تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا
تاریخ و دگرگونی ایران زمین

تاریخ و دگرگونی ایران زمین

کشور ما نیاز به خرد سازنده و مردم خرد گرا دارد. نوشته های این پایگاه تلاشی است در این راستا

خیام فیلسوفی خرد گرا که به شاعری نامدار شده است.

خیام فیلسوفی خرد گرا که به شاعری نامدار شده است.

قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از آن که بانگ آید روزی

کای بیخبران راه نه آنست و نه این

 

ابوالفتح الدین عمربن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام از برجسته ترین حکما و ریاضی دانان جهان اسلام در 28 اردیبهشت ۴۲۷ هجری شمسی در نیشابور دیده به جهان گشود، خیام فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دوره سلجوقی است.  ۲۸ اردیبهشت ماه بزرگداشت حکیم عمر خیام است، همه ساله چنین روزی به عنوان روز بزرگداشت حکیم عمر خیام گرامی داشته می شود.

 

((حکیم ابولفتح عمر خیام نیشابوری))سخنور بی نظیر و شاعر نامدار و فیلسوف عالیقدر ایران که بنا بانچه در تواریخ ذکر شده در علوم نجوم و اختر شناسی و ریاضی منسبی والا داشته است و بصورتی که بافسانه بیشتر شبیه است ولیعهد را که گرفتار مرض آبله بوده از چنگال شوم عفریت مرگ نجات می بخشد.  

لیکن در پیرامون این شخصیت فناناپذیر و آثار و اندیشه رجاوندی به اجمال نمی توان سخن گفت هر چند که دهها کتاب نیز نمی تواند سیمای تابناک و روشن کسی را که روز به روز نورانی تر. می شود  نشان دهد.  

 خیام زمانی پا به عرصه جهان نهاد که شعر یک وسیله تجملی و وسیله ای برای مدیحه سرایی بود. لیکن فن قصیده سرایی در اوج کمال قرار داشت و هنر و شعر در خدمت خداوندان زور و زر و اغراق گویی اشراف و نظام نابسامان پرداخته اشراف و حکام بود لیکن خیام با روح عصیانگر خود راهی برگزید که برای ما ناباورانه است.  

 او علیه دریوزگی مداحی و نظام بی انتظام روزگار خویش و علیه خرافات جهل بی دانشی و سنن و پیرایه هایی که برای تضعیف مذهب بدست روحانی نمایان دروغین به نام مذهب بسته شده بود از جهتی دیگر و بطور کلی علیه پوچی حیات تقدیر مشئوم آدمی یک تنه تنها و با قدرتی شگفت آور تنها به یاری اندیشه و خرد و به کمک قدرت کلمات به نبرد برخاست وی در این نبرد تنها با خویش و خویشتن خود صمیمی و دمساز بود و اندیشه های عالی و شگفت آور خود را بدون شائبه و خود فریبی در زیباترین شکلی که تصور آن ممکن است بیان می کرد.

خیام با دیدی شگفت آور و جهان بینی فوق العاده ای نظام خلقت را محکوم می کند و با نیشخندی دردناک فانتزیهای ذهنی آدمیان را که فریبی بیش نیست به بازی می گیرد او در حالی که ماهیت این کهنه رباط تیره را می شناسد بخود قبولانده است که شراب فی النفسه زیباست و می باید از آن لذت برد او در زیر خنده های رعشه آور از لبخند جام می لذت می برد و در حالی که ایمان دارد هیچ موجودی قادر به حل رمز حیات نیست با تردید از دنیای دیگر یاد می کند.  

 

گویند بهشت و حور عین خواهد بود

وانجا می ناب و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار همین خواهد بود.

و کاملا معتقد است که افکار ما که پدیده ای مادی است نمی تواند بر اوج مافوق خود به معنویت دست یابد.   

