزادی محدود انتخابات،‌آزادی بیان و جز آن را در بر می گرفت.

شماری از نوگرایان مانند ملکم خان و سپهسالار نه تنها از سرمایه گذاری خارجی در ایران دفاع کردند بلکه نقش فعالی در تشویق آن نیز بازی نمودند.به نظر می رسد اینان مفهوم آزادی را همانگونه که در اروپا تعریف شده بود، دریافته بودند. برای نمونه آخوند زاده بیان می داشت که میان آزادی و اسلام سازگاری وجود ندارد. آزادی از دیدگاه وی آن نوع از آزادی بود که تکاپوهای فراماسونری آن را طرح می کرد.[10]

در این میان بیشتر نویسندگان شتابزده به تعاریف خود از مفهوم آزادی رنگ اسلامی زدند. مثلا برخی از آن ها آزادی بیان را مانند مفهوم اسلامی امر به معروف و نهی از منکر تلقی کردند.[11]

در همان دوران گروههایی از روشنفکران پیدا شدند که در باره آزادی مطالبی نوشتند. نویسندگانی مانند ممتحن الدوله(فوت ۱۳۰۰ ش) که دیپلماتی با تجربه بود و میرزا حسین خان فراهانی که از روسیه، عثمانی و حجاز در فاصله سالهای ۱۸۸۴-۵ م دیدن نموده بود. آنان می گفتند که آزادی بسیار زیانبخش است. در سال ۱۸۷۰ م (۱۲۵۰ش) هنگامی که ممتحن الدوله در جایگاه تماشاچیان در مجلس بریتانیان نشسته بود و به گروه های سیاسی می نگریست، شاهد حمله شدید و جدی یکی از اعضای مجلس به ملکه و نهاد سلطنت بود. از این رو هر چند او به آزادی بیان نمایندگان مجلس بریتانیا رشک می برد، اما باور نداشت که ایرانیان بتوانند در آینده نزدیک چنین حقی داشته باشند. بنا بر این وی کشاکش ایرانیان در خلال سالهای ۱۹۰۶-۱۱ م = ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۰ ش – برای انقلاب مشروطه را سراسر بی اعتبار می دانست.[12]

از دیدگاه فراهانی آزادی به عنوان یک عنصر ویرانگر در تاریخ جلوه نموده است. وی معتقد بود که هیچ حکومتی نمی تواند بدون اتکا بر حاکمیت یک نفر پایدار بماند.

گروه سوم روشنگران که تعدادی از گروه اول را نیز در بر می گرفت به گونه واکنشی در برابر افزایش رقابت های بیگانه، فساد رو به گسترش هیات حاکه، ستمگری و از همه مهمتر امتیازات داده شده به بیگانگان چهره نمودند. اثار حاجی سیاه ،زین العابدن مراغه ای و میرزا عبدالرحیم تبریزی معروف به طالبوف – میرزا آقاخان کرمانی و تعدادی از نوشته های میرزا ملکم خان و سید جمال الدین اسدآبادی مشهور به افغانی آشکارترین و بهترین نمودهای واکنش مردم نسبت به وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران در آن روزگار است.از دیدگاه سید جمال الدین «آزادی» عبارت از جایگزین شدن حکومتی نیکخواه به جای رژیم ستمگرانه موجود بود.

نویسندگان دیگر به ویژه طالبوف، معانی بیشتری برای اندیشه آزادی بر شمردند. طالبوف آن را به شیوه ای گسترده که در بر گیرنده آزادی انتخابات، مطبوعات، اجتماعات و افکار بود، تعریف نمود. همه افراد این گروه با نظام اجتماعی مبتنی بر «فئودالیته» موجود مخالف بوده و خواستار نظام حکومتی آزادی بودند که به امتیازات کالاها،مداخلات بیگانه وابسته نباشد. همچنین در خلال همین دوران است که گروهی از ورشنگران اصلاح طلب به رهبری احمد دانش (فوت ۱۸۹۷) = ۱۲۷۵ خ – در بخارا پیدا شدند. (او )یکی از نویسندگان مشهور تاجیک بود ) مهمترین اثر سیاسی و فلسفی احمد دانش به نام « نوادر الوقایع) نوشته در سال ۱۸۷۵ م است که در آن به لزوم اصلاحات اجتماعی و آزادی مردم از قید حکومت ستمگرانه امیر بخارا در آن روزگار اختصاص دارد. هواداران او مانند شاهین- سودا – اسیری – عینی و شماری دیگر راه او را پی گرفتند.[13]

در طول انقلاب مشروطیت ایران در سالهای ۱۳۲۴-۲۹ قمری (۱۹۰۶-۱۹۱۱م) اندیشه آزادی از سوی گروه های درگیر انقلاب به سه گونه متفاوت نگریسته شد. یکی از این گروه ها که به گونه ای پایه ای زیر نفوذ آموزه های اسلامی بود نه آن نوع آزادی که هماهنگ با اسلام باشد، گرایش داشت. مثلا از دیدگاه میرزا محمد حسین نایینی، ازادی یعنی مخالفت با بندگی، وی همانند منتسکیو باور داشت که زندگی کردن زیر سلطه خود کامگی، خود برابر با بندگی است. بنا بر این تنها با تعویض رژیم ستمگرانه موجود ایران می تواند به آزدای دست یابد.[14]

گروه دوم که به انقلابیون تبریز وابسته بودند و همکاری نزدیکی با فعالان انقلابی روسیه داشتند، بینش بهتری نسبت به اندیشه های اروپایی داشتند و بدین دلیل آن ها آزادی را به مفهوم غربی آن تفسیر می کردند. هر دو گروه در نگرششان پافشاری ویژه ای بر سرنگونی حکومت خود کامه در ایران و پایان دادن به مداخلات بیگانه در آن به عنوان بخش های تکمیل کننده آزادی داشتند.

گروه سوم یعنی پشتیبانان رژیم کهن با همه اصول دمکراسی به ویژه آزادی و برابری که از دیدگاه آنان برای اسلام زیان بار بود، مخالفت می کردند.[15] گروه اخیر حتی تظاهراتی سازمان دادند که مردم طی آن فریاد می زدند «ما دین نبی خواهیم – آزادی نمی خواهیم.»

قرار داد های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ م انگلستان و روسیه (برای تقسیم ایران) و قرار داد ۱۹۱۹ م ایران و انگلستان سبب پیدایش چند جنبش ملی مانند جنبش میرزا کوچک خان جنگلی، خیابانی و محمد تقی پسیان گردید. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م حکومت شوروی ادعای حکومت تزاری بر ضد ایران را پس گرفت تا جایی که آزادی منحصرا به معنای لغو قرار داد ۱۹۱۹ م و آزادی ایران از مداخلات بیگانه بود که استقلال کشور را محدود می ساختند.

حزب تازه بنیاد گذارده شده کمونیست ایران (۱۲۹۹ خورشیدی) همگام با این خیزشها با تبلیغ اندیشه آزادی روستاییان از دست مالکان و تقسیم زمینهای آنان در میان کشاورزان به اندیشه ازادی رنگ سوسیالیستی داد.

در سالهای پایانی حکومت قاجاریان- تعدادی از شاعران و نویسندگان مانند میرزاده عشقی، محمد فرخی یزدی، محمد تقی بهار، و ابوالقاسم لاهوتی مطالب بسیار انتقادی پیرامون آزادی مردم ایران هم از ستم داخلی و هم از نفوذ خارجی نوشتند. در دوران حاکمیت رضا شاه (۱۳۰۴ – ۱۳۲۰ش) اصطلاح آزادی به شکلی کمرنگ به کار گرفته می شد.

مثلا روزنامه اطلاعات،آزادی را به مفهوم رهایی از سلسله قاجار یا از جنبش ها و شورش هایی که در ایران به وجود آمده بود، به کار می برد. در سال ۱۳۱۱ خورشیدی رضا شاه حزب کمونیست را غیر قانونی اعلام کرد. اما فعالیتهای شماری از کمونیستها از سوی دکتر تقی ارانی (فوت ۱۳۱۸خ) ادامه یافت. در نشریه ایشان به نام دنیا مفاهیم اجتماعی و سیاسی از جمله آزادی از دیدگاه سوسیالیستی تعریف می شد.

بعضی از روشنفکران دیگر مانند شاعر معاصر – پروین اعتصامی (فوت ۱۳۲۰ خ) آزادی را به گونه ای نهادی و لطیف تعریف نمودند.پیام همگانی آن ها رهایی از وضع موجود بود. در دوره پس از کنار گذاردن رضا شاه از قدرت ۱۳۲۰-۱۳۲۱ خ- شاهد مبارزه برای ملی کردن شرکت نفت ایران و انگلیس هستیم. حزب جدید کمونیست (بنیان گذاشته شد در سال ۱۳۲۰) که اینک خود را حزب توده می نامید. آزادی را به معنی ملی کردن نفت تلقی نمود. هر چند دیدگاه حزب توده آزادی به معنی برقراری پیوند بهتر با اتحاد شوروی بود. تا جایی که حکومت ایران به گونه حکومتی کمونیستی در آید. از سوی دیگر از دیدگاه ملی گرایان،‌آزادی نه تنها وابسته به ملی کردن صنعت نفت، بلکه بسته به از بین بردن نفوذ روسیه و هر بیگانه دیگر در ایران بود.

این ستیزه های اعتقادی در دوران حکومت ۲۸ ماهه دکتر محمد مصدق یعنی دورانی که از دیدگاه پشتیبانان آن – دوره آزادی نامیده می شود، به اوج خود رسید. دوره ای که برای نخستین بار درگیر شدن مردم در امور سیاسی تا  اندازه ای روا شمرده شد و تلاش های احزاب سیاسی مخالف و افزون بر آن مبارزات مطبوعاتی وابسته به جناح های مختلف سیاسی تا اندازه ای تحمل می شد.

با کنار زده شدن دکتر محمد مصدق توسط ارتش  در مرداد ماه سال ۱۳۳۲ ش به پایان رسید.[16]

 



[1] دهخدا علی اکبر – لغتنامه واژه «آزادی» ۲/۱ ص ۸۶/۷

[2] محمد علی حزین – تاریخ حزین تهران ۱۳۳۲ ص ۹۲-۹۳

[3]  میرزاصالح در ضمن یکی از داستانهای سفرنامه ی خود اشاره می‌کند که به وسیله ی بعضی رجال خیراندیش ،وارد انجمن فراماسون‌ها شده‌است.

[4] میرزا طالب اصفهانی در پی توصیه شرق‌شناسی انگلیسی، راهی لندن می‌شود. سفر وی از کلکته به لندن با کشتی آغاز می‌گردد و میرزا پس از سیصدوپنجاه روز به لندن می‌رسد. وی در لندن با استقبال گرم آشنایان انگلیسی خود مواجه می‌شود. کار نوازش و دلجویی از وی در لندن تا بدان حد بالا می‌گیرد که از طریق روزنامه، لقب «شاهزاده ایران» به او می‌دهند و شهره شهرش می‌کنند.

[5] میرزا ابوطالب اصفهانی مسیر طالبی تهران ۱۳۵۳ ص ۱۵۲-۱۹۵-۱۹۶

[6] میرزا صالح شیرازی سفرنامه تهران ۱۳۴۷ ص ۱۸۹ - ۲۰۷

[7] اسماعیل رایین فراموشخانه و فراماسونری در ایران ج ۱ تهران ۱۳۴۷ و محمود کتیرایی فراماسونری در ایران – تهران ۱۳۴۷

[8] نسخه خطی در کتابخانه مجلس تهران به شماره ۴۱۴۷/۳۱۸۵۶ در تنظیمات – اثار ملک خان ۱۳۲۷ ص ۲۴-۲۶

[9] حسین بن عبدالله سرابی مخزن الوقایع شرح ماموریت و مسافرت فرخ خان امین الدوله تهران ۱۳۴۴ ص ۳۵۴-۳۵۸

[10] -فریدون آدمیت اندیشه های میرزا فتحعلی آخوند زاده تهران ۱۳۴۹ ص ۱۶۸-۹

[11] Abdul-Hadi  Hairi– The idea of constitutionalism in Persian. 1947 – Germany 1976-p 189-207

[12] مهدی خان ممتحن الدوله شقاقی – خاطرات تهران ۱۳۵۳ ص ۱۸۸-۱۸۹- وی اولین مهندس آرشیتک ایران است. او به دستور شخص ناصرالدین شاه با اولین هیات محصلین به پاریس ( فرانسه ) اعزام شد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه و اخذ گواهینامه مهندسی معماری در مدرسه عالی اکل نورمال سوپریور دوپاری و دانشکده معماری (آرشیتکتور) پاریس در سال ۱۲۴۳ ه. ش. (۱۸۶۴ م.) به ایران بازگشت.

[13]  Jirl Becker, {Tajik literature from the 16th century to present 1968 – pp 485-605

[14] عبدالهادی حائری – تشیع و مشروطیت در ایران و نقش علمای ایرانی مقیم عراق – تهران امیر کبیر ۱۳۶۲ ص ۸۰- ۱۷۳و ۲۱۸ - ۲۱۹

[15] Abul Hadi Hairi Shakh fazul ullah nuris refutation of the idea of constitution Middle eastern studies 13 – 1977 pp 327-39

[16] نگاهی کوتاه به مفهوم آزادی در ناریخ معاصر ایران دکتر عبدالهادی حایری ترجمه منصور صفت گل گنجینه اسناد تابستان و پاییز 1372 شماره 10 و 11 صص ۶۵-۶۹              

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد