بیهقی، زبان فارسی و زینه‌الکتاب (قسمت اول)
داریوش آشوری در کتاب «بازاندیشی زبان فارسی» از رساله‌ای منسوب به ابوالفضل بیهقی نام می‌برد که آیین‌نامه‌ای بوده برای گزینش واژگانی در نامه‌های دیوانی از سوی دبیران عهد غزنوی. بنا بر مفاد این آیین‌نامه، نویسنده از دبیران می‌خواهد که در نگارش نامه‌ها از کاربرد برخی واژگان بپرهیزند و به جای آن معادل‌های پیشنهادی نویسنده را به کار برند.

عین عبارت داریوش آشوری چنین است: «در کتابخانه‌ی مَلِک در تهران رساله‌ای هست منسوب به ابوالفضل بیهقی، نویسنده‌ی نامدار تاریخ بیهقی که در آن به دبیران دیوانی دستور داده است که در نوشتن به جای واژه‌های فارسی، چه واژه‌های عربی به کار برند. سرآغاز این رساله چنین است: “و این فصلی است از رسائل ابوالفضل، شاگرد ابومنصور مشکان دبیر سلطان محمود، مشتمل بر چند سخن که دبیران در قلم آرند بدانکه به جای بستاخی انبساط نویسند…” و سپس برابرنامه‌ای از واژه‌ها آورده است که به جای چه چیز چه بنویسند که مشتی از آن‌ها از این قرار است: به جای شوریدگی، اضطراب نویسند/ به جای یاری خواستن، استغاثه نویسند/ به جای زر و سیم، مال صامت نویسند/ به جای رستگاری، خلاص نویسند/ به جای اندیشه، تامل نویسند/ به جای آرزومندی، تمنی نویسند/ به جای ترسانیدن، تهدید نویسند/ به جای یاری دادن، اعانت نویسند/ به جای آهستگی، تانی نویسند/ به جای استواری، ثقه نویسند، به جای خو، سیرت نویسند/ به جای خانگیان، اهل بیت نویسند/ به جای استوار، محکم نویسند/ به جای برابر کردن، مقاومت کردن نویسند/ به جای نیرومند کردن، تقویت نویسند/ به جای اندیشگی، تغافل نویسند/ به جای مرگ، وفات نویسند/ به جای به خویش خواندن، استمالت نویسند/ به جای شتاب کردن، تعجیل نویسند/ به جای خویشاوندان، اقارب نویسند/ به جای بیگانگان، اباعد نویسند/ به جای فریاد خواستن، استغاثت نویسند/ به جای بردباری، احتمال نویسند/ به جای مهر، اشفاق نویسند/ به کار پوشیده، مبهم نویسند/ به جای بسیاری، اضعاف نویسند/ به جای پس، موخر نویسند/ به جای دوستی، مصادقت نویسند/ به جای دانسته، معلوم نویسند/ به جای پارسایی، عفاف نویسند.” و در حدود چهارصد واژه از این دست آورده است. نکته‌ی چشمگیر در این میان این که به جای برخی واژه‌های ساده و پذیرفته‌ی عربی در فارسی نیز واژه‌های دشوارتر و دورتر عربی آورده است: ” به جای خجلت، تشویر نویسند/ به جای فایده، استفادت نویسند/ به جای فخر کردن، مباهات نویسند/ به جای عمل کردن، تولیت نویسند، به جای حق جستن تقاضا نویسند/ به جای حریصی کردن، ترغیب نویسند.”» (داریوش آشوری، بازاندیشی زبان فارسی، ص ۱۶ و ۱۷) آشوری این دستورنامه را نشانی از عربی و عربی‌‌مآبی دبیران آن عهد می‌داند. البته وی به درستی می‌گوید که در «تاریخ بیهقی» از این برابرنامه‌ی دستوری کمتر چیزی دیده می‌شود، اما معتقد است که گزینش واژگانی بونصر مشکان در نامه‌هایی از وی که در تاریخ بیهقی به جا مانده و کاربرد کلماتی مثل ممالحت، مدروس، اعزاز، اعقاب، نعوت، غضافت، اذناب و غیره در این دو نامه نشانه‌ی کار کردن آن دستور است. وی این شیوه از نوشتن را مقدمه‌ی انحراف نثر فارسی از سلامت و پیدایی نثر مصنوع قرون هفتم و هشتم می‌داند. (همان، ص ۱۹) متنی که داریوش آشوری از آن صحبت کرده است را نخستین بار علی اصغر خان حکمت در کتابی با عنوان «پارسی نغز» آورده است. حکمت این برابرنامه را نوشته‌ی ابوالفضل بیهقی می‌داند و اضافه می‌کند که این نوشته در واقع چند برگ از جُنگی است خطی که تاریخ کتابت آن سال ۶۵۲ هجری قمری است و از این جهت که نشان می‌دهد فارسی‌زبانان قرن پنجم چه واژگانی به کار می‌برده‌اند و برابر‌های عربی این واژگان چه بوده است، این کتاب را مفید دانسته است.

صادق کیا که از این کتاب با عنوان «دفترک» اسم برده آن را با عنوان «چند سخن که دبیران در قلم آرند» با یک پیشگفتار و چند تصحیح کوچک در متن رساله، در سال ۱۳۵۳چاپ کرده است. به عقیده‌ی صادق کیا این آیین‌نامه بخشی از کتابی است به نام «زینه‌الکتاب» که در کتاب «تاریخ بیهق»، نویسنده‌ی آن ابوالفضل بیهقی معرفی شده است. عین عبارت «تاریخ بیهق» در معرفی «زینه الکتاب» چنین است: «و از تصانیف او (ابوالفضل بیهقی) زینه‌الکتاب است و در آن فن مثل آن کتاب نیست.» (علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ص ۱۷۵).
در مورد درستی یا نادرستی انتساب «زینه‌الکتاب» به ابوالفضل بیهقی به گمانم مقاله‌ی سرکار خانم دکتر منصوره کریمی قهی با عنوان «بررسی انتساب رساله‌ی لغت بیهقی به ابوالفضل بیهقی و تاثیر این رساله در رواج واژگان عربی در متون فارسی قرون چهارم و پنجم هجری قمری» که در شماره‌ی ۷۳ فصلنامه‌ی تاریخ‌پژوهی دانشگاه فردوسی مشهد منتشر شده است، جامع‌تر از تحقیقات دیگر باشد که در بخش دوم این یادداشت آن را بررسی می‌کنیم