ای دل تو بادراک معما نرسی

در نکته زیرکان دانا نرسی

اینجا زمی ناب بهشتی می ساز

کانجا که بهشت است رسی یا نرسی

 

مهم‌ترین موضوعی که خیام قصد داشت از آن مسیر به فلسفه خود بپردازد، مرگ‌اندیشی بود. خیام چنان مرگ‌ را نزدیک می‌دید که گویا هر دم در کمین بشر است؛ ولی او برخلاف اندیشه‌های مسیحی زمانه خود که مرگ را بهانه‌ای برای زندگی‌گریزی و توسل به دین می‌دانستند، از مرگ‌اندیشی برای روی آوردن انسان به خود زندگی استفاده کرد. در واقع خیام با یادآوری مرگ، زندگی را پیش چشم انسان مقدم و ارزشمند می‌شمرد. اینگونه بود که خیام غنیمت شمردن زمان کنونی را، عینی‌ترین و قطعی‌ترین سهم بشر از زندگی می‌دانست. خیام یک انسان گرای ارزشمند بود که نظیرش کمتر یافت می شود..

او از سرابی تیره که حیات نام دارد بهشتی روشن می سازد و از زیبایی و لطف و کمال پرده از دیبای زرین بر دنیای خفقان آور می کشد کلام او با محتوی عظیمی که از فلسفه در بردارد با لطافت خیال و زیبایی ادغام شده و درخشش عجیب یافته است و همین راز عظمت و زندگی جاویدان وی در قلوب میلیونها انسان در سراسر گیتی است.

سیمای خیام با رباعیات او می درخشد و با تحقیق دقیق تر و فاضلانه مرحوم صادق هدایت در مقدمه رباعیات خیام ثابت کرده است اغلب رباعیاتی که در دواوین مختلف آمده برخی درست مقابل اندیشه های خیام است و اغلب مشکوک و منسوب به این نابغه بزرگ است و تنها توانسته 80 تا 160 رباعی را اصیل بشناسد رباعیات خیام صدها بار به زبان فارسی و هشت بار با ترجمه ادوارد فیتز جرالد شرق شناس شاعر و نویسنده بزرگ به زبان انگلیسی و چندین بار به زبانهای فرانسه و آلمانی و عربی در ملیونها نسخه به طبع رسیده است.  

 خیام زنده جاویدان به سال 526 هجری از مرز حیات در می گذرد جسم وی را در صحن امام زاده محروق که در اطراف نیشابور قرار دارد به خاک می سپرند و به قول نظامی عروضی خود او پیش بینی کرده بود که هر بهار گور او شکوفه باران خواهد شد. 

 فلسفه خیام هیچوقت تازگی خود را از دست نخواهد داد. چون این ترانه­های در ظاهر کوچک اما پرمغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح میکند. خیام ترجمان این شکنجه­های روحی شده: فریادهای او انعکاس دردها، اضطرابها، ترسها، امیدها و یأسهای میلیونها نسل بشر است. گوینده رباعیات خیام تمام مسائل دینی را با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علماء و فقهایی که از آنچه خودشان نمیدانند دم میزنند حمله میکند. خیام مانند اغلب علمای آنزمان بقلب و احساسات خودش اکتفا نمیکند، بلکه مانند یک دانشمند بتمام معنی آنچه را که در طی مشاهدات و منطق خود بدست آورده میگوید. جنگ خیام با خرافات و موهومات محیط خودش در سرتاسر ترانه­های او آشکار است و تمام زهرخنده­های او شامل حال زهاد و فقها و الهیون میشود و بقدری با استادی و زبردستی دماغ آنها را میمالاند که نظیرش دیده نشده.

خیام پیدایش و مرگ انسان را همانقدر بی­اهمیت میداند که وجود و مرگ یک مگس. در نتیجه مشاهدات و تحقیقات خودش خیام باین مطلب برمیخورد که فهم بشر محدود است. هیچکس به اسرار ازل پی نبرده و پی نخواهد برد و یا اصلاً اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد. به عقیده­ی خیام طبیعتِ کور و کر گردش خود را مداومت میدهد. آسمان تهی است و بفریاد کسی نمیرسد. چرخ ناتوان و بی­اراده است. اگر قدرت داشت خودش را از گردش بازمیداشت. خیام به قضا و قدر مذهبی اعتقاد نداشته زیرا که علیه سرنوشت شورش میکند و از این لحاظ بدبینی در او تولید میشود. شکایت او اغلب از گردش چرخ و افلاک است نه از خدا. در نزد خیام بدبینی یک جنبه عالی و فلسفی دارد. وجود زن و ساقی یکنوع سرچشمه کیف و لذت بدیعی و زیبائی هستند. خیام یکنفر پرستنده و طرفدار زیبائی بوده و با ذوق بدیعیات خودش چیزهای خوش­گوار، خوش­آهنگ و خوش­منظر را انتخاب میکرده. او از مردم زمانه بری و بیزار بوده و اخلاق، افکار و عادات آنها را با زخم زبانهای تند محکوم میکند و بهیچوجه تلقینات جامعه را نپذیرفته است. باید دانست هرچند خیام از ته دل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توأم است. موضوع شراب در رباعیات خیام مقام خاصی دارد. شراب برای فرونشاندن غم و اندوه زندگی است. خوش باشیم، کیف بکنیم، این زندگی مزخرف را فراموش بکنیم. مخصوصاً فراموش بکنیم، چون در مجالس عیش ما یک سایه ترسناک دور میزند.

خیام شاعر

رباعی کوجکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند. خیام رباعی را به سنتها درجه اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتیکه افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است. ترانه­های خیام بقدری ساده، طبیعی و بزبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن مینماید و از بهترین نمونه­های شعر فارسی بشمار میآید. خیام در شعر پیروی از هیچکس نمیکند. زبان ساده او بهمه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح میدهد. طرز بیان، مسلک و فلسفه خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی اشعاری سروده­اند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و امریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروزه، همه اینها نشان میدهد که گفته­های خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد.
شب مهتاب، ویرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خیام خیلی مؤثر بوده. او با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس میکرده و با یک دنیا استادی آنرا وصف میکند. خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم و محسوس میکند. آنهم در زمانی که شعر فارسی در زیر تأثیر و تسلط عرب یکنوع لغت­بازی و اظهار فضل و تملق­گویی خشک و بی­معنی شده بوده و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشته­اند برای یک برگ و یک قطره ژاله بقدری اغراق میگفته­اند که انسان را از طبیعت بیزار میکرده­اند. سادگی زبان خیام بر بزرگی مقام او میافزاید. او نه تنها به الفاظ ساده اکتفا کرده، بلکه در ترانه­های خود استادیهای دیگری نیز بکار برده. برای مثال با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و بخودشان پس داده. مثلاً در این رباعی:
گویند بهشت و حورعین خواهد بود/ آنجا می ناب و انگبین خواهد بود.

اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت بزبان خودشان شرح داده، بعد جواب میدهد:

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک/چون عاقبت کار همین خواهد بود

گاهی با لغات بازی میکند، ولی صنعت او چقدر با صنایع لوس و ساختگی بدیع فرق دارد. در آخر بعضی رباعیات قافیه تکرار شده، شاید بنظر بعضی فقر لعت و قافیه را برساند مثل:

دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است… (رباعی 102)

بنگر ز جهان چه طرف بستم؟ هیچ (رباعی 107)

ولی تمام تراژدی موضوع در تکرار «هیچ» جمع شده.

خیلی طبیعی¬ است که روح سرکش و بیزار خیام، آمیخته با زیبائی و ظرافتها که از اعتقادات خشن زمانه خودش سرخورده، در خرافات عامیانه یک سرچشمه تفریح و تنوع برای خودش پیدا بکند. سرتاسر کتاب نوروزنامه که کتاب دیگری از خیام است میل ایرانی ساسانی، ذوق هنری عالی، ظرافت¬پرستی و حس تجمل مانوی را بیاد میآورد. نگارنده پرستش زیبائی را پیشه خودش نموده، همین زیبائی که در لغات و در آهنگ جملات او بخوبی پیداست.

خیام نماینده ذوق خفه شده، روح شکنجه دیده و ترجمان ناله¬ها و شورش یک ایران بزرگ، باشکوه و آباد قدیم است که در زیر فشار فکر زمخت سامی و استیلای عرب کم کم مسموم و ویران شده . است و همچنان تا کنون ادامه دارد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد