« برای تحقق به نظام کمونیستی، پرولتاریا باید مجموعه قهر (زور) و کلیه قدرت را در دست گیرد. پرولتاریا تا زمانیکه صاحب چنین قدرتی نباشد و تا وقتی که برای مدت معینی به طبقه حاکم تبدیل نشده باشد، نمی تواند دنیای کهنه را سرنگون بسازد. خود بخود قابل فهم است که بورژوازی بدون مبارزه، مواضع خود را تخلیه نخواهد کرد. زیرا برای آنها کمونیسم یعنی از دست دادن مواضع قدرت سابق، از دست دادن آزادی - مکیدن خون کارگران، از دست دادن حق سود، بهره، رباخواری و از این قبیل.
از این روست که انقلاب کمونیستی پرولتاریا، تغییر شکل کمونیستی جامعه، با خشم آگین ترین مقاومت استعمارگران برخورد می کند. اکنون وظیفه حاکمیت کارگری عبارت است از در هم شکستن بی رحمانه این مقاومت. ولی از آنجا که این مقاومت به طور اجتناب ناپذیر بسیار قوی خواهد بود، حکومت پرولتاریا همی می بایستی دیکتاتوری کارگران باشد. تحت عنوان دیکتاتوری نوعی حکومت قاطع و مصمم در سرکوبی دشمنان تفهیم میگردد.
بدیهی است که در چنین موقعیتی صحبتی از آزادی برای همه انسانها نمی توان در میان باشد. دیکتاتوی پرولتاریا با آزادی بورژوازی سر سازش ندارد. این دیکتاتوری درست از آن جهت ضروری است که آزادی بورژوازی را از او سلب نماید و دست و پایش را ببندد و هر گونه امکان مبارزه با پرولتاریای انقلابی را از او بگیرد. هر قدر مقاومت بورژوازی بزرگتر باشد، هر چه نا امیدانه تر قوایش را جمع کند، هر چه خطرناکتر گردد، به همان درجه هم باید دیکتاتوری پرولتاریا محکم تر و بی گذشت تر باشد، دیکتاتوری ای که در موارد استثنایی از اقدام به ترور نیز خودداری نکند.
تنها بعد از به زانو در آوردن کامل استثمارگران، بعد از سرکوبی مقاومتنشان، وقتیکه برای بورژوازی دیگر امکان صدمه زدن به طبقه کارگر وجود نداشته باشد، دیکتاتوری طبقه کارگر خفیف تر خواهد شد، در این میان بورژوازی سابق به تدریج خود را با طبقه کارگر د ر هم می آمیزد. دولت کارگری به مرور از بین می رود و تمام جامعه، به یک جامعه کمونیستی بدون هر گونه جدائی طبقاتی تبدیل میگردد.
تحت (حکومت) دیکتاتوری پرولتاریا، که فقط یک دستگاه گذر است، وسایل تولید همانطور که در ذات آنست، نه به تمام جامعه ، بلکه فقط به پرولتاریا و سازمان دولتی آن تعلق دارد.
طبقه کارگر، یعنی اکثریت مردم، تمام وسایل تولید را بطور موقت در انحصار خود میگیرد. به همین علت در اینجا مناسبات تولیدی کمو نیستی کامل موجود نیست در اینجا هنوز جدائی طبقاتی جامعه وجود دارد. هنوز یک طبقه حاکمه، یعنی پرولتاریا، انحصار تمام وسایل تولید توسط این طبقه جدید، یک قهر دولتی ( قهر پرولتری) که دشمنان خود را سرکوب میکند، موجود است.
اما به همان نسبت که مقاومت سرمایه داران، مالکان، بانکداران، ژنرالها و اسقف های سابق در هم شکسته می شود نظام جامعه دیکتاتوری پرولتاریا نیز بدون هر گونه انقلابی به مرحله کمونیستی وارد میگردد. دیکتاتوری پرولتاریا نه فقط اسلحه ای برای سرکوبی دشمن، بلکه در عین حال اهرمی است برای دگرگونی اقتصادی.
از طریق این دگرگونی باید مالکیت اجتماعی جایگزین مالکیت خصوصی وسایل تولید گردد. این دگرگونی باید وسایل تولید و ارتباط را از چنگ بورژوازی بیرون بیاورد ( سلب مالکیت کردن). اما چه کسی مجبور است و باید آنرا انجام دهد؟ بدیهی است که این کار یک فرد نیست، اگر این کار را چند نفر و یا حتی گروههای کوچک انجام دهند در بهترین حالتش یک تقسیم حاصل می شود و در بدترین حالت به چپاولی ساده تغییر ماهیت میدهد.
از اینرو قابل درک است که سلب مالکیت بورژوازی باید از طریق قهر (زورگویی) متشکل پرولتاریا عملی گردد و این قهر متشکل درست همان دیکتاتوری دولت کارگری است.[1]
[1] از کتاب «الفبای کمونیزم» نوشته ی «بوخارین» و «پرئوبراژنسکی»- باز تکثیر نشرکارگری- سوسیا لیستی.آرشیو مارکسیست ها در اینترنت - https://www.marxists.org/farsi/archive/bukharin/works/1920/diktatoriye-poroletaria.htm
روزنامه مشرق ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
**حزب توده؛ از سکوت در کودتای ۲۸ مرداد تا وقوع انقلاب اسلامی
حزب توده ۷ مهرماه سال ۱۳۲۰ و بعد از تبعید رضاشاه، با حضور بازماندگان گروه ۵۳ نفر (۵۳ نفر از اولین گروههای کمونیستی در ایران به رهبری دکتر تقی ارانی بود) اعلام موجودیت کرد. در این حزب برخی چهرههای ملی و همچنین کمونیستهایی خارج از گروه ۵۳ نفر حضور داشتند.
این حزب پس از تدوین اساسنامه، مشغول سازماندهی شد و کار خود را از تهران آغاز کرد و نخستین کنگره خود را در سال ۱۳۲۱، برگزار کرد. در این سالها نیروهای شوروی خاک آذربایجان را به تصرف خود درآورده بودند و تودهای ها هم توانستند با حمایت شوروی، هشت نماینده در مجلس شورای ملی دوره چهاردهم داشته باشد و فراکسیون توده را به وجود آورند. با پیدایش فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری، اوج فعالیت این حزب است و توده توانست وزرایی را در کابینه احمد قوام داشته باشد.
ماه عسل حزب توده در دهه بیست، ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ یعنی روز توطئه علیه شاه در دانشگاه تهران پایان مییابد. تیراندازی ناصر فخرآرایی به شاه در دانشگاه تهران موجب شد تا دولت حزب توده را به توطئهچینی برای کشتن شاه متهم کرده و مدارکی دال بر رابطهی سوءقصد کننده با روزنامه مذهبی پرچم اسلام و اتحادیه روزنامه نگاران وابسته به شورای متحده ارائه کند. هرچند دولت اتهام سوءقصد را به دلیل نداشتن مدارک محکم و مستدل مسکوت گذاشت اما با توسل به قانون سال ۱۳۱۰، حزب توده را به عنوان سازمانی کمونیستی منحل و غیرقانونی اعلام کرد.
با انحلال حزب توده و زندانی شدن کادر رهبری این حزب، ده نفر از اعضای اصلی که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند، به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی حزب توده (قبادی و رفعت محمدزاده) با سازماندهی روزبه و عباسی، به فرار از زندان موفق میشوند. پنج تن از آنها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت و بقراطی) به سه نفری که از اعضا هیأت اجرایی باقی مانده بودند، (دکتر بهرامی، علی علوی و دکتر فروتن) ملحق میشوند و زمام امور حزب را در دست میگیرند.
با توجه به اینکه زمام امور کشور در این دوران، در دست آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بود، حزب از آزادی عمل پیشآمده استفاده کرد و اعضا و هواداران خود را به ده هزار نفر رساند اما بهدلیل وابستگی سرکردگان این حزب به شوروی، از آغاز موضع حمایتی از صنعت ملی شدن نفت اتخاذ نکردند و با اتخاذ سیاست عدم مقاومت در مقابل کودتای ۲۸ مرداد، به بازگشت محمدرضاشاه به کشور کمک شد. در این دوران، سازمان نظامی حزب توده متلاشی شده و برخی اعضای آن اعدام شدند و تا سال ۵۷، برخی اعضای این حزب در زندانها بهسر میبردند، عدهای فرار کرده و برخی هم اعدام شدند.
در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، رهبری حزب توده با تمهیداتی به داخل کشور منتقل میشود. کیانوری دبیرکل حزب در زمان انحلال در اینباره میگوید: «با پیروزی انقلاب و پیدایش شرایط جدید سیاسی در ایران، از اول فروردین ۱۳۵۸ تا آخر اردیبهشت همان سال همه کادرهایی که داوطلب بازگشت به ایران بودند، مهاجرت را ترک کرده و به کشور بازگشتند. من شخصاً روز ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. همسرم مریم که عضو کمیته مرکزی بود، اوایل فروردین به ایران آمده و فعالیتهای اولیه تشکیلات دمکراتیک زنان را آغاز کرده بود. زمانی که من به ایران آمدم، کار اساسی تجدید سازمان انجام شده بود… در خیابان ۱۶ آذر رو به روی ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران، نیز ساختمانی به عنوان دفتر مرکزی حزب تهیه شده بود.»
حزب توده در این زمان شروع به تجدید ساختار و عضوگیری کرد و در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی نیز برخی سران این حزب مانند کیانوری و احسان طبری کاندیدا شدند اما رای نیاورند. بین سالهای ۵۸ الی ۶۰ تودهایها خود را حامی خط امام معرفی و در مقابل حزب دمکرات کردستان، دولت بازرگان و اشغال لانه جاسوسی آمریکا، مواضعی همسو با انقلاب میگرفت اما در همان زمان به سازماندهی تشکیلات مخفی- نظامی و ارتباطات جاسوسی پرداخت.
سازمان اطلاعات سپاه که از مدتها قبل بر روی حزب توده کار میکرد، اواخر سال ۶۱ در اولین ضربه خود در عملیات امیرالمومنین، توانست برخی سران این حزب را دستگیر کند. به گفته محسن رضایی، "سازمان اطلاعات سپاه به خاطر کار اطلاعاتی که از اول انقلاب روی تودهایها شروع کرده و نفوذی که در حزب توده کرده بود تقریباً همه شبکههای مخفی و علنی حزب توده را زیر نظر داشت. حزب توده دست به یک تاکتیک خطرناکی مشابه افغانستان زده بود و با شورویها بحث کرده بود که ما حمله میکنیم و با یک تظاهراتی مجلس و صدا و سیمای ایران را میگیریم و اعلام میکنیم که در ایران یک حکومت مستقل تشکیل شده که شما مثل افغانستان، تانکهای خودتان را از مرز عبور دهید و به سمت تهران بیایید. وقتی این را خدمت امام مطرح کردم، امام فرمود که این بیشتر شبیه یک قصه است تا یک واقعیت اما یک در هزار هم اگر احتمالش باشد شما باید این مساله را جدی بگیرید و عملاً به دستور خود حضرت امام برخورد با اعضای توده صورت گرفت چرا که اینها در آستانه برگزاری یک تظاهراتی جلوی صدا و سیما بودند که وارد آنجا شوند." (روزنامه اعتماد، ۸ مهر ۱۳۹۲).
همچنین قبل از افشای وابستگی سران توده به شوروی و تلاش آنها برای کودتا، مناظراتی با عنوان «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» از صدا و سیما پخش میشد. مناظراتی ایدئولوژیک که یک طرف آن نورالدین کیانوری و احسان طبری بودند و طرف دیگر آیتالله بهشتی و آیتالله مصباح یزدی و در این مناظرات شکست ایدئولوژیک آنها کاملاً آشکار بود.
ساعت ۴:۳۰ بامداد روز ۱۷ بهمن ۶۱، با دستگیری نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده و همسرش مریم فرمانفرمائیان فیروز، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب، نخستین مرحله عملیاتی آغاز شد. باتلاش پیگیر نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فاصلهای کمتر از دو ماه، تمامی اطلاعات کلیدی از عملیات پنهانی حزب توده به دست آمد و سازمانهای مخفی و نظامی و شبکههای جاسوسی آن نیز کشف شد.
دومین مرحله عملیات با نام «عملیات حضرت امیرالمومنین (ع)» بر مبنای اطلاعات کشف شده در مرحله نخست، در شب میلاد امام علی (ع) در ۷ اردیبهشت ۶۲ انجام شد. در این عملیات، حدود ۱۷۰ نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و بیش از ۵۰۰ نفر در شهرستانها دستگیر شدند. همچنین حدود ۸۰ واحد خانه مخفی حزب، سه محل جاسازی شده اسلحه شامل ۲۰۰ قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژ ۳، کلاشینکف، آرپی.جی ۷، تیربار و مقادیر زیادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتور سیکلت، انواع وسایل چاپ و تکثیر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به نه میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.
نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده در اولین افشاگری تلویزیونی خود، تخلفات حزب توده را در شش محور بیان کرد که از جمله این محورها وابستگی به شوروی، جمعآوری سلاح و استفاده ابزاری از برخی نظامیان در این تشکیلات برای کسب خبر و ارسال به شوروی بود. از جمله اعضای شبکه نظامی حزب توده هوشنگ عطاریان از فرماندهان نیروی زمینی ارتش، سرهنگ کبیری و ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی ارتش بودند که به جرم جاسوسی برای شوروی اعدام شدند. توده از سالهای آغازی حیات خود نقش ستون پنجم برای شوروی را ایفا میکرد و به گفته کیانوری " به علت آن چسبندگی و وابستگی که طی چندین ده سال بین حزب ما و حزب کمونیست اتحاد شوروی برقرار شده بود، نتوانستیم خودمان را از این وابستگی خاص بکنیم…"
بعد از دستگیری عوامل توده توسط نیروهای سپاه پاسداران، امام خمینی (ره) در پیامی با تقدیر از این حرکت پاسداران برای اولین بار لفظ "سربازان گمنان امام زمان (عج) " را برای نیروی اطلاعاتی سپاه بکار برند. امام خمینی در این پیام فرمودند "جوانان ارجمند و عزیز ما در جبهههای داخلی از عمق جنگلهای وسیع تا بیغولهها و پناهگاههای بزرگ منحرفان غافل از خدا، از دمکرات و کومله تا منافقین و فدایی خلق و حزب خلق به اصطلاح مسلمان تا حزب توده و سایر گروهکهای کوچک و بزرگ را با فداکاریها و خداطلبیها آنچنان قلع و قمع کردند که دنیا را با همه دشمنیها که دارند به اعجاب و تحیّر درآوردند. توجه به کارآمدی امنیتی و اطلاعاتی این جوانان گمنام پاسدار و بسیج و کمیته و دادستانی و دیگر دلباختگان در راه خدا در به دام انداختن سران خیانتکار حزب توده که چون مار پر خط و خال در براندازی اسلام فعالیت منافقانه داشتند و هر یک سابقههای طولانی بیست سی ساله در جهات تشکیلاتی و اطلاعاتی و جاسوسی داشتهاند و از تخصص در این امور بهرۀ وافی داشتند. موجب سرفرازی امت اسلامی است که چنین فداکارانی دارد